دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۹:۱۵
نظرات: ۰
۰
-
ماجرای کامپیوتر کیفی هاشمی رفسنجانی چه بود؟

در بخشی از خاطرات مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به روایتی از سفر به مازندران، دیدار با مسئولان استانی و سخنرانی پرداخته شده است .

پایگاه اطلاع رسانی خانه موزه آیت الله هاشمی رفسنجانی خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی در دوازدهم شهریور ماه سال ۱۳۷۹ را بازخوانی کرده است.

به دفترم رفتم. خیابان‌ها به خاطر تعطیلی [سالروز رحلت حضرت فاطمه زهرا (س)] خلوت بود. گزارش‌ها را خواندم. غربی‌ها توجه زیادی به ملاقات آقای [مهدی] کروبی [رئیس مجلس]، با نمایندگان کنگره آمریکا نشان می‌دهند؛ فکر می‌کنند برنامه‌ریزی شده است. چمدان سفر را در دفترم بستم و ساعت ده به فرودگاه رفتیم و به سوی ساری پرواز کردیم. ساعت یازده‌ونیم، در فرودگاه [دشت‌ناز] ساری فرود آمدیم. بعد از مدتی تعطیلی فرودگاه برای توسعه، اولین پرواز آن هم با هواپیمای ۷۰۷ بود که می‌نشست.

امام جمعه و جمعی از مسئولان شهر و استان به استقبال آمدند. مصاحبه کوتاهی با صداوسیمای استان نمودم و یکسره به مجتمع آموزشی ناجا رفتیم. در سالن بزرگ آن، روحانیون استان جمع بودند. استقبال گرمی کردند. در مسیر، آقای [داود] کشاورزیان، استاندار [مازندران] و [آقای نورالله طبرسی] امام‌جمعه [ساری] توضیحات دادند. گفتند، اکثر صنایع استان راکد است. از باران خوبی که دیروز و امروز باریده، اظهار خوشحالی‌ کردند. آقای طبرسی، امام‌جمعه و نماینده ولی‌فقیه در استان خیرمقدم گفت. من هم سخنرانی مفصلی دربارۀ ضرورت به‌روز شدن تحصیلات و معلومات و افکار روحانیت کردم و اینکه در گذشته همه علوم روز در مراکز تحصیلات دینی تدریس می‌شده و امروز اکثر رشته‌های علوم انسانی و طبیعی و ریاضی، از حوزه به دانشگاه‌ها منتقل شده و شرط تداوم و تکامل انقلاب اسلامی را مجهزتر شدن روحانیت خواندم.

نماز جماعت به اقامت من خوانده شد. همان‌جا ناهار خوردیم. دو دختر خردسال خیرمقدم گفتند. هدیه‌ای به آنها دادم؛ هریک ربع سکه بهار آزادی. جمعی از علما از خطبه‌های دیروز نمازجمعه‌ام تمجید کردند و گفتند از توضیحات بدیعی که دربارۀ حال و خطبه حضرت زهرا (س) دادی، اکثریت مردم ایران گریستند و انتظار داشتند که در صحبت‌های این جلسه هم از آن‌گونه روضه‌ها بشنوند.

برای استراحت به دفتر امام‌جمعه رفتیم. عصر رئیس دانشگاه مازندران آمد. از کم‌توجهی به دانشگاه شکایت داشت و به خاطر حمایت‌های دوران مسئولیت‌ام تشکر کرد و دربارۀ همایشی که برای کشاورزی دارند، توضیح داد. استاندار و امام جمعه آمدند. با هم برای‌ کنگره بزرگداشت سرداران شهید استان و ۱۳۰۰ شهید ساری، به مصلای ساری رفتیم. باران شدیدی می‌بارید. جمعیت انبوهی آمده بودند که باعث تعجب حضار بود. استقبال گرم و پُرشوری کردند. امام‌جمعه و استاندار و یک فرزند شهید، خیرمقدم گفتند و وزیر شعارشان، تحت تأثیر شور و هیجان و ازدحام مردم، خیلی گرم برخورد و اداره کرد و شبیه‌ کارهای آقای مرتضایی‌فر را انجام می‌داد. من هم سخنرانی مفصلی در مورد جنگ و هشت سال دفاع مقدس و دستاوردهای آن و نقش ایثارگران، به خصوص لشکر ۲۵ کربلای مازندران، ایراد کردم.

سپس برای استراحت، به خزرآباد، استراحتگاه نیروی زمینی ارتش، در ساحل دریای خزر آمدیم؛ قبلاً عفت و فاطی و جمعی از بستگان هم رسیده بودند. معلوم شد، آنها هم در مراسم بزرگداشت بوده‌اند و خانم‌ها آنها را شناخته‌ و به آنها محبت کرده‌اند.

گشتی در ساحل زدیم. مسئول استراحتگاه توضیحات داد. هفت سال پیش هم اینجا آمده بودم؛ وضع مثل سابق است، با این تفاوت که به خاطر بالا آمدن آب دریا، سیل‌بندی در ساحل ساخته‌اند که ساحل را خراب کرده است. جمعی از فامیل مرحوم [حسن] لاهوتی هم همراه فاطی هستند. شام را با هم صرف‌ کردیم. گزارش‌ها را با کامپیوتر کیفی [لپ‌تاپ] دیدم؛ محافل استکباری از خطبه‌های نمازجمعه دیروز من ناراحت‌اند و سمپاشی می‌کنند.

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب