خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا (به اسپانیایی: Jorge Mario Pedro Vargas Llosa)
(۲۸ مارس ۱۹۳۶ – ۱۳ آوریل ۲۰۲۵) داستاننویس، مقالهنویس، سیاستمدار و روزنامهنگار اهل پرو بود. یوسا یکی از رماننویسان و مقالهنویسان معاصر آمریکای جنوبی بود. او در روز یکشنبه ۱۳ آوریل ۲۰۲۴ در سن ۸۹ سالگی در لیما درگذشت.
ماریو بارگاس یوسا ۲۸ مارس ۱۹۳۶ در آرکیپای پرو به دنیا آمد. وی تنها فرزند پدر و مادرش بود. والدینش پنج ماه بعد از ازدواج از هم جدا شدند. ۱۰ سال اول زندگیش را در بولیوی و با مادرش گذراند. پس از آن که پدربزرگش مقام دولتی مهمی در پرو به دست آورد، همراه مادرش در سال ۱۹۴۶ به سرزمینش بازگشت.
در ۱۴ سالگی پدرش وی را به دبیرستان نظام فرستاد که تأثیری ژرف و پایا بر او نهاد و ایده نخستین رمانش را در ذهنش پروراند. نگرش داروینگرایانه او نسبت به زندگی حاصل تجربه همین دو سال است. بارگاس یوسا در رشته هنرهای آزاد دانشگاه لیما فارغالتحصیل شد و سپس از دانشگاه مادرید در رشته ادبیات درجه دکترا گرفت. یوسا در سال ۱۹۵۹ به پاریس مهاجرت کرد و به عنوان معلم و روزنامهنگار خبرگزاری فرانسه و همچنین تلویزیون ملی فرانسه مشغول به کار شد. وی سالها در اروپا، به ویژه در پاریس و لندن و مادرید زیست و به کارهای گوناگون پرداخت. مترجمی، روزنامهنگاری و تدریس از آن جملهاند.
وی در نوزده سالگی با خولیا اورکیدی، که یکی از نزدیکانش و هیجده سال از او بزرگتر بود، ازدواج کرد. در رمان برجستهٔ «عمه خولیا و میرزابنویس» (۱۹۷۷) از شخصیت این زن الهام گرفته است. اما این ازدواج دیری نپایید و در ۱۹۶۴ به طلاق انجامید و در سال بعد با پاتریسیا، «بانوی زندگیاش» دیدار کرد که از او سه فرزند دارد.
یوسا بیست ساله بود که اولین داستانش منتشر شد. داستان کوتاه «سردستهها» در یکی از نشریات پایتخت به چاپ رسید. ادبیات آمریکای لاتین مدیون گابریل گارسیا مارکز، فوئنتس و یوسا است.
او از سنین نوجوانی با نشریه لاکرونیکا همکاری داشت. سال ۱۹۵۸ موفق به دریافت فرصت تحصیلی در دانشگاه مادرید شد. سال بعد مجموعهٔ داستانهای کوتاهش در بارسلون به چاپ رسید. او سرانجام از پاریس سر درآورد و با بورخس، فوئنتس و تعدادی دیگر از نویسندگان اسپانیولی زبان آشنا شد. در سال ۱۹۶۳ اولین رمانش منتشر شد؛ دوران قهرمان ماجرای دخالت نظامیان در عرصهٔ سیاست و تبعات شوم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن است. این رمان با استقبال منتقدان و خوانندگان روبهرو شد و نام نویسنده به عنوان یک منتقد رادیکال مطرح شد و تعدادی از نسخ کتابش به عنوان کتاب ضاله طی مراسمی رسمی به آتش کشیده شد. اما این مانع از اهدا جایزه منتقدان به یوسا نشد. در سال ۱۹۶۶ پس از چاپ دومین رمانش «خانه سبز» از پاریس به لندن رفت و به تدریس ادبیات اسپانیایی – آمریکایی اشتغال ورزید. سال بعد دومین مجموعه داستانش منتشر شد و او را برنده دو جایزه ادبی کرد.
سومین رمانش «گفتگو در کاتدرال» در ۱۹۶۹ منتشر شد. یک سال بعد به بارسلون رفت تا نوشتن یکی از معتبرترین نقدها بر آثار مارکز را آغاز کند. این کتاب در ۱۹۷۱ منتشر شد.
یوسا چند سفر به کوبا داشت و رابطه خوبی با حکومت کوبا پیدا کرد. زندانی شدن ابرتو پادیلا، نویسنده کوبایی، زمینهساز اعتراض گسترده نویسندگان آمریکای لاتین شد. یوسا به همراه دیگر نویسندگان، اختناق حاکم بر جامعهٔ کوبا و شخص فیدل کاسترو را محکوم کردند. با کمک تعدادی از نویسندگان هم فکرش نشریه «آزاد» را در پاریس منتشر کرد و کتاب «ماجرای پنهانی یک رمان» را در بارسلون منتشر ساخت.
چهارمین اثرش «سروان پانتوخا و خدمات ویژه» در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. سال ۱۹۷۴ به زادگاهش بازگشت. در ۱۹۷۶ به ریاست باشگاه پن (انجمن قلم آمریکا) برگزیده شد و سفرهایی به دانشگاههای مختلف اروپا و آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی کرد و به عنوان استاد مدعو به سخنرانی و تدریس پرداخت. «عمه خولیا و میرزابنویس» ماجرای نخستین ازدواج یوسا است که در ۱۹۷۷ به چاپ رسید. رمان «جنگ آخرالزمان» در سال ۱۹۸۱ منتشر شد. این پروژه بزرگ، زیر قلم یوسا با مهارت شگرفی شکل گرفته و حجم کار و شخصیتهای پرشمار و رابطه بینامتنی رمان با بخشی از تاریخ برزیل، هیچگاه موجب سستی اثر نشد. تا جایی که این اثر را به عنوان نظیری برای «جنگ و صلح» تولستوی در ادبیات آمریکای لاتین توصیف کردهاند. ماجرای اصلی این رمان نیز در قرن نوزدهم میگذرد.
یوسا پس از «جنگ آخرزمان» چند اثر دیگر «زندگی واقعی الخاندرو مایتا» و «سور بز» و «نامههایی به نویسنده جوان» نیز به مجموعه آثارش افزود. «گفتگو در کاتدرال» و «جنگ آخرالزمان» به عنوان مهمترین آثار نویسنده مورد توجه مخاطبان و منتقدان هستند.
او «عصر قهرمان» را در بیست و شش سالگی نوشت که برای او شهرتی جهانی به ارمغان آورد. یوسا، آندره مالرو را نویسندهای دانست که بر نگارش اثرش عصر قهرمان تأثیر گذاشت. از دیگر رمانهای او میتوان به «زندگی واقعی آلخاندرو مایتاً»، «چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟»، «بهشت، آنجا» (۲۰۰۳)، «سور بز» (۲۰۰۰)، «خانهٔ سبز» (۱۹۶۵)، «شهر و سگها» (۱۹۶۳) و «لیتوما در میان کوههای آند» اشاره کرد. او بیش از ۴۰ رمان مهم نوشت.
آثار پژوهشی او عبارتند از: «زبان هیجان»(۲۰۰۱)، «نامههایی به رماننویس جوان»(۱۹۹۷)، «ماهی در دریا» (۱۹۹۳)، «واقعیت پوشیده» (۱۹۹۰)، «میان سارتر و کامو» (۱۹۸۱) و «چرا ادبیات». از نمایشنامههای او هم میتوان به موارد زیر اشاره کرد: «دیوانهٔ ایوانها» (۱۹۹۳) و «شوخی»(۱۹۸۶).
مضمون عمده رمانهای یوسا جدال بر سر قدرت و اعمال این قدرت در آمریکای لاتین است. قهر و خشونت مردانی که سودای سالاری را در سر دارند (خواه در ارتش، در گروههای چریکی یا در احزاب سیاسی) در بسیاری از کتابهای او مضمون عمده است.
یوسا در سالهای نخستین جوانی مجذوب شخصیت فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا شده است، اما او مدتی بعد جدایی کامل خود از جنبشهای تندرو چپ را اعلام کرد و به حمله شدید علیه کاسترو پرداخت. در سال ۱۹۸۸ در کنار تعدادی از احزاب راستگرا در تشکیل «جنبش آزادیها» شرکت کرد. در سال ۱۹۹۰ نامزد ریاست جمهوری پرو شد اما از رقیبش آلبرتو فوجیموری شکست خورد و بعد از آن، همه فعالیتها و برنامههای سیاسی خود را کنار گذاشت.
به گفتهٔ خود از فعالیتهای سیاسی خویش «فساد حکومت و تحریک مردم به فدا کردن همه چیز در راهش» را به خوبی درک کرده بود. به علت حمایت از ایالات متحده و انتشار مقالاتی در تأیید سیاستهای آمریکا مورد انتقاد قرار گرفت. این مقالات در دوران جنگ عراق نوشته شده بود، آنگاه که یوسا با دختر عکاسش مورگانا به صحنهٔ جنگ رفت و کار مشترکی با عنوان «روزنگار عراق» تهیه کردند.
یوسا هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. حدود ۲۰ سال نام او به عنوان یکی از کاندیداهای این جایزه بود. این نخستین بار از سال ۱۹۸۲ بود که یک نویسنده از آمریکای لاتین توانست برنده جایزه نوبل ادبی شود. در این سال، گابریل گارسیا مارکز نویسنده کلمبیایی برنده جایزه یک و نیم میلیون دلاری ادبیات نوبل شد.
آکادمی نوبل که مقر آن در استکهلم سوئد است، از یوسا به عنوان خالق آثاری نام برده که در آن وی به «ترسیم پیکرههای قدرت» پرداخته و نگاه نافذی به «مقاومت، طغیان و شکست فردی» دارد. زندگی یوسا پر فراز و فرود بود و در این اندک نمی گنجد. یادش گرامی باد.

شما چه نظری دارید؟