چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - ۲۲:۱۰
نظرات: ۰
۰
-
«اگر ایران به بمب برسد، عربستان نیز خواهد رفت»؛ ماجرا چیست؟

سخن محمد بن سلمان مبنی بر اینکه اگر ایران به بمب برسد، عربستان نیز خواهد رفت اکنون به تهدیدی بسیار نزدیک‌تر و قابل اعتناتر تبدیل شده و خطر یک واکنش زنجیره‌ای را برای دیگر قدرت‌های منطقه‌ای، از جمله مصر و ترکیه، برجسته‌تر می‌کند.

تابناک نوشت: موسسه کشورهای عربی خلیج فارس در مقاله‌ای به بررسی همکاری هسته‌ای میان عربستان و آمریکا در سفر محمد بن سلمان ولیعهد عربستان به آمریکا پرداخته است.

گفت‌وگوها درباره سفر محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، در ماه نوامبر به کاخ سفید – همان‌طور که انتظار می‌رفت – بسیار فراتر از مباحث معمول بازار نفت و مبارزه با تروریسم بود. 

محور اصلی این دیدار پرمخاطره، مذاکرات نهایی‌شده‌ای بود که آینده شراکت آمریکا و عربستان را تعریف خواهد کرد و معماری امنیتی خاورمیانه را به‌طور بنیادین دگرگون می‌سازد. 

مسئله اصلی، تلاش قاطعانه عربستان برای دستیابی به فناوری هسته‌ای آمریکا بود؛ موضوعی که جاه‌طلبی‌های راهبردی این کشور و نگرانی‌های عمیق واشنگتن درباره عدم اشاعه را در خود خلاصه می‌کند. 

نتیجه، مصالحه‌ای راهبردی و پیچیده بود که همچون داوری مهمی درباره نفوذ در حال تغییر ایالات متحده در منطقه‌ای عمل می‌کند که دهه‌ها بر آن تسلط داشته است.

چرخش هسته‌ای در چشم‌انداز ۲۰۳۰

برنامه هسته‌ای غیرنظامی عربستان در اساس سنگ‌بنای فناورانه «چشم‌انداز ۲۰۳۰» باقی مانده است؛ استراتژی بزرگی برای گذار از وابستگی به نفت و دستیابی به اهرم اتمی. 

برای محمد بن سلمان، این اقدام همواره تلاشی حساب‌شده برای رسیدن به حاکمیت فناوری بوده و از حیطه سیاست انرژی فراتر می‌رود. 

هرچند توجیه رسمی – اینکه کشوری با پتانسیل عظیم خورشیدی به انرژی هسته‌ای برای آب‌شیرین‌کنی و پایداری شبکه نیاز دارد – از نظر فنی معتبر است، اما واقعیت راهبردی پنهان روشن است: ریاض ظرفیت هسته‌ای را پیش‌شرطی برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ و پوششی حیاتی در منطقه‌ای ناپایدار می‌بیند.

اهرم فشاری که عربستان در واشنگتن به‌کار برد، تهدید آشکار یک چرخش ژئوپولیتیکی بود: اگر ایالات متحده مسیر دستیابی به برنامه هسته‌ای غیرنظامی، از جمله نوعی حق غنی‌سازی را فراهم نمی‌کرد، ریاض کاملاً آماده بود تا توافق‌هایی را با پکن یا مسکو نهایی کند؛ رقبایی که مدت‌هاست آمادگی خود را برای ساخت نیروگاه‌ها بدون الزامات سخت‌گیرانه عدم اشاعه که آمریکا همواره بر آن پافشاری می‌کند، اعلام کرده‌اند.

مصالحه مذاکره‌شده درباره غنی‌سازی

گفت‌وگوها در ابتدا با بن‌بست اصلی بر سر خط قرمز غنی‌سازی تعریف شده بود. سیاست عدم اشاعه واشنگتن سال‌ها بر پایه «استاندارد طلایی» تعیین‌شده در توافق ۱۲۳ آمریکا–امارات در سال ۲۰۰۹ شکل گرفته بود؛ استانداردی که به‌صراحت غنی‌سازی و بازفرآوری داخلی را ممنوع می‌کند. 

با این حال، بخش ۱۲۳ از قانون انرژی اتمی آمریکا مصوب ۱۹۵۴، که اساس تمامی چنین توافق‌هایی است، به‌طور صریح مستلزم رعایت این «استاندارد طلایی» و چشم‌پوشی دریافت‌کننده از فناوری غنی‌سازی و بازفرآوری نیست.

هراس اصلی واشنگتن شکل‌گیری یک «کشور آستانه‌ای (هسته‌ای)» است؛ کشوری که زیرساخت فنی لازم برای تسریع در تسلیح مواد شکافت‌پذیر را در اختیار دارد. 

با این وجود، چارچوب توافق‌شده نشان می‌دهد که ایالات متحده آماده است در برابر تثبیت اتحاد در نسل پیش‌رو، از الزام سخت‌گیرانه «استاندارد طلایی» برای کنار گذاشتن غنی‌سازی چشم‌پوشی کند. 

این پیشرفت از طریق مصالحه‌ای بسیار مشخص و کنترل‌شده حاصل شد. در حالی که ریاض تعهد آمریکا به کمک فناوری لازم و حمایت ایالات متحده از برنامه هسته‌ای غیرنظامی را دریافت کرد، «چرخه کامل سوخت» به‌طور کامل اعطا نشد. در عوض، چارچوبی که منابع دیپلماتیک توصیف کرده‌اند، از یک مدل ترکیبی بهره می‌برد:

بازگردانی سوخت تحت کنترل آمریکا:

ایالات متحده موافقت کرد سوخت اورانیوم غنی‌شده را تأمین کند و مهم‌تر از آن، تمام سوخت مصرف‌شده توسط آمریکا یا یک شریک بین‌المللی تعیین‌شده بازگردانده شود؛ اقدامی که از ایجاد ظرفیت بازفرآوری جلوگیری می‌کند—ظرفیتی که گام حیاتی در مسیر تسلیحاتی‌سازی محسوب می‌شود.

تحقیق و توسعه پیشرفته و آموزش:

ایالات متحده کمک گسترده‌ای در حوزه تحقیق و توسعه هسته‌ای و آموزش ارائه خواهد داد؛ امری که خواسته محمد بن سلمان برای دستیابی به حاکمیت فناوری را برآورده می‌کند و نیروی انسانی بومی لازم برای یک «کشور آستانه‌ای» احتمالی را می‌سازد—اما کشوری که در آغاز به‌طور جدی به آمریکا برای نگهداری و تأمین سوخت وابسته خواهد بود.

پروتکل تقویت‌شده آژانس بین‌المللی انرژی اتمی:

عربستان پذیرفت پروتکل الحاقی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را اجرا کند؛ اقدامی که بازرسی‌ها و الزامات شفافیت بسیار گسترده‌تر و مداخله‌گرانه‌تری را نسبت به گذشته بر این کشور تحمیل می‌کند—امتیازی آشکار برای آرام کردن تندروهای کنگره آمریکا.

پذیرش مشروط اسرائیل

بسته آمریکا–عربستان در نهایت به‌صورت توافقی جامع طراحی شد که به شکلی ناگسستنی با یک پیمان دفاعی رسمی شبیه ناتو و همچنین موافقت آمریکا با انتقال تسلیحات پیشرفته—احتمالاً شامل فروش جنگنده‌های F-۳۵ که در مرحله مقدماتی مذاکرات مطرح بود—گره خورده است.

برای اسرائیل، چشم‌انداز اولیه یک عربستان دارای ظرفیت هسته‌ای و مجهز به جنگنده‌های نسل پنجم، حمله‌ای مستقیم به تعهد دیرینه آمریکا در حفظ برتری کیفی نظامی اسرائیل تلقی می‌شد. 

منابع دیپلماتیک تأیید می‌کنند که اولاً، وتوی خاموش اسرائیل تا آخرین ساعات فعال بوده است؛ ثانیاً احتمال بالایی وجود دارد که مصالحه از طریق یک بسته عظیم و افشانشده برای تقویت برتری کیفی نظامی اسرائیل از سوی آمریکا حاصل شده باشد؛ و ثالثاً پذیرش اسرائیل مشروط به رژیم بازرسی بسیار سخت‌گیرانه تعیین‌شده توسط پروتکل الحاقی و تضمین قاطع آمریکا درباره بازگردانی سوخت بوده است. 

این اقدام عملاً تهدید فوری ساخت بمب توسط عربستان را از مسئله برتری نظامی کیفی جدا کرد و ریسک آینده را با تضمین‌های امنیتی فوری و ملموس برای اسرائیل مبادله نمود.

تشدید محاسبات سایه‌ای ایران

عمیق‌ترین پیامد این توافق، تشدید فوری محاسبات «جنگ در سایه» ایران است؛ اشاره به اتکای تهران به نیروهای نیابتی و بی‌ثبات‌سازی پنهانی برای خنثی کردن برتری سنتی جدید عربستان. 

کاخ سفید توافقی را تثبیت کرد که با یک پیمان دفاعی و برتری نظامی سنتی پشتیبانی می‌شود و نشان‌دهنده عزم آمریکا برای تضمین امنیت عربستان و بازدارندگی در برابر تجاوز منطقه‌ای است. 

از این منظر، برنامه تحت حمایت آمریکا صرفاً غیرنظامی نیست؛ بلکه یک بازدارنده رسمی است که به‌عنوان ستون فناورانه پیمان دفاعی جدید عمل می‌کند—پیامی ملموس و مُهرخورده از سوی آمریکا به تهران مبنی بر اینکه نوسازی سنتی و فناورانه عربستان کاملاً مورد حمایت واشنگتن است.

اما از سوی دیگر، واکنش‌های اولیه تهران نشان می‌دهد که اثر بازدارندگی ممکن است کوتاه‌مدت باشد. مقامات ایرانی این توافق را «تسلیم غرب» و تهدیدی مستقیم برای ثبات منطقه خوانده‌اند و اعلام می‌کنند حتی یک برنامه مهارشده سعودی نیز موجب تسریع تلاش‌های اشاعه‌ای تهران خواهد شد. 

تحلیلگران منطقه‌ای تأکید می‌کنند که این توافق لزوماً از رقابت تسلیحاتی منطقه‌ای جلوگیری نکرده، بلکه قواعد آن را تغییر داده است. 

تهران با مشاهده عدول آمریکا از «استاندارد طلایی»، اکنون توجیه خطابی و فوریت ژئوپولیتیکی بیشتری برای سرعت بخشیدن به حرکت خود به‌سوی بمب هسته‌ای دارد. 

سخن محمد بن سلمان مبنی بر اینکه اگر ایران به بمب برسد، عربستان نیز خواهد رفت اکنون به تهدیدی بسیار نزدیک‌تر و قابل اعتناتر تبدیل شده و خطر یک واکنش زنجیره‌ای را برای دیگر قدرت‌های منطقه‌ای، از جمله مصر و ترکیه، برجسته‌تر می‌کند.

بهای نفوذ

این توافق همان مصالحه راهبردی بود که مدت‌ها انتظارش می‌رفت. ایالات متحده در برابر حفظ نفوذ خود، از سخت‌گیری مطلق در سیاست عدم اشاعه عقب‌نشینی کرد و جاه‌طلبی هسته‌ای مهارشده عربستان را به‌عنوان بهایی برای جلوگیری از یک مسیر «سرکش» – یا بدتر از آن، برنامه‌ای ساخت چین – پذیرفت. 

این برنامه تحت حمایت آمریکا در ظاهر «غیرنظامی» است، اما ارزش واقعی آن راهبردی است. نخست، به‌عنوان یک لنگر ژئوپولیتیکی عمل می‌کند: حضوری چند میلیارد دلاری و چند دهه‌ای از فناوری و امنیت آمریکا در خاک عربستان، که ریاض را برای نسل آینده در مدار فناورانه و امنیتی واشنگتن قفل می‌کند. 

این توافق پیروزی لازم را برای محمد بن سلمان به همراه آورد تا ادعای حاکمیت فناوری داشته باشد و سرمایه انسانی مورد نیاز را بسازد، در حالی که خطرناک‌ترین بخش اشاعه – چرخه سوخت – همچنان تحت کنترل سختگیرانه آمریکا باقی می‌ماند. 

این تحول، تحقق زیرساخت راهبردی است که در رایزنی‌های اخیر تسلیحاتی آمریکا و عربستان بنا شده بود و چرخش ریاض در مدار واشنگتن را مستحکم‌تر کرد. 

این توافق همچنین از نظر راهبردی با تمایل شدید دولت آمریکا به انرژی هسته‌ای هم‌راستاست؛ تمایلی که در دستورهای اجرایی دونالد جی. ترامپ در ماه مه نمایان بود—چرخشی انرژی‌محور که بسیاری تحلیلگران معتقدند بیش از هر چیز به تأمین مالی گسترده و مسئولانه‌ای وابسته است که عربستان می‌تواند در افق صادرات فناوری هسته‌ای فراهم کند.

تصمیم دولت بازتاب واقعیت ژئوپولیتیکی امروز جهان است: واشنگتن دیگر نمی‌تواند به‌سادگی «استاندارد طلایی» را در منطقه‌ای تحمیل کند که میزان اعتماد در آن با کلاهک‌ها و شراکت‌های راهبردی سنجیده می‌شود، نه صرفاً توافق‌های رسمی. 

توافق آمریکا–عربستان اعترافی ناخواسته به این واقعیت جدید است؛ واقعیتی که بر اساس آن، آمریکا برای حفظ اتحاد راهبردی حیاتی و استمرار برتری فناوری خود در برابر رقابت رو به‌تشدید با مسکو و پکن، ناچار شد از دگم آرمانی عدم اشاعه—که نه در قوانین و نه در سیاست‌های رسمی آمریکا الزامی نبود—چشم‌پوشی کند.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی