مهدی جامی
محقق و نویسنده
تاریخ کتاب ایران معاصر را که بنویسند کامران فانی از چهرههای برجسته آن خواهد بود. در تاریخ ما «شیفتگان کتاب» کم نبودهاند. و مجموعه مقالات علی رفیعی علامرودشتی با عنوان شیفتگان کتاب (خانه کتاب، ۱۳۹۴) شاهد آن است. رفیعی که رجال شناس و از همکاران دایرۀالمعارف بزرگ اسلامی بود خود نیز شیفته کتاب بود و قدر اهل کتاب را نیک میشناخت. و کتاب جداگانهای هم در فضایل استاد احمد منزوی منتشر کرده است که از بزرگان معاصر در کتابشناسی بود. دوره معاصر به یک معنا دوران ظهور دوباره شیفتگان کتاب است. از آقابزرگ تهرانی پدر استاد منزوی تا سعید نفیسی. از مجتبی مینوی تا پرویز ناتل خانلری. از ذبیح الله صفا تا زرین کوب. از علی شریعتی تا محمدرضا حکیمی. از عبدالرحیم جعفری تا همایون صنعتی زاده. ما هر چه داریم در این دوران از شیفتگان کتاب داریم.
استاد فقید کامران فانی از شمار آن شیفتگانی است که مغناطیس ادب و فرهنگ و تاریخ و کتاب ایشان را از علوم پزشکی به عالم ادبیات کشاند. مثل دوست قدیماش بهاءالدین خرمشاهی. شهریار نیز چنین کرده بود. استاد ما سیروس شمیسا هم نمونهای دیگر است. جاذبه ادبیات و سنت و فرهنگ قدیم در دوره معاصر آنقدر بوده که چنین بزرگانی را میان پزشکی خواندن و ادبیات مردد میساخته است و نهایتا ایشان به ادبیات گراییدهاند. شماری دیگر مثل قاسم غنی هم با وجود اینکه پزشکی خواندند اما در ادبیات هم به استادی رسیدند. دوره معاصر دوره شیفتگی به فرهنگ قدیم و قویم ایران بوده است و کمتر کسی از اهل قلم و کتاب میتوانسته از جاذبه آن دور بماند.
کامران فانی بسیارخوان بود. بسیار هم نوشت اما بسیارتر میخواند. در مجلس بزرگداشتی که به همت علی دهباشی در شمار «شبهای بخارا» برای او برگزار شد (اسفند ۱۳۹۴)، گفته است که کم ننوشتهام ولی ترجیحام این بود که اگر میشد باز به جای نوشتن آنچه نشر کردهام بیشتر و بیشتر میخواندم. و این سالهای آخر این گفتهاش مدام در گوش من زنگ میزد که دیگر نمینویسم فقط میخوانم. و با خود فکر میکردم حیف نیست کسی که اینهمه میخواند از خواندن خود به دیگران بهرهای نرساند؟ ولی او بهرهها رسانده بود. حق داشت دیگر برای لذت بردن بخواند. آنقدر خواندنی داشت که به نوشتن نمیرسید. یا آنچه میخواست بنویسد دیگر امکان نشر نداشت. شاید هم منظورش این بود که آن فرم و قالبی که میخواهد بنویسد کمتر ممکن میشود. به نظرم خطا نخواهد بود اگر بگوییم او میخواست بیشتر دایرۀالمعارف بنویسد. نوشتههای کوتاه و فشرده و گزیده اما در موضوعات بسیار. یادگارهای قلمی و علمی او نیز شاهدی بر این نکته است. از همکاری با دایرۀالمعارف تشیع تا ویراستاری و نظارت بر دانشنامه دانشگستر. دانشنامه برای کودکان و نوجوانان و دانشنامههای دموکراسی و ناسیونالیسم.۱ او ذهنی نظم دهنده داشت. کاشف نظم چیزها بود.
کامران فانی نمونه شاخص نسل و عصری است که خواندن به رسالتی اجتماعی تبدیل شده بود. کتاب رسانه تحول بود. نشر همت والا میخواست. و بزرگان ایران را همگی به خود مشغول داشته بود. دوره ایشان دوره کتابهای قطوری بود که «اطلاعات عمومی» را در اختیار همگان میگذاشت. دورهای بود که نخبگان و فرهیختگان ایرانی دغدغه سواد عمومی داشتند. میخواستند مردم باسواد شوند. چیزخوان شوند. چیزفهم باشند. مجله نشر میکردند. کتاب ارزان منتشر میکردند. کتابهای قدیمی را تصحیح و منتشر میکردند. و تقریبا همه آنها دستی در ترجمه داشتند که قرار بود ما را با دنیای جدید آشنا کند.
نسل کامران فانی زبان فارسی را خوب میشناخت و بر آن مسلط بود. جهان روزگار خود را خوب میشناخت و میدانست چه چیزهایی را برای انتقال به فرهنگ خودی باید برگزیند و ترجمه کند. و میخواست مردمان وطن خوانا و دانا باشند. دایرۀالمعارف نویسی هم برای همین بود. تا با نظام معین و سنجیدهای مجموعهای از معارف ضروری به فارسی ترجمه شود و در اختیار عموم قرار گیرد. دایرۀالمعارف فارسی استاد مصاحب چنین نقش و موقعیتی داشت. دانشنامه دانشگستر هم نقش به روزرسانی شده همان را برعهده گرفت.
از سوی دیگر، در کنار نشر و کتابخوانی و فعالیتهای مربوط به آن باید نظم و نظامی هم به کتاب و کتابخانه داده میشد. دوره معاصر از این بابت نیز عمیقا درگیر مساله کتاب است. دوره کتابخانهها ست. دوره کتابداری است. دوره کتابشناسان است. و دوره عمومیت یافتن کتاب و کتابخانه و گسترش کمی و کیفی آن. از اینجا ست که چهرههای برجسته دوران معاصر هر کدام دستی و نقشی در مساله کتاب و کتابخانه دارند. یا ناشر کتاب اند یا جامع کتاب و موسس کتابخانه ها یا هر دو. نمونه ایشان استاد ایرج افشار است. مجتبی مینوی است. کامران فانی است.
کار کتابدار یک جنبه شخصی دارد و آن علاقهای عمیق به کتاب و کتابخوانی و کتابشناسی است. و یک جنبه علمی دارد که نظم بخشیدن به سازمان کتابخانه است. کامران فانی همراه با پوری سلطانی در این نظمبخشی به کتابخانهها نقشی بی بدیل داشت. مجموعهای از کتابهای مرجع که درباره نظم کتابخانهای منتشر کرده است هر یک در جای خود بی نظیر است و اساسا اولین مرجع از نوع خود است. مثل فهرست سرعنوانهای فارسی. یا رده بندی تاریخ ایران و رده بندی فلسفه اسلامی. و هر کس مدتی در کار کتاب و کتابخانه بوده باشد، میداند که تهیه چنین مراجعی چه نیروی عظیمی لازم دارد و چه میزان اشراف و دقت و تعهد به کار و مراجعه مداوم و تصحیح و تکمیل دایمی نیازمند است. فانی سرعنوانها را حاصل سی سال کار خود میداند. ویراست سوم این کتاب با پیوستهایش در چند هزار صفحه «حدود ۱۰۰ هزار موضوع استاندارد را در تمام معارف بشری در بردارد».۲ دریافت روابط صدهزار موضوع و ثبت شبکه توبرتوی نظمهای آن فقط از کسی چون او ساخته بود. وقتی رده بندی تاریخ ایران را منتشر کرد بسیاری خارج از حیطه کتابداری هم آن را میخریدند چون در واقع یک دوره تاریخ ایران بود که به دقت نظم یافته بود. او کتاب را حافظه قوم میدانست و جایگاه آن را کتابخانه میدید۳ و خود از حافظان کتابخانه بود و برای آن اهلیت تمام داشت.
این نظمبخشی به دانش مکتوب است که اساس گرایش استاد فرزانه را به کتابداری و تولید مرجع و دانشنامه نویسی توضیح میدهد. وقتی انقلاب شد، اولین فرهنگ موضوعی قرآن را با همکاری دوست دیرین خود بهاءالدین خرمشاهی نشر کردند -و در آن از همان رویکرد نظامبخشی معهود در موضوع شناسی بهره بردند. به تاسیس اولین دایرۀالمعارف تشیع یاری رساندند و در ویرایش مقالات آن کمک میکردند. یعنی او کار خود را صرفا در حوزه کتابداری و در ساختمان کتابخانه ملی نمیدید. بلکه دغدغه فعالیت اجتماعی و فرهنگی داشت. و این نیز از ویژگیهای نسل او ست که هر جا هست و در هر حرفهای مشغول است باز نگران فرهنگ عمومی است و هر جا بتواند دستی بالا میکند تا کاری در این مسیر انجام شود.
استاد کامران فانی فرزند ایران بود و دغدغه وطن داشت. و در مهر به ایران با بزرگانی چون داریوش شایگان در یک حلقه بود. چنانکه در کنار هم و با همگامی خرمشاهی «نشر فرزان روز» را پایه گذاشتند که ناشر شماری از بهترین و متنوعترین آثار تالیفی و ترجمهای در بازار نشر ایران است. از کارهای مرکز نشر دانشگاهی حمایت می کرد و مقالات او در مجله نشر دانش راهگشا بود و در آشوب آن سالها نگاهبان عمود خیمه نشر و نقد کتاب بود. همت او برای ارتقای کتابخانههای دانشگاهی نیز با درکی عمیق از حفظ سلامت صنعت نشر بود. زیرا کتابخانه دانشگاهی است که میتواند خریدار کتابهای جدی در بازار نشر باشد و اگر نباشد در انتشار کتابهای سنگین و پرهزینه کمتر ناشری سرمایهگذاری میکند.
شایگان فانی را بسیار خوب میشناخت. بنابرین توصیفی که از او به دست میدهد با دقت بالایی شخصیت کامران فانی را ترسیم میکند: «مهمترین ویژگی فانی که او را استثنایی میکند احاطه شگفت انگیز او ست به علوم انسانی و طبیعی چنانکه صفت « دایرۀالمعارف متحرک» که به او داده اند براستی برازنده او ست.» و او را «نمونه مردانی که به همه علوم و معارف روزگار خود احاطه داشتند» میداند؛ دانشوری که به روی فرهنگهای مختلف گشوده است. کسی که با او می توان از فلسفه و فیزیک تا موسیقی و نقاشی سخن گفت و از قرآن تا ایتالیای قرن پانزدهم و روسیه قرن نوزدهم و آمریکا باخبر است و میتوان از او سخنان سنجیده و منسجم در هر موضوعی شنید. و همزمان قادر است «خود را وارد باغ فکری شما کند، با شما در سیر آفاق و انفس همسفر شود و راهنماییتان کند و آنچه را که در ذهنتان به طرزی مبهم میگذرد، بر شما مکشوف و مشهود کند.» و بعد از تجربه خود هنگام تالیف کتاب افسون زدگی جدید میگوید: «فصل به فصل این کتاب را با او در میان میگذاشتم. گوش میداد، با من همداستان و همافق میشد، و به من کمک میکرد تا این راه را به پایان برم.»۴
در عصر گوگل و هوش مصنوعی ظهور چهرههایی دایرۀالمعارفی مثل کامران فانی دیگر ناممکن به نظر میرسد. اما او خلاصه روزگار نسل خود بود. خود او ممکن است دیگر تکرار نشود، اما مهری که به ایران و فرهنگ فارسی و کتاب و کتابخانه و ارتقای سواد عمومی داشت و شیفتگیاش به نظم بخشیدن به حافظه قومی چیزی است که تا نسلها بعد همچنان به آن نیازمندیم.
پی نویس:
۱- دایرۀ المعارف تشیع، با سرپرستی احمد صدر حاج سیدجوادی، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی، تهران: حکمت، ۱۳۶۶ تا ۱۳۹۴، ۱۵ جلد. / دانشنامه کودکان و نوجوانان، زیر نظر لئونارد سیلی، سرپرست و مترجم و ویراستار: کامران فانی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۲، ۱۰ جلد. / دایرۀ المعارف دموکراسی، زیر نظر سیمور مارتین لیپت، ترجمه فارسی به سرپرستی کامران فانی و نورالله مرادی، تهران: وزارت خارجه، ۱۳۸۳، ۳ جلد./ دایرۀ المعارف ناسیونالیسم، زیر نظر الکساندر ماتیل، ترجمه به فارسی به سرپرستی کامران فانی و محبوبه مهاجر، تهران: وزارت خارجه، ۱۳۸۳، ۳ جلد./ دانشنامه دانش گستر، زیر نظر علی رامین، کامران فانی، محمد علی سادات، تهران: دانش گستر، ۱۳۹۲، ۱۸ جلد.
۲- کامران فانی، «حدیث نفس»، بخارا، شماره ۱۱۱ (فروردین-اردیبهشت ۱۳۹۵)، ص ۱۱۹.
۳- کامران فانی، «کتاب و کتابخانه»، گفتگو، شماره ۷ (بهار ۱۳۷۴)، ص ۳۵.
۴- داریوش شایگان، «فانیای که من میشناسم»، بخارا، شماره ۶۲ (خرداد و شهریور ۱۳۸۶).

شما چه نظری دارید؟