نرگس خانعلی زاده در یادداشتی در ضمیمه خانواده امروز روزنامه اطلاعات نوشت: خیلی کار آسانی نیست؛ البته شاید بهتر است بگوییم اصلا کار آسانی نیست! اینکه باید از موجودی که مدتها در وجودش رشد کرده است، دل بکند و در ازایش، مبلغ طی کرده اول ماجرا را دریافت کند؛ انگار که شاید تلخترین حقوق و دستمزدی است که کسی میتواند بابت زحماتش دریافت کند. این روایتی از زنانی است که رحمشان را برای پرورش و رشد جنین و به دنیا آوردن نوزادی سالم، اجاره میدهند.
در میان روشهای مدرنی که برای زوجهای نابارور تجویز میشود، استفاده از روش رحم اجارهای یکی از روشهای تقریبا مرسومی است که در آن رحم زن دیگری که مادر رضایی نامیده میشود، میزبان جنینی است که قرار است در آیندهای نزدیک تحویل مادر بیولوژیک خود داده شود و او را به آرزوی همیشگیاش برساند.
دیابت، تیروبید، بیماریهای خود ایمنی و یا هر بیماری دیگری که باعث شود مادر نتواند میزبان نه ماهه برای جنینش باشد، دچار سقطهای مکرر شود و رحمش توانایی نگهداری جنین را نداشته باشد، ممکن است به رحماجارهای روی بیاورد. یعنی چه؟ یعنی از تخمك خودش استفاده كند و از شخص دومي بخواهد كه به میان ماجرا بیاید و آن جنين را به رحمش انتقال بدهد و ۹ ماه از آن مراقبت كند و آن را به دنيا بياورد و تحویل مادر واقعی خودش بدهد.
مشکل تو، حلال مشکل من!
آنچه که باعث میشود یک فرد تحت عنوان اجاره دهنده رحم، در چنین چرخهای قرار بگیرد و این مسیر سخت را بپذیرد، فقط و فقط مشکلات مالی است. این را قریب به اتفاق کسانی میگویند که به هر نوعی در این چرخه بودهاند و میدانند که کمتر خانمی است که خودش به دلخواه بخواهد که جنینی را در رحمش پرورش بدهد و بعد از اینکه به او، به تکانها و حرکات و ضربان قلبش عادت کرد و او را به دنیا آورد، تقدیم مادر دیگری کند.
پذیرفتن و کنار آمدن با چنین احساسات سختی، فقط زمانی اتفاق میافتد که قرار است با هزینه دریافتی از این کار، گرهی از گرههای زندگیاش باز شود. گرهی که البته به گره دیگر زندگی فرد دیگری پیوند خورده است.
مادری که رحمش توانایی نگهداری جنین را ندارد و گذران این نگهداری و مراقبت نه ماهه را به فرد دیگری میسپارد تا بعد از عبور از این مرحله، فرزندی از پوست و خون خودش را در آ؛وش بگیرد و به آرزوی مادر شدنش برسد.
چرخه عجیبی به نظر میرسد؛ اینطور نیست؟ مشکلات یکی بعد از دیگری حل میشوند؛ یکی با دریافت مبلغی و یکی دیگر با در آغوش گرفتن نوزادی؛ هرکدام هم روزهای سختی را پشت سر گذاشتهاند و امروز در این نقطه ایستادهاند.
قیمتهایی اینچنین!
همیشه همین بوده است. آدمها و شاید بیشتر از همه، زنها، برای بچهدار شدن و مادر شدن، از سختترین مسیرها و راهها عبور کردهاند و دشوارترین اتفاقات را تجربه کردهاند.
گاهی به طبیعیترین روش ممکن و عوارض ناشی از بارداری، گاهی هم تحمل کردن موانعی که در راه بچهدار شدن از مسیری غیر از حالت طبیعی برایشان پیش میآید. در این میان، برخی، فرزندخواندگی و قبول کردن فرزندانی از بهزیستی را انتخاب میکنند و برخی دیگر به هر طریقی، میخواهند که آن بچه، از وجود خودشان باشد که یکی از این راهها، رحم اجارهای است که مثل هر روش دیگری، سختیهای خودش را دارد.
فارغ از احساسات مادرانه و تجربه نکردن آن نه ماه بارداری، اما هزینههای این روش هم این روزها تبدیل به یکی دیگر از موانع این ماجرا شده است. مثلا تا همین چند سال پیش، قراردادهایی با مبالغی بین 50 تا 70 میلیون تومان بین پدر و مادر بیولوژیک و مادر رضایی بسته میشد؛ اما حالا سقف این عدد و رقمها گاهی به 250 میلیون تومان هم میرسد!
بدون دلیل منطقی و عرفی خاصی؛ خانواده گیرنده هم برای اینکه به آرزوی فرزنددار شدنش برسد، حاضر است از هرچیزی مایه بگذارد و این مبالغ و هزینهها را تهیه کند و بپردازد.
به یک حواس جمع نیازمندیم
خدانکند که بازار یک کاری داغ شود؛ دیگر انواع و اقسام آدمها به آن ورود پیدا میکنند. آدمهایی گاهی واقعی و گاهی هم دروغین و غیر واقعی که تجربههای تلخی برای مراجعین و مخاطبان آن عرصه بر جای میگذارند. چنانکه در تجربههای دور و نزدیکی آدمهایی که روزی در چنین ماجرایی حضور داشتهاند، خاطراتی وجود دارد که مبالغی تحت عنوان پیشپرداخت، پرداخت شده و فردی که قرار بوده در این ماجرا، جنین را در رحمش پرورش بدهد، به یکباره ناپدیده شده است.
انگار که همان مبلغ پیشپرداخت هم برایش کافی بوده است. اما این تجربههای ناخوشایند باعث نمیشود که والدین مصم برای بچهدار شدن به چنین روشی، از آن دست بکشند.
برای همین است که برخی از پزشکان هم به میان میدان آمدهاند و خودشان افرادی را برای چنین موضوعی معرفی میکنند. به هرحال، آنچه که مشخص است این است که به هر طریق و روشی، حواسمان برای انتخاب فرد مورد نظر جمع باشد که نکند علاوه بر هدر رفت مالی، احساسات زن و مردی در آرزوی والد شدن هم به بازی گرفته شود.