سید عطاالله مهاجرانی: ترامپ بارها گفته است: «ارتش آمریکا برای بمباران مراکز هستهای ایران، ۲۲ سال تمرین میکرد. رؤسای جمهوری سابق جرأت اقدام نداشتند.» این حرف یعنی از سال ۲۰۰۳ میلادی، مطابق سال ۱۳۸۲ شمسی در فکر حمله به ایران بودهاند. ۲۰۰۳ سالی است که عراق اشغال شده است. در بین همکاران «جرج بوش پسر»، سخن بر سر حمله به ایران مطرح بوده است.
وی در بخش دیگری از یادداشت خود نوشت: نتانیاهو گفته است: «چهل سال بود که در فکر حمله به ایران بود.» در دهه اول قرن بیست و یکم، پس از اشغال افغانستان و عراق از سوی آمریکا و متحدان، اسرائیل فرصت طلایی برای جنگ با ایران را مغتنم میشمرد. حمله به ایران دو مانع پر نفوذ داشت. «کاندولیزا رایس» در دولت جرج بوش به عنوان مشاور امنیت ملی از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ و نیز به عنوان وزیر خارجه از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ مخالف حمله گسترده نظامی به ایران بود.
در اسرائیل نیز رئیس سازمان موساد «مئیر داگان» (۲۰۱۶- ۱۹۴۵) که از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰ رئیس موساد بود، مخالف حمله به ایران بود. هر کدام دلایل و تبیین ویژه خویش را داشتند. البته طراحی ترور دانشمندان اتمی ایران و نیز طراحی سازماندهی شده برای ایران به عنوان تجزیه یکپارچگی سرزمینی و وحدت ملی از زمان داگان به عنوان استراتژی عملیاتی دولت اسرائیل طراحی شده است.
مهاجرانی نوشت: تحلیل اسرائیل این بوده و هست که تا ایران و نظام جمهوری اسلامی برقرار بوده باشد، نهضت و جریان مقاومت در منطقه غرب آسیا وجود دارد. این حضور و وجود، با برنامهها و مطامع آمریکا و اسرائیل در منطقه منافات دارد. در واقع نگاه آمریکا و اسرائیل به ایران همان نگاهی است که در دوران حاکمیت محمد رضا شاه بویژه در دوران ۲۵ ساله از کودتای سال ۱۳۳۲ تا انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۱۳۵۷ داشتند؛ دوران طلایی حاکمیت نرم آمریکا و اسرائیل بر ایران.
وی نوشت: تجاوزطلبی و اشغال سرزمین دیگران به جایی رسیده است که اسرائیل برای اشغال جنوب لبنان و جنوب سوریه هم پروژه دارد. اما پروژهای که میتوان نشانههای آن را به روشنی دید، طرح تجزیه لبنان به سه قسمت است: جنوب لبنان تا ماورای نهر لیطانی برای اسرائیل، شمال لبنان به مرکزیت طرابلس هم به سوریه ملحق میشود. از لبنان فعلی هم، در میانه بیروت و مختصری حواشی باقی بماند. ترامپ به صراحت گفت: «اسرائیل کشور خیلی کوچکی است. اصلاً خوب نیست. ما باید بزرگش کنیم!»
این طرح را برای ایران هم داشته و دارند. گمان میکردند در جنگ ۱۲ روزه به نتیجه میرسند. رضا پهلوی قرار بود شاه تهران و کرج و حواشی شود، خوزستان و کردستان و بلوچستان و آذربایجان تجزیه شوند، آذربایجانی که تا قزوین امتداد دارد!
این پروژه شکست خورد. اما به روایت آمریکاییها همچنان این گزینه روی میز است. شکست آمریکا و اسرائیل و پاشنه آشیل جنگ ۱۲ روزه برای آنان، هوشمندی و همراهی ملت ایران برای بقای ایران بود.
برای بقای ایران به روایت داریوش همایون، میبایست از نظام جمهوری اسلامی که مسئول حفظ ایران است، حمایت کرد. جنگ روانی در این مرحله پس از جنگ ۱۲ روزه، تمرکزش بر جدا کردن ملت ایران از نظام است.
مهاجرانی تاکید کرد: روایتهای مختلف را دنبال میکنند. شبکههای تلویزیونی که معمولاً در لندن برنامه تولید میکنند، پرچمهای شناخته شده جنگ روانی هستند. پرده پوشی هم نمیکنند. وجه دوم جنگ روانی دامن زدن به آشوبهای داخلی است. برگزاری سخنرانیها و مجالسی از همان قبیل که در مشهد برگزار شد. میخواستند در جنگ ۱۲ روزه فضای کشور همانند پاییز سال ۱۴۰۱ باشد. سناریوی سهچهار قربانی به بهانه حجاب را در شهرهای مختلف مثل داستان مرگ مهسا امینی سامان دهند. در فضای آشوب اجتماعی میتوانستند جنگ ۱۲ روزه را برای سرنگونی نظام و تجزیه ایران به نتیجه برسانند. توجه کنیم! نشانههای جنگ روانی و جنگ نرم با نیرومندی بیشتر و هزینه افزونتر و برهنگی تمام مشهود است.
