در روزهایی که صدای خمپاره و گلوله اجازه فکر کردن به فردا را نمی‌داد، زنان ایرانی دوشادوش مردان با کمترین امکانات، سنگر پشتیبانی جبهه‌ها  ی جنگ هشت ساله را بنا کردند؛ زنانی که از مسجد و خانه و مدرسه پای کار آمدند و از پخت نان و توزیع آذوقه تا دوخت لباس‌های شیمیایی، شست‌وشوی لباس‌های خونی و حتی نگهبانیِ   از مهمات، بخشی از پرچمی را نگاه داشتند که امروز با افتخار از آن یاد می‌شود.
 یکی از مهمترین جلوه‌های حضور بانوان ایرانی در دفاع مقدس، نقش پشتیبانی و خدماتی آنان و فراهم آوردن تدارکات لازم برای رزمندگان در جبهه‌های جنگ بود. در آغازین روزهای تهاجم دشمن بعثی، بیشتر این خدمات به صورت خودجوش و کمتر سازمان‌یافته در مراکزی نظیر مساجد، حسینیه‌ها، مدارس و سایر مکان‌ها با مشارکت فعال بانوان انجام می‌شد. فعالیت زنان مسلمان در ستادهای پشتیبانی جبهه و جنگ به موارد خاصی محدود نمی‌شد و آنها متناسب با توانایی‌های خود، فعالیت‌های متنوعی انجام می‌دادند.

نقش مسجد جامع خرمشهر
در نخستین روزهای تهاجم دشمن بعثی، مسجد جامع خرمشهر مرکز مهم پشتیبانی مدافعان خرمشهر و جنگ تحمیلی بود. زنان و بانوان در این ایام به کار آشپزی و تهیه مواد غذایی برای رزمندگان اسلام مشغول شدند.
به گفته مژده امباشی، از خواهران فعال در دوران دفاع مقدس، حسینه اصفهانی‌های خرمشهر یکی دیگر از مراکز فعال در زمینه پشتیبانی جنگ بود که شمار زیادی از بانوان در آن مشغول فعالیت بودند. بر اساس خاطرات خانم کمایی و فرهانیان، بانوان زیادی در مسجد پیروز واقع در ایستگاه ۷منطقه پیروزآباد آبادان و مسجد امام زمان(عج) این شهر، کار پخت غذا و در برخی موارد تهیه ساندویچ برای رزمندگان را انجام می‌دادند. همچنین بخشی از بانوان هم در خانه‌های خود به پخت نان و ارسال آن برای رزمندگان می‌پرداختند.
در این باره، خیریه معاوی می‌گوید: «آن روزها مادر کارش شده بود نان پختن برای رزمندگان و برای بچه‌های یتیم هم نان می‌پخت. کم‌کم رزمندگان عادت کرده بودند و خودشان به خانه ما می‌آمدند و نان می‌گرفتند. حتی بعضی روزها اگر نمی‌آمدند، مادرم نان‌ها را داخل کوله‌پشتی می‌گذاشت و از بین همارها برایشان می‌برد.»
ساغر کریمی درباره تلاش زنان در سخت‌ترین شرایط برای تهیه و پخت غذا در مسجد مهدی موعود(عج) روایت می‌کند: «تمام پخت و پز با ما زن‌ها بود. وقتی غذا می‌پختیم، تمام کیسه‌های برنج، آرد، کپسول‌های گاز، دیگ و اجاق گازهای بزرگ و هر چه لازم بود، خودمان جابه‌جا می‌کردیم. خانم دشتی (آتش پنجه) کنار دیوار بین خانه خادم و حیاط مسجد، روزی سی تا چهل مرغ را سر می‌برید و خواهرهای دیگر تندتند پرهایشان را می‌کردند و تکه‌تکه می‌کردند و به ما آشپزها می‌دادند. غیر از من، چند خواهر دیگر هم آشپزی می‌کردند. من هر روز برای دویست نفر غذا می‌پختم.»

توزیع آذوقه در مناطق جنگی
یکی دیگر از فعالیت‌های پشتیبانی و تدارکاتی زنان در دوران دفاع مقدس که بیشتر در روزهای نخستین جنگ تحمیلی و تهاجم دشمن به خرمشهر نمود پیدا کرد، حضور آنها در نزدیکترین محل درگیری نیروهای خودی با دشمن بعثی بود. برخی از بانوان پشتیبانی مسجد جامع با استفاده از بشکه و قابلمه و وانت بار، آب آشامیدنی را به رزمندگان اسلام می‌رساندند .
در این باره الهه حجازی می‌گوید: «یکی از کارهایی که بر عهده من و برخی خواهران گذاشته شده بود، رساندن آب به رزمندگان در سطح شهر بود. آن روزها از قمقمه و امکانات مخصوص نظامی خبری نبود و حتی نیروها با لباس‌ها و کفش‌های معمولی به جنگ می‌رفتند. تانکر آب از آبادان و اطراف خرمشهر می‌آمد، از زیر آتش و توپ و خمپاره عبور می‌کرد و اگر سالم به مسجد می‌رسید،   آن را تقسیم می‌کردیم. سهم رزمندگان را در قابلمه و بشکه می‌ریختیم و با وانت بار به محله‌ها می‌بردیم، جایی که نیروهای خودی و دشمن در حال نبرد بودند. برخی هم مانند شهیده شهناز حاجی‌شاه، بهجت صالح‌پور و سیده زهرا حسینی، به توزیع و تقسیم غذا به سنگرهای مدافعان خونین شهر می‌پرداختند .»
معصومه رامهرمزی، از دیگر بانوان فعال در دوران دفاع مقدس  به همراه خواهرش و یکی از نیروهای ارتشی، در همان روزهای آغازین جنگ، به انتقال و توزیع مواد غذایی میان رزمندگان خرمشهر پرداختند. 
او در این زمینه می‌گوید: «حدود ۲۰مهرماه ۱۳۵۹بود که من و صدیقه به بیمارستان امدادگران رفتیم. فرشته به ما گفت: یک ماشین ارتشی برای حمل و توزیع غذا به نیرو نیاز دارد. ما هم با کمال میل این کار را پذیرفتیم. یک گروهبان ارتشی مسئولیت داشت که هر روز صبح با وانت ارتش، از باشگاه فیروز آبادان — یکی از باشگاه‌های شرکت نفت و واقع در ایستگاه ۱۲کوی مصدق — صندوق‌های پر از غذا در ظرف‌های یک‌بار مصرف را تحویل بگیرد و در خرمشهر میان رزمندگان تقسیم کند. گروهبان به تنهایی نمی‌توانست این کار را انجام دهد و ما با خوشحالی این مسئولیت را پذیرفتیم.»

دوخت لباس برای رزمندگان
در استان اصفهان، جهاد دانشگاهی   طی فراخوان و اطلاعیه‌ای اقدام به جذب نیروهای مردمی برای کار بافندگی و خیاطی کرد. حدود ۲۰۰۰نفر از خواهران سراسر استان اعلام آمادگی کردند و در اموری مانند دوختن کیسه و انواع مختلف بافتنی‌ها مشغول شدند. در میان آن‌ها، خانمی نابینا به نام حبیبه، دکمه‌های لباس‌ها را می‌دوخت. در استان ایلام هم زنان نقش مهمی در تهیه ملحفه و دوخت پوشاک رزمندگان برعهده داشتند. علاوه بر ستادها و مراکز ویژه خیاطی و تهیه پوشاک، خواهران در برخی مناطق اسکان جنگ‌زدگان، مانند شیراز، هم به دوختن لباس برای رزمندگان اقدام می‌کردند.
فعالیت‌های دوخت و دوز بانوان به موارد خاصی محدود نمی‌شد و شامل لباس‌های رزم، کیف و کوله‌پشتی، ملحفه و رو بالشتی، شلوار کردی برای رزمندگان مستقر در غرب کشور، بادگیر، لباس‌های شیمیایی و موارد مشابه می‌شد. در زمینه دوخت لباس‌های شیمیایی، خانم ابری می‌گوید: «قبل از آغاز عملیات کربلای  ۴، خواهران شب‌های زمستان تا صبح بی‌وقفه لباس‌های شیمیایی و ماسک‌های مخصوص رزمندگان را می‌دوختند. به خاطر سردی هوا و جنسی که این پارچه‌ها داشتند، کار بسیار سخت بود و صبح‌ها وقتی خواهران برای نماز دست از کار می‌کشیدند، دست‌هایشان بشدت زخمی شده بود .»

شستن لباس های خونی
یکی دیگر از اقداماتی که زنان در ستادهای پشتیبانی و بیمارستان‌ها انجام می‌دادند، شستن لباس‌های رزمندگان و مجروحین بود. با توجه به اینکه در زمان جنگ تحمیلی بسیاری از ستادها و بیمارستان‌ها هنوز مجهز به ماشین‌های لباسشویی نبودند، زنان داوطلبانه این کار را برعهده گرفتند. برخی از زنان که تخصص امدادگری نداشتند، در بیمارستان‌های مناطق جنگی حضور پیدا می‌کردند و به شستن لباس‌های مجروحین و ملحفه‌های بیمارستان می‌پرداختند.
در این زمینه، زهرا محمودی روایت می‌کند: «پایگاه علم الهدی در اهواز محل شست‌وشوی لباس‌های خونی رزمندگان و شهداء بود و پس از شست‌وشو و رفو، دوباره برای استفاده رزمندگان به جبهه فرستاده می‌شدند. در آنجا خانم‌های زیادی برای شست‌وشوی لباس‌ها مستقر بودند، ولی یکی از آن‌ها که نوه‌اش شهید شده بود، فقط لباس‌های غرق به خون رزمندگان را می‌شست. گاهی در میان لباس‌ها، تکه‌ای از استخوان مجروحین یا شهداء پیدا می‌شد و معمولاً او مرا صدا می‌زد و آن را به من می‌داد تا داخل باغچه دفن کنم. او از ساعت ۸صبح تا ۶بعدازظهر، به جز وقت نماز و نهار، مشغول شستن لباس‌ها بود؛ نه گرما را حس می‌کرد و نه خستگی را می‌شناخت. تمام بدن او از گرما و آفتاب تاول زده بود، اما باز هم زیر سایه نمی‌نشست. شب‌ها تاول‌های بدن او را چرب می‌کردم تا برای روز بعد التیام پیدا کند. هر چه به او می‌گفتم که زیر سایه بنشیند، قبول نمی‌کرد و می‌گفت: «مگر بچه‌های رزمنده سایبان دارند که من زیر سایه بنشینم؟» او به این کار ادامه داد تا روزی که جنگ تمام شد.»

نگهبانی و محافظت از مهمات
در برخی مقاطع، بانوان نقش فعالی در جابه‌جایی، نگهداری، نگهبانی و حفاظت از مهمات رزمندگان بر عهده داشتند. خواهران ذخیره سپاه خرمشهر در مسجد امام صادق(ع) در حالی که خود مسلح بودند، به صورت شیفت‌های دو ساعته مسئولیت حفاظت از مهمات را برعهده می‌گرفتند و در برخی مواقع هم توزیع سلاح میان نیروهای مردمی و داوطلب توسط همین بانوان انجام می‌شد.
از دیگر فعالیت‌های پشتیبانی زنان می‌توان به تمیز کردن سلاح رزمندگان، خشاب‌گذاری و تخلیه بار مهمات از کامیون‌ها اشاره کرد. همچنین در مسجد جامع خرمشهر، بانوان به نگهبانی از انبار مهمات، تعمیر سلاح و گلوله‌گذاری خشاب‌ها می‌پرداختند و در مسجد سیدالشهدا(ع) هم مسئولیت حفاظت و نگهبانی از مهمات برعهده آن‌ها بود. گزارش‌ها نشان می‌دهد که در شرایط خطرناک بمباران هوایی دشمن، برخی از بانوان حتی کامیون‌های مهمات را از مناطق تحت تیررس به نقاط امن منتقل می‌کردند.
*مرکز اسناد انقلاب اسلامی

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی