محمد علی فیاض بخش: از نخبگان بگذریم؛ حتی مردم عادی کوچه و بازار آیا در این نمایشهای صفکشیدن برای کاندیداتوری ریاست جمهوری جوریشان نمیشود!؟
نمیدانم آیا زیرساختهای قانونی نامزدی برای ریاست جمهوری فشل و واداده است، یا افراد داوطلب، این مقدار سادهاندیش و هولزدهاند؛ یا هردو!؟
از طنازیها و لطیفهسازیهای برخی بیکاران و عیّاران، که در سالهای پیشین در صف ثبتنام شاهد بودیم بگذریم؛ آیا عیار ریاست جمهوری در کشور اینقدر نازل شده است، که شاهد بیش از هشتاد نفر در زمرهی داوطلبان باشیم؛ که بسیاریشان از تدبیر منزل خود عاجزند و اما امروز ارسطووار پروای تدبیر مُدُن را در سر میپرورانند؟
بر بسیاری از اینان که بر بال توهمات خویش سوارند شماتتی نیست؛ چرا که اگر بر ایشان حرجی بود، جلوی چشم هشتاد میلیون، بر شعور و خرد هموطنان خود تمسخر نمیآوردند؛ اما جامعهی مدنی را چه شده است که بر چنین نمایشها و رفتارهای دون شأن کشور نه اخمی میآورَد و نه پلکی میزند؟ یا صدا و دستشان به قانون ناکارآمد ثبتنام داوطلبان نمیرسد، یا توان خود را در برابر هجمههای قبیلگی و پختوپزهای پستوی مطبخهای سیاست ناهمتراز میبینند و زین روی عطای یک کنش خردورزانه را به لقای نمایشهای «اشکها و لبخندها»ی ثبتنامها میبخشند.
سریال تکراری و آزارندهی صفشدن صغیر و کبیر در مهلت ثبتنام ریاست جمهوری، میرود تا فرزندان ما را به قانونهای نوشتاری انتخابات در کتابهای درسیشان مردد سازد و آنان را بدان سوی براند که خطوط نامرئی بین نوشتهها را بخوانند و با خود بگویند: آیا سنجش صلاحیت، پیش از آن که مراجع رسمی قانونی بدان بپردازند، از عهدهی خود داوطلبان برنمیآید؟ تا ببینند، چه میزان در زندگی شخصی و خانگی و نیز توان فردی و استعداد خداداده بهرهمند هستند، که اکنون پروای کشورداری در سر آوردهاند!؟
راستی را، که خودشیفتگی و توهّمزدگی تا کجا میتواند رهزن ذهن عدهای شود؟ گیرم در بهکارگیری واژگان، از واژهی مظلوم «احساس تکلیف» مایه بگذارند!