
رضا رفیع در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات نوشت:
پسرم، کشکتر از وانت پیکان هم هست؟
صحبت از زندگی کشکی و حقوق کشکی شد و از قدیم و ندیم مثال آوردیم و فقر و فاقۀ وحشی بافقی را شرح دادیم من باب نمونه؛ اما اینک باید عرض کنم که زندگی کشکی، مختص قدیم الایام هم نبوده و در روزگار ما نیز هست. هنوز هم از شاعران و نویسندگان ما هستند کسانی که بندههای خدا مشکل معیشتی دارند و احوال آنها شبیه حال همان شخص اسیر فقر و فاقه است در «گلستان سعدی» که، چون پادشاه از وی پرسید: «اوقات عزیز چگونه میگذرد؟ گفت: همه شب در مناجات و سحر در دعای حاجات و همه روز در بند اخراجات»!
شب چو عقد نماز میبندم چه خورد بامداد فرزندم؟
منتهی گویا در زمان سعدی علیهالرحمه ـ در قرن ششم هجری ـ هنوز کشک اختراع نشده بوده است. چرا که اگر کشکی در کار بود، این شخص مورد نظر سعدی، هرگز زیر بار منّت سلطان نمیرفت و به خوردن همان کشک بسنده میکرد.
ساز و کار اقتصادی و مجموعه سیاستهای حمایتی از هنرمندان و فرهیختگان، باید به گونهای معقول و مرسوم باشد که به شکل ساختاری و زیربنایی و اتوماتیک، مشکلات مالی آنها حل و نه منحل شود. نه این که موردی رسیدگی شود.
چنانکه سعدی در پایان حکایت فوق نقل میکند که: «ملک را مضمون اشارت عابد معلوم گشت. فرمود تا وجه کفاف وی معین دارند و بار عیال از دل او برخیزد.»
خب این یک مورد حل شد، هزار و یک مورد دیگر در طول هزار و یک شب تاریخ و تاریک چه میشود؟ مدیریت کشکی، حلّال مشکلات و رافع کشکیات نیست. د
ر غیر این صورت، شاعر امروز هم ممکن است دچار همان تنگنای معیشتی باشد که وحشی بافقی در دورۀ صفویه بوده. در بر یک پاشنه میچرخد کماکان.
چرخش کشکی! گوش جان اگر بسپارید و کر نباشید یا خودتان را به کریّت (!) نزنید؛ صداهایی را میشنوید. بشنوید:
پسرم! باز غذای شب مامان کشـک است
آنچه فعلاً شده ارزان و فـراوان، کشـک است
مثلاً کشـک نود، کشـک خبر، کشـک کلیـد
یا سمندی که زده ساخت ایران، کشـک است
چیـزی از قصـۀ بـرجـام به گوشــت خـورده؟
عشق هم مثل همین مسأله، الآن کشک است
پسرم! کشکتر از وانت پیکـان هـم هسـت؟
زندگی عین همین وانت پیکان کشک است ۱...
۱. چند بیتی استقراضی از یک شعر بلند شاعر خوشذوق کهنوجی، جناب «عقیل پورجمالی»، متولد ۱۳۶۲ که در کهنوج استان کرمان، دبیر ریاضی است و فعال ادبی! او این شعر کشکی بالا را در ۱۵ اسفند ۹۵ سروده است. یعنی اگر سال ۹۵ شام کشک میخورده است، الآن که پایان سال ۹۹ است، شب چی میخورد؟!
امیدواریم که با گرفتن مدرک دکترا، اوضاع اقتصادیاش بهتر و شام شبش چربتر شده باشد. همو که در تعریف شعر و شاعری خود میگوید:
آدم از جایی به بعد از غصه کافر میشود
کمکمک دیوانـه و آهستـه شاعر میشود
هـرکـسی انــدازۀ دردی که دارد، شاعـر اسـت
درد مـن تا هفـت شهـر عشـق صادر میشود
به این میگوید: صادرات درد! در مقابل واردات دارو! (اون به این در!)
آقای پورجمالی، طبع طنز خوبی هم دارد و نگاهی روشن و لطیف و در عین حال انتقادی. حتی اگر عاشقانه باشد:
سال تـا سال عزیزم، شـده حتیالمقدور یـک پیامی بده مانند رئیس جمهور
جای خالی تو را هیچ کس اصلاً نگرفت مثل کانال سه بیعادل فردوسیپور!