اطلاعات نوشت: وقتی مشاهده کردید کودک ده دوازده سالهتان مقابلتان ایستاد، خیره در چشمانتان نگاه کرد، با جدیت و حتی عصبانیت به همه خواستهایتان «نه» گفت و نافرمانی از فرمانهایتان را سرلوحه کارهایش قرار داد، بدانید احتمالا در حال تجربه کردن نشانههایی از بلوغ است؛ نشانههایی که هم او و هم شما را به دوره جدیدی از زندگی سوق میدهد.
به تدریج آن تصویر از فرزند مطیع که در ذهنتان نقش بسته بود، رنگ میبازد و جای خود را به فرد جدیدی میدهد که اغلب قوانین خانه را زیر پا میگذارد، دائم بحث و جدل میکند، زود میرنجد، زود از کوره در میرود و البته زود هم از کرده خود پشیمان میشود، از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند و شما را به ستوه میآورد؛ اگر شما با موضوعی موافق باشید، یقین بدانید که نوجوانتان با آن مخالف است.
اگر بر تمیزی خانه تأکید کنید، اتاق او اغلب شلخته و نامنظم است. اگر قصد رفتن به میهمانی یا سفر داشته باشید، او ترجیح میدهد تنها در خانه بماند؛ گویی شما را نمیبیند و سخن شما را نمیشنود. یا در شبکههای مجازی وقت میگذراند یا با دوستانش و این رفتارها آنچنان چالشبرانگیز و آزاردهنده است که برای پایان این دوره، روزشماری میکنید.
اما تا به حال از خود پرسیدهاید که دنیای نوجوانی دقیقا چه شکلی است و این عصیانگری چرا آنقدر غلیظ، بروز و ظهور میکند؟ چه اطلاعاتی باید درباره این دوره پرپیچ و خم گذر از کودکی تا بزرگسالی کسب کنید تا بتوانید آرامش را به خانه و خانواده بازگردانید؟
در گزارش زهره گردان در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات تصویر کاملی از دنیای نوجوانی و نوع صحیح رفتار با نوجوانان را ارائه میدهیم.
مشخصههای دوره نوجوانی
اولین سؤالی که درباره نوجوانان به ذهنم خطور میکند، این است که مشخصههای دوره نوجوانی دقیقا چیست؟
مریم دشتدار، مدرس دوره تربیت نوجوان در این باره میگوید: «قبل از ارائه پاسخ شما، لازم است بدانید که نوجوانی تقریبا از سن 12 سالگی شروع میشود، اما نشانههای بلوغ در عصر جدیدی که در آن ساکن هستیم خیلی اوقات کمی زودتر و از 10 سالگی بروز میکند و ما در واقع با پدیدهای به نام بلوغ زودرس مواجه هستیم؛ تغییرات این دو دوره از یک جایی به بعد در هم میآمیزد و مماس با هم پیش میرود.
تغییرات فیزیکی و جسمی، تغییرات خلق و خو و همچنین تغییرات در نوع نگرش و رفتارهای اجتماعی از بارزترین مشخصههای دوره بلوغ است. گاهی مشاهده میشود بچهای پرانگیزه و هیجانی با روحیه شاد و سرزنده در دوره نوجوانی ناگهان سکوت اختیار میکند و منزوی میشود یا نوع تفکرش به زندگی کاملا تغییر میکند یا برعکس، بچهای آرام و مطیع برای اثبات خود به والدینش، سرکش میشود و بر سر کسب استقلال و آزادی فردی میجنگد.
اگر چه دامنه تغییرات بلوغ در گذشته از حدود 13 سالگی خود را نشان میداد اما در عصر فعلی، سن بلوغ کاهش یافته است و زودتر بروز میکند.»
آشفتگی ذهنی نوجوان
به گفته دشتدار، کارشناس علوم تربیتی، دوره نوجوانی با بحران هویت و آشفتگی ذهنی گره خورده است. وی میگوید: «ریشه این آشفتگی را میتوان در دو عامل نوسانات هورمونی و رفتار نادرست والدین پیدا کرد.
در دوره نوجوانی حرکت به سمت تکامل بلوغ است و نوجوان در این مسیر، بسیار تحتتأثیر تغییرات هورمونی قرار دارد. ترشح هورمون کورتیزول که استرس و نگرانی را تا حد زیادی افزایش میدهد به بالاترین حد خود میرسد و باعث نوسانات خلقی و روحی و دگرگونی جسمی وی میشود، از طرفی نوجوان در این سن، وارد مرحله جدیدی از زندگی میشود؛ دنیاهای دیگری را تجربه میکند و مسئولیتهای جدیدی بر دوشش گذاشته میشود و نیاز به داشتن قدرت، استقلال و آزادی درونش شعله میکشد.
ذهن نوجوان شلوغ و پرهیاهوست؛ آنچنان که صدای پدر و مادر نصیحتگر را نمیشنود. نوجوان به دنبال شنیدن صداها و حرفهای جدید است، برای همین از خانواده فاصله میگیرد و به همسالان و افراد دیگری غیر از محیط خانواده نزدیکتر میشود.
متأسفانه والدینی که از این حجم تغییرات آگاهی ندارند، با رفتارهای نابجا و عکسالعملهای نادرست خود، آشفتگی روانی نوجوان را چند برابر میکنند و در این کارزار، معمولا نوجوانانی که والدینی با سبک تربیتی سختگیر و سهلگیر دارند، بیشتر صدمه میبینند؛ گروه اول با باید و نبایدهای فراوان والدین، حس سرخوردگی و محرومیت را تجربه کرده و گروه دوم، احساس رها شدگی را لمس میکنند. به عقیده من، تربیت مقتدرانه، بهترین سبک تربیتی است که میتواند نوجوان را یاری دهد تا آرامتر از این دوره گذار عبور کند و در این مسیر تربیتی، شناخت نیازهای نوجوان و پاسخگویی به آنان از مهمترین وظایف والدین است.»
اصل اول، آگاهی والدین
دشتدار، مدرس دورههای تربیت نوجوان درباره این که والدین چگونه باید فرزندشان را در جریان تغییرات دوره نوجوانی قرار دهند، میگوید: «مهمترین اصل این است که والدین ابتدا خود در این زمینه آگاهی کسب کنند، چرا که دوره بلوغ و نوجوانی امروز با گذشته متفاوت است.
سن بلوغ کاهش یافته و تغییرات هورمونی زودتر خود را نمایان میکند. والدی که دلیل تغییرات خلقی و روحی فرزندش را در این سن نمیداند، چگونه میخواهد به نوجوان خود کمک کند تا به سلامت از این مسیر بگذرد؟
بعد از کسب آگاهی درباره نوع رفتاری که باید با نوجوان داشته باشید من به شما اینگونه سرنخ میدهم، سر جنگ با او برندارید، در همه امور با وی همدلی کرده و در زمان بروز اختلاف، احساساتش را درک کنید و به زبان بیاورید؛ چرا که بچهها در این برهه، شناخت دقیقی از احساسات خود ندارند.
وقتی هورمونهای خشم بالا میآیند به او یادآوری کنید که به دلیل نوسانات هورمونی خشمگین است و این که شما حس او را درک میکنید، به او پیشنهاد دهید یک لیوان آب بنوشد یا تا عدد 10 بشمارد تا آرام شود. البته والدین باید قبل از رسیدن به مرحله آشفتگی نوجوان، وی را درباره تغییرات خلقی و جسمی آگاه کنند.»
وی تأکید میکند که بچهها با ورود به دنیای نوجوانی احساس میکنند بار بزرگی روی شانههایشان سنگینی میکند؛ باری که قادر نیستند به تنهایی آن را با خود حمل کنند. باید در کنارشان بود و مهارتهای لازم را برای مواجهه با دنیاهای جدید به آنان آموخت. یکی از مهمترین این مهارتها، تبحر تفکر است تا بتوانند با امنیت از محیط کوچک خانه جدا شوند. برای تقویت این مهارت، والدین باید پرسشگری در موقعیتهای مختلف را سرلوحه رفتار خود قرار دهند. سؤالات خوب بپرسید تا ذهن نوجوانتان به چالش کشیده شود و فکر کردن را بیاموزد.
علت سرکشی نوجوانان
اکثر افراد، نوجوانی را با خصیصه سرکشی و نافرمانی از امر والدین میشناسند. در برابر این رفتار چه باید کرد؟
دشتدار میگوید: «از نظر من که با گروه نوجوانان سروکار دارم و تحقیقات زیادی در این زمینه انجام دادهام، معمولا فرزندانی در این دوره سرکشی میکنند که با نوعی اختلال روانی مثل اختلال بیشفعالی، دوقطبی یا شخصیت مرزی مواجه هستند و باید تحت نظر مشاور قرار بگیرند، اما نوع دیگری از سرکشی، واکنش نوجوان به رفتار نادرست والدین است. اشتباه پدر و مادر این است که خیال میکنند باید یککلام باشند و به قولی شمشیر را از رو میبندند. بارها و بارها گفتهام والد عزیز! اینجا میدان جنگ نیست که منتظر برنده شدن باشی.
یککلام بودن یعنی مرغ یک پا دارد؛ یعنی والد میگوید همین حرفی که من میزنم و تمام! من میگویم تو باید به مهمانی بیایی و تو باید اجرا کنی. اما والد آگاه میداند که نوجوانش در این دوره، اغلب ماندن در خانه را به میهمانی رفتن ترجیح میدهد، بنابراین با او بحث و جدل نمیکند و اجازه میدهد فرزند خود تصمیم بگیرد. والد آگاه نوجوان را مجبور نمیکند پوششی به سبک و سیاق خودش را برگزیند، میداند اصرارش باعث لجبازی میشود.
لازم است والدین درباره واکنشهای رفتاری خود، بینش داشته باشند تا چالشهای کمتری را تجربه کنند. چند روز پیش مراجعی داشتم، مادری بود که از سرکشیهای دختر نوجوانش بسیار گلایه داشت و اطلاعات نادرستی درباره دختر به من ارائه داده بود. وقتی با فرزند سخن گفتم متوجه شدم دختر بسیار بافهم و کمالاتی است که صرفا از بدگوییهایی که مادر از پدرش میکرد، دلخور بود و با لجبازی واکنش نشان میداد.
مادر با این عملکرد خود، هم به نوجوانش آسیب میرساند و هم رابطه والد- فرزندی را به چالش میکشید. پس نوجوان سرکشی وجود ندارد، مگر این که والدین در تربیت فرزند کمکاری کرده باشند؛ البته به جز مبحث اختلالات روانی که درباره آن توضیح دادم.»
بحران هویت
یکی از مشکلاتی که نوجوان در این دوره با آن دست و پنجه نرم میکند، بحران هویت است.
دشتدار، مدرس تربیت نوجوان معتقد است در نوجوانی معنا دادن به خویشتن در بافت زندگی، رنگ خاصی پیدا میکند و میگوید: «بحران هویت، باعث برانگیخته شدن شک بزرگی درون نوجوان میشود که نمیداند برای چه به وجود آمده است و واقعا کیست، از این رو با سؤالاتی از این دست که من کیستم و قرار است به کجا بروم، سعی میکند برای پیدا کردن شخصیت و هویت خود اقدام کند.
اگر والدین آگاه باشند که فرزندشان در سن هویتیابی است و به او کمک کنند تا شناخت کاملی از خود به دست آورد و همچنین وی را تشویق کنند تا دورههای مهارتهای زندگی و خودآگاهی را طی کند، میتوان امیدوار بود که نوجوان درک درستی از خویشتن بیابد و در مدیریت هیجانات خود مثل خشم، استرس و اضطراب موفق شود و در واقع عاقلانهتر رفتار کند، اما اگر این بحران در نوجوانی به شیوه درستی مدیریت نشود، ممکن است هویتی که فرد از خود میسازد، نادرست و سرشار از اخلاقیات و رفتارهای منفی باشد.
تفکرات دنیای نوجوانان
دشتدار، کارشناس علوم تربیتی درباره این که دنیای نوجوانی چه شکلی است، میگوید: «برای شناخت دنیای نوجوان، باید یک تقسیمبندی سنی انجام داد. بچهها از ۱۰ تا ۱۳ سالگی معمولا پرشور و پرهیاهو هستند، میخندند و شادی میکنند، اما از ۱۴ تا ۱۶ سالگی اغلب منزوی و ساکت میشوند و تجربه کردن در تنهایی را ترجیح میدهند و وضعیت کاملا جدیدی را برای خود میسازند.»
وی در پاسخ به این پرسش که تفکر نوجوان چگونه است، میگوید: «تفکر نوجوان کاملا بستگی به فضایی دارد که بیشتر وقت خود را در آن میگذراند. این فضا میتواند محیط خانه، محله، شهرک یا شهری باشد که در آن ساکن است یا فضای دوستانی که با آنان در مدرسه یا خارج از آن ارتباط میگیرد؛ تمام این فضاها سازنده تفکرات دوره نوجوانی است.
من همیشه گفتهام ژنتیک و محیط، دو عامل بسیار مهم و تأثیرگذار در شکلگیری هویت و شخصیت فرزندانمان است اما این وسط حلقه گمشدهای به نام تربیت وجود دارد که نباید از آن غافل شد.
والدین میتوانند از طریق تربیت، نوع تفکراتشان را به فرزند آموزش دهند و برای تحقق این امر لازم است با تفکرات او هم آشنا باشند.
هر آدمی ممکن است هر فکری در ذهن داشته باشد، اما فکر نوجوانان، حول رسیدن به خواستها و رفع نیازهایشان میچرخد. نوجوانان با والدین میجنگند تا اعلام کنند بزرگ شدهاند و میتوانند برای خود تصمیم بگیرند.
اگر والدین بخواهند تفکرات نوجوانشان را جهت دهند، باید در رفع نیازهایش با او همراهی کنند. گاهی اوقات شاهدیم تفکرات و رفتار والدین با فرزندان کاملا متفاوت است. آنها بر این عقیده هستند که نوجوان را آزاد گذاشتهاند تا به نتیجه برسد و راهش را انتخاب کند. به عقیده من کار درستی نیست، زیرا نوجوان دچار بحران هویت و سرگشتگی است و ممکن است نتواند از منابع درستی برای تعیین مسیر، اطلاعات کسب کند.
بهترین کار این است که کنارشان باشیم، اطلاعات درست را در اختیارشان قرار دهیم و برای شکلگیری تفکرات صحیح به آنان کمک کنیم تا به سن 18 سالگی برسند. نوجوانان با یکدیگر متفاوت هستند، ممکن است یکی در کوتاهمدت و دیگری در زمان طولانیتر به نتیجه برسد.
آسیبهای دوره نوجوانی
چه آسیبهایی در دوره نوجوانی ممکن گریبان نوجوان را بگیرد؟
بهار محمودی نصر، روانشناس، در پاسخ به این سؤال میگوید: «فضای مجازی، مراوده با دوستانی که قوانین خانهشان بسیار متفاوت از شماست، رفتار ناصحیح والدین و اعتیاد از اصلیترین مواردی است که به نوجوان در این برهه حساس صدمه میزند.»
وی بر رفاقت والدین با نوجوان خود تأکید میکند و میافزاید: «اجازه بدهید نوجوانتان با شما سخن بگوید و از شنیدن موضوعات جدیدی که عنوان میکند، مثل دوستی با جنس مخالف نهراسید، موضوع را بزرگ نکنید و واکنشهای شوکهکننده نشان ندهید. در کنارش باشید، به او اطلاعات درست ارائه دهید تا آگاه شود و بتواند احساسات و هیجاناتش را مدیریت کند. واکنشهای تند و تیز والدین در برخورد با چالشهای پیش رو با نوجوان، نهتنها راهگشا نیست که آسیبزا هم هست.»
محمودی نصر به این نکته کلیدی هم اشاره میکند که عدم درک و پذیرفته شدن نوجوان از سوی والدین، وی را دچار حجم انبوهی از خشم، انتقام و وابستگی میکند و احتمال آن میرود که در نتیجه این هیجانات منفی به سمت روابط اجتماعی نامناسب کشیده شود؛ گرایش به دوستان ناباب، تماشای فیلمهای پورن، عدم توانایی در برقراری روابط اجتماعی حتی در بزرگسالی و دشواری در انتخاب همسر، همگی حاصل نتایج دوره نوجوانی پرالتهاب است.
این مشاور نوجوانان با بیان این که اختلالات روانی در دوره نوجوانی به دلیل «هرس سیناپسی» خود را نشان میدهد، در توضیح سخنش میگوید: «باید بدانید مغز هر فردی بعد از تولد، یک سلسله رشته عصبی ایجاد میکند. سیستم عصبی در سن نوجوانی تصمیم به حذف نورونهای اضافه مغزی میگیرد و در واقع مغز نوجوان درگیر پاکسازی میشود که از آن به نام هرس سیناپسی یاد میکنیم. بر اثر این پاکسازی، مغز روی اختلالات گیر میکند و به اصطلاح گفته میشود غنچه اختلالات از دوره نوجوانی باز میشود؛ لازم است والدین نوجوان خود و شرایط او را درک کنند تا از وقوع اختلالات جلوگیری شود.»
ریشه اعتیاد به فضای مجازی
نوجوانان به اقتضای سنشان در این دوره به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی علاقه نشان میدهند و زمان زیادی را در این فضا صرف میکنند اما آنجا که این رفتار اعتیادگونه میشود، قطعا آسیبهایی به همراه خواهد داشت.
محمودی نصر، درمانگر که موضوع پایاننامهاش در دوره کارشناسی ارشد، «اعتیاد نوجوانان به فضای مجازی و نحوه برخورد والدین» بوده است، میگوید: «حاصل تحقیقاتم نشان میدهد که دلیل اصلی گرایش افراطی نوجوانان به شبکههای اجتماعی آن است که والدین از دوره کودکی وقت بهینه برای فرزند نگذاشتند و موبایل را به عنوان سرگرمی در اختیار او قرار دادند. کودک به مرور به این نوع سبک زندگی عادت میکند و والدین در دوره نوجوانیاش دیگر نمیتوانند هر زمان صلاح دانستند این بازیچه را از وی بگیرند.
منظور از وقت گذاشتن این نیست که فقط در کنارش حضور داشته باشیم؛ باید همه حواسمان را به او بدهیم، او را ببینیم، بشنویم و به نیازهایش پاسخ دهیم. وقت گذاشتن فقط حمایت مالی هم نیست، این که برای رفاه و آینده فرزندمان از صبح تا 8 و 9 شب کار کنیم تا هرچه میخواهد مهیا باشد، بعد آنقدر خسته باشیم که توانی برای بازی کردن و شنیدن حرفهایش نداشته باشیم یا مدام پند و اندرز بدهیم یا با تهدید و دادن حس عذاب وجدان به فرزند، حرفمان را پیش ببریم، همگی روابط والد- فرزندی را کمرنگ میکند.
نیازی به تربیت نیست
محمودی نصر، مشاور باتجربه معتقد است فرزند نیازی به تربیت ندارد؛ شرایط که مهیا باشد خودش خوب رشد میکند؛ مثل کاشت یک دانه در خاک مناسب همراه با آب و نور کافی. به دانه نمیگوییم که خواهش میکنم رشد کن؛ خودش سر از خاک در میآورد و بزرگ میشود. فرزند مثل دوربین فیلمبرداری است که کارت حافظه خام دارد، هرچه از رفتار ما ببیند، ضبط می کند و بعد تحویل میدهد. فرزندان ما کاردستی هنری خود ما در آینده هستند.
روانشناسی نوجوان
بدون شک دوران بلوغ نه فقط برای نوجوان بلکه برای همه اعضای خانواده، دورانی پیچیده و پرماجراست و ضرورت دارد با مطالعه و آموزش دیدن، در این باره اطلاعات کسب کنیم.
زهره رجبزاده دزفولی در کتاب روانشناسی نوجوان به این نکته اشاره میکند که معمولا در نوجوانی، دایره فعالیتها گسترش پیدا میکند و سرگرمیهای جدید، موضوعات جدید در مدرسه، موسیقی، ورزش و امثال آن را در بر میگیرد. وی میگوید: «بسیار پیش میآید که نوجوان از علایق و فعالیتهای معمولی این دوره کناره میگیرد و دلیل آن اغلب نگرانی از آینده است.
البته نوجوانان از لحاظ شدت و نوع علاقه با یکدیگر فرق میکنند؛ اغلب نوجوانان در مدرسه یا خارج از آن به فعالیتهای جدیدی روی میآورند؛ فعالیتهایی مانند ورزش، شطرنج، ریاضی، کامپیوتر و لازم است بدانید که نداشتن علایق جدید در این سن نگرانکننده است.»
این نویسنده همچنین اشاره میکند که تمایلات جسمی و ارتباط با بزرگسالانی چون معلم یا مربی ورزشی نیز در این دوره آغاز میشوند. روابط پختهتر با اعضای دورتر خانواده مانند پدربزرگ یا مادربزرگ هم در این دوره شکل میگیرد که گاهی حتی به صورت مراقبت و یاری رساندن به آنها مشاهده میشود و تمام اینها را میتوان نوعی گسترش علاقه و روابط تعریف کرد، اما فاصله گرفتن نوجوان از این موارد و مشغول شدن به بازیهای کامپیوتری و تماشای تلویزیون برای ساعتهای متمادی میتواند حاکی از فشار روانی در وجود او باشد.
اگر عملکرد تحصیلی نوجوان خوب باشد و تکالیفش را درست و بهموقع انجام دهد، احتمال آن میرود که از حال درونی او غافل بمانیم. نکته مهم و قابلتوجه، دیر یا زود شکل گرفتن علایق جدید نیست، زیرا نوجوانان از این لحاظ با یکدیگر فرق میکنند. نکته اساسی این است که ببینیم آیا اصلا تغییری هرچند تدریجی، به سوی علایق بزرگسالی ظاهر میشود یا خیر. مثلا ممکن است نوجوان کمکم به سر و وضع خود توجه نشان دهد که میتواند نشانه علاقه او به رفتار بزرگسالان یا نشانه تمایلات جسمی باشد. گاهی ممکن است درباره مشاغل جالب اعضای فامیل بحث کند؛ بیآنکه از شغل موردعلاقه خود حرفی بزند. اما اگر هیچیک از نشانههایی که حاکی از رشد علایق در اوست مشاهده نشود جای نگرانی دارد. در چنین شرایطی، حمایتهای مستمر و گرم عاطفی باید بخشی از رابطه پرورشی شما با فرزندتان را تشکیل دهد. باید در ابتدا روی روابط خانوادگی کار کنید تا نوجوان برای برقراری ارتباط با شما راحتتر شود.
***
دوران نوجوانی، هم از نظر نوجوانان و هم از نظر والدین، دشوارتر از دوران کودکی قلمداد شده است. استانلی هال، مؤسس انجمن روانشناسی آمریکا، نوجوانی را دوران «طوفان و تنش شدید» و نیز دوران توانایی فوقالعاده جسمانی، عقلی و عاطفی تعریف کرده است.
برخی از نظریهپردازان روانکاوی هم نوجوانی را وضعیتی میدانند که نوجوان در آن دچار اختلال روانی است. همه این تعاریف نشان میدهد که فرآیند انتقال از کودکی به بزرگسالی، دشوار و پرکشمکش است.
نوجوان از یک سو با سرعت بیسابقهای بلوغ جسمی و جنسی را میگذراند و از سوی دیگر، خانواده، فرهنگ و جامعه از او میخواهند تا مستقل باشد، روابط جدیدی را با همسالان و بزرگسالان برقرار کند و آمادگیها و مهارتهای لازم را برای زندگی شغلی و اجتماعی به دست آورد. نوجوان باید علاوه بر پذیرش و سازگاری با این همه تغییر و تحوّل، هویت منسجمی هم برای خود کسب کند، از این رو درک این دنیا و تنشهای آن و در پیش گرفتن رفتاری توأم با مدارا و صبوری ضرورت دارد تا به نوجوان کمک کند به سلامت از این برهه بحرانی عبور کند