برترینها نوشت: در هفته اول فروردین ماه امسال در بیمارستان بوعلی مریوان همراهان یک بیمار بد حال پس از درگذشت وی در بخش مراقبتهای ویژه به متخصص زن جراح آن شیفت «میترا آسوده» هجوم آورده و او را مورد ضرب و شتم و اهانت قرار دادند. این پزشک بعد از چالشهای بسیار اقدام به خودکشی کرد و مرگ او بین کاربران هیجان و ناراحتی به وجود آورد.
رسول اسدزاده «روزنامه نگار» در این باره تجربه مشابهی داشته. اسدزاده نوشته: دایی من چند سالی در بخش خدمات یکی از بهترین بیمارستانهای ارومیه کار میکرد. آن طور که از حرفهای او به یاد دارم، پرسنل خدمات و انتظامات و حتی کادر اداری و پرستاری و پزشکی یک سری اسم رمز بین خودشان تعریف کرده بودند برای مواقع فوت بیمار و احتمال حمله بستگانِ متوفی به پزشک! دایی ممدرضا میگفت یکی از وظایف همیشگی و حساس ما پنهان کردن پزشک داخل کیسه مخصوص حمل لباس و بردن او به رختشورخانه بود. فکرش را بکنید یک مریض سرطانی یا تصادفی که با شرایط به قول پزشکها End stage، به بیمارستان آورده شده، بستگان او زیر برگه رضایتنامه برای عمل جراحی یا هر اقدام پزشکی که یکی از احتمالات آن مرگ بیمار است را امضا کردهاند ولی به دلیل از دست رفتن بیمار، پزشک جراح و معالج باید جانش را بردارد و تا فروکش کردن خشم بستگان بیمار داخل کیسه حمل لباس و کنج رختشورخانه پنهان شود. هر از چندگاهی تصویری ضبط شده از بیمارستانهای کشور به رسانهها درز میکند که عدهای چوب و چماق و قدّاره به دست به کادر بیمارستان حملهور میشوند. پرستار بخش را کتک میزنند، وسایل بیمارستان را تخریب میکنند، تهدید و فحاشی میکنند که چرا بیمار ما زنده نماند... آخرین خبر تراژیک در این باب خودکشی زنده یاد دکتر میترا آسوده تنها جراح زنِ شاغل در شهر مریوان است. گویا چندی پیش به دلیل فوت یکی از بیماران، او توسط بازماندگان مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار گرفته، از مهاجمان شکایت هم نکرده ولی در دادگاهی که بر علیه او تشکیل شده محکوم شده است. گذشته از اینکه قصور یا خطای پزشکی رخ داده یا نه، کتک زدن یک پزشک جراح نه تنها جان از دست رفته را برنمیگردانَد بلکه باعث وقوع فجایعی مانند آنچه که بر سر دکتر آسوده آمده میشود. فرهنگ و باور غلطِ عموم، ساز و کارِ قانونی یا هرچه که موثر در این باره است باید یکبار برای همیشه تغییر کند. در موسمی که پزشکان و پرستارانِ باتجربه و باسواد در صدر جدول مهاجرتهای شغلی قرار دارند و کشور با کمبود جدی کادر درمان مواجه است، شنیدن خبر خودکشی رزیدنتها به دلیل فشار کاری و مشکلات روحی روانی محیط کار و خودکشی پزشکی مانند میترا آسوده همچون تیر خلاصی است بر پیکره جامعه پزشکی ایران... کاش با هم مهربانتر باشیم و بپذیریم پزشک هم یک انسان است شبیه همه ما، احساس دارد، خانواده دارد، مشکلات شخصی دارد، از آنچه که بیشترِ مردم رنج میبرند، رنج میبرد و اتفاقا درآمدش از خیلیها که به زور سواد خواندن و نوشتن دارند کمتر است...
در زیر این پست رسول اسدزاده، کاربران نظرات خود را به اشتراک گذاشته اند که متناقض هستند.
مهرانه یک پرستار بود. او درباره این پست رسول اسدزاده نوشته:
نغمه، به عنوان کسی که از نزدیک شاهد زندگی یک جراح بود بود اظهار نظر کرد:
نظر ریحانه نسبت به بقیه بسیار متفاوت بود:
کامنت خانم سلیمانی به دل همه نشست و مورد قبول واقع شده بود: