فتح الله جوادی - روزنامه اطلاعات: مردم سوریه حکومت اسد را نخواستند و استقبال از فرار او نشانگر همین مسأله است، اما اینکه پس از این چه میشود چندان روشن نیست. قدر مسلّم تحولات سریع سوریه نشان داد که این برتری نظامی مخالفان نبوده که سقوط اسد را رقم زده است؛ هرچند دستهای خارجی در این تغییر و تحولات به خوبی پیداست از جمله ترفندها و نقشههای آمریکا و اسرائیل و حتی ترکیه، اما اگر مردم طرفدار او بودند هیچکدام از اینها نمیتوانست با این سرعت پایان او را رقم بزند.
اما تصور اینکه سوریه با این تغییر و تحولات به زودی روی خوش خواهد دید محل تردید جدی است، چون با توجه به گونهگونی عقاید معارضان که معلوم نیست از کجا دستور میگیرند، فعلاً در سرنگونی حکومت به اجماع رسیدهاند؛ اما اینکه این تحولات، ثبات و استقلال سرزمینی و رفاه و سعادت هم برای مردمان کشور به ارمغان بیاورد یا حتی برای بازیگران منطقهای که در حال حاضر از این تحولات استقبال بهعمل آوردهاند با تبعات نگرانکنندهای همراه نباشد، بسیار خوشبینانه است و بستگی به این دارد که حکومت آینده تا چه حد بتواند در هماهنگ کردن گروههای مدعی پیروزی و ایجاد یک دستور کار مشترک به موفقیت برسد. کاری که از همین حال دشواری آن را میتوان دریافت، اما واقعیت تلخ ماجرا برای ما عدم تحلیل درست تحولات میدانی و عقبماندن از واقعیت بهویژه در روایتگری و نحوه برخورد با این تحولات است که نشان میدهد با نوعی شوکه شدن و غافلگیری همراه بوده است.
کافی است به تحلیلها و تفسیرهایی که در روزها و شبهای اخیر توسط کارشناسان دعوت شده به صداوسیمای خودمان در رابطه با تحولات منطقه و اوضاع سوریه ارائه میشد دقت کنیم تا به این نقطه ضعف نمایان پی ببریم.
فاصله آنچه که تصور و تفسیر و تحلیل میشد با آنچه که در عرصه واقعیت روی داد در آخرین مورد حتی کمتر از ۲۴ ساعت بود و این نشان میدهد که گاه چقدر در این زمینه دچار ضعف تحلیل حداقل در رسانه ملی هستیم. تا اینجای کار حداقل اینکه در این تغییر و تحولات خسارت جانی و مالی و تخریب زیرساختها دامنهدار نبوده و به ویرانی کشور و کشتار گسترده نینجامیده، محل خوشوقتی است؛ اما اینکه آیا در آینده با به جان هم افتادن مدعیان پیروزی و سهم خواهی هر کدام از قدرت چه بر سر این کشور خواهد آمد فعلاً روشن نیست و خدا کند این کشور و مردمانش که سالهای سال است با جنگ و درگیری و فقر و مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعی، کمتر روز خوش داشتهاند، بتوانند زندگی را تجربه کنند و خدا کند که بازیگران منطقهای نسخهای برای آن نپیچند که به روز لیبی بیفتد یا سالها اشغالگری و تجاوز را مانند آنچه بر سر عراق و افغانستان آمد، به ارمغان آورد و نیز همین که جمهوری اسلامی حاضر نشد بیش از این از بشار حمایت کند که در سالهای اخیر با وجود همه حمایتها و سرمایهگذاریهای نظامی و انسانی و اقتصادی و سیاسی و شهادت جمعی از بهترین فرماندهانش، میدان عمل کمتری برای مهمترین متحد خود فراهم کرد، نشانگر واقعنگری است.
تحولات پرشتاب و غافلگیرکننده سوریه این نکته اساسی را هم روشن کرد که اگر سرمایه اجتماعی برای حکومتی از دست برود و مردم از حکومت ناراضی و خسته شوند، خواسته یا ناخواسته، عقلایی یا غیرعقلایی، حتی بدون اندیشه به آینده و سرنوشتی که معلوم نیست خوب باشد یا بد، دست از حمایت برمیدارند و راه را برای هر تغییری باز میگذارند تا شاید بتوانند به زندگی سلام کنند و به شادی و به لبخند و به امید به آینده. برای سوریه دستیابی به این آرزوهای خوش، شاید به دویدن در دشت خشک به دنبال سراب بیشتر شبیه باشد، اما خدا کند که در این تحولات، آبی هم برای مردمان رنج کشیده آن دیار به دست آید.
نکته آخر هوشیاری نسبت به این خطر بالقوه است که بینظمی و هرج و مرج در سوریه، نه تنها میتواند موجودیت سرزمینی این کشور را با جنگهای محتمل داخلی به خطر اندازد و سرنوشتی به مراتب تلختر برایشان رقم بزند، با گسترش احتمالی این آشوب به عراق، وضعیتی را که داعش در دهه پیش برای منطقه رقم زده بود بازآفرینی کند که همه آثار و تبعات فاجعهبار آن را دیدهایم و ترکشهایی میتواند به سمت ما هم بیاید، لذا باید هوشیار بود و درست عمل کرد و بیش از همیشه در تقویت سرمایه اجتماعی و وحدت ملی کوشید.