آن سوی دیپلماسی
دکتر علی اکبر ولایتی
مجموعه ۱۶ جلدی، مصور
چاپ اول : ۱۴۰۳
این مجموعة مفصل و بسیار مهم، مشتمل بر سیاست و روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران، بر پایه یادداشتهای دوران وزارت امور خارجه دکتر علی اکبر ولایتی است. نویسنده در کسوت وزیر امور خارجه نقش آفرینی مؤثری در سیاست و روابط خارجی ایران، در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ داشته و از نزدیک در جریان پیدا و پنهان امور دیپلماسی و بینالمللی بوده است؛ از این روی حاوی بسیاری از پشت پرده هاست که تاکنون مکتوم مانده بود. نویسنده می گوید: « در ۲۵ آذر ۱۳۶۰ رأی اعتماد گرفتم. باری که به دوش من نهاده شد، بسیار سنگین بود و توجه و تلاش بسیاری میطلبید؛ زیرا ایران از اوایل حکومت قاجار، سیاست خارجی منضبط، مستقل و قابل دفاعی نداشت. با وجود اینکه برخی افراد نسبتاً خوشنام در زمره سلسلة کثیر وزیران خارجه بودند، اما نه شناخت و آگاهی لازم از دنیای سیاست را داشتند و اگر شناختی هم داشتند، اراده و توان انجام کار درست به سود ایران را نداشتند... آنچه پیش روی شماست، نتیجه ۱۶ سال تلاش همکاران و بندة کمترین میباشد.»
دقت نظر و اهتمام ویژه مؤلف به ثبت و ضبط مذاکرات، رویدادها و تحلیل همزمان رویدادها در خلال یادداشتها، سبب شده که مجموعهای غنی و ارزشمند از توصیف و تحلیل توامان وقایع سالهای نخست شکلگیری جمهوری اسلامی، دوران دفاع مقدس و دوران سازندگی فراهم گردد. این یادداشتها از نظر کمیّت، کیفیت و توالی در حوزه دیپلماسی در کشورمان نظیر ندارد.
از نظر سیر تاریخی، یادداشتها از آذر ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۷۶ را در بر میگیرد. مطالب چهار سال اول به صورت پراکنده یادداشت شده بود که با مصاحبههای تکمیلی و بهرهگیری از اسناد موجود در آرشیو وزارت امور خارجه تکمیل و پیوستگی متن تأمین شد. از آبان ۱۳۶۴ تا مرداد ۱۳۷۶ یادداشتها به صورت پیوستهاند. بخش اخیر یادداشتها در مجموع ۷۳ جلد است که در تقویمها و سررسیدهایی با اندازههای مختلف ثبت و ضبط شده است.
محدوده تاریخی جلد اول، از «آذر ۱۳۶۰ تا پایان اسفند ۱۳۶۱» را در بر میگیرد. در این مقطع، سیاست و روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از گذر از دورهای بحرانی و فراز و فرودهای فراوان،وارد مرحله تحول و تثبیت تدریجی شد. از بهمن ۱۳۵۷ تا آذر ۱۳۶۰، اقدامی مؤثر در زمینه تحول ساختاری دستگاه دیپلماسی به ویژه ساختار سفارتخانهها، نیروی انسانی، مأموریتها، تغییر ثقل دیپلماسی از اروپا و آمریکا(غرب) به آسیا و آفریقا و کشورهای جهان سوم و دیگر مأموریتها و مواردی که در قانون اساسی و قوانین مصوب شورای انقلاب و همچنین شعارهای انقلاب اسلامی بر آنها تصریح و تأکید شده بود، انجام نگرفته بود و اقدامات موردی انجام شده نیز کافی و وافی به مقصود نبودند. دیدگاههای حضرت امام خمینی(ره) نیز در بسیاری از موارد مهم جامه عمل نپوشیده بود و خواستههای ایشان بدون پاسخ مانده بود. ذکر نمونههای از یادداشتها گویاتر خواهد بود:
*«با آقای گنشر (وزیر خارجه آلمان غربی)ملاقات کردیم... گفت: بُن معتقد است فلسطینیها باید به حق خود برسند و تعیین سرنوشت فلسطین میبایست به دست خود آنها تحقق یابد و به اعتقاد آلمان فعلاً این امر در دسترس آنها نیست. گفتم: سلطه رژیم صهیونیستی بر اساس طرحهای به اصطلاح صلح آمریکایی از نوع کمپ دیوید است و چون اسرائیل غاصب میخواهد با زور حرف خود را به کرسی بنشاند، باید با او با زور مقابله شود...»
*«با خانم ایندیراگاندی، نخست وزیر هند ملاقات و گفتگو کردم... خانم گاندی گفت: ... ما نگران اوضاع منطقه هستیم؛ زیرا چیزی نیست که تنها کشورهای منطقه را تحت تأثیر قرار داده است. این شرایط نه تنها بر صلح، بلکه بر امکانات کشورهای در حال توسعه برای ادامه تحولات تأثیر خواهد گذاشت، به خصوص کشورهای فقیر که باید گذشته را جبران کنند...
پاسخ دادم: ما هم مانند شما خواستار برقراری صلح و آرامش در منطقه هستیم... از ابتدای جنگ خواسته ما این بود که عراق سرزمینهای اشغال شدة ما را تخلیه کند؛ ولی صدام این را نپذیرفت و به کار خود ادامه داد... عراق شهرها و مناطق مسکونی ما را مورد حمله موشکی قرار داده است. ما به هیچ وجه چنین عملی را در مورد مناطق مسکونی عراق نکردیم و چنین خیالی را هم نداریم... پیش از جنگ، عراق نقشههایی چاپ کرده بود که در آن خوزستان، یکی از استانهای ایران، را عربستان نامیده بود و در همان نقشه قسمتهای متعلق به ایران را به عنوان سرزمینهای متعلق به عراق ذکر کرده بود و این میرساند که حکومت عراق از پیش طرح تجاوز را داشته است... ما داریم از سرزمین خود و از مردمی که خانهشان ویران شده و دو میلیون نفر آواره شدهاند، دفاع میکنیم. زیاد بودن تعداد این آوارگان نشان میدهد که چه بخش وسیعی از خاک ما به دست عراق اشغال شده است....
در ابتدای جنگ، آقای کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، گفته بود: امیدواریم این جنگ ایران را سرعقل آورده باشد و اخیراً یک سخنگوی رسمی دولت آمریکا، پس از پیروزیهای ایران و شکست عراق و اخراج نیروهای عراقی از ایران، گفته که: دیگر این جنگ سودی برای ما ندارد... »
*حاشیههای سفر نیویورک: «پلیس مخفی آمریکا اقدامات امنیتی شدیدی را به اجرا گذاشته بود که در نوع خود بیسابقه بود. انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا که احتمالاً دکتر محمدجواد ظریف دبیر آن بود، تلاشی گسترده برای خنثی کردن تظاهرات منافقین و سلطنتطلبان و دیگر گروهکها انجام داده بود. حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر از خواهران و برادران دانشجو از شهرهای دور و نزدیک برای تظاهرات در حمایت از جمهوری اسلامی ایران به نیویورک آمده بودند که روز سخنرانی این جانب، روبروی درِ سازمان ملل با پلاکاردهای مختلف و سردادن شعارهایی حمایت خود را از جمهوری اسلامی ایران اعلام کردند...»
محدوده تاریخی جلد دوم «اول فروردین ۱۳۶۲ تا پایان مهر ۱۳۶۴» را شامل میشود. در این مقطع همچنان وزارت امور خارجه روند اصلاح و دگرگونی را ادامه داد و به پیروی از آن، روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز گسترش بیشتری یافت و حضور و ایفای نقش ایران در صحنههای بینالمللی فعالتر و پررنگتر شد. در ذیل، به نمونههایی از یادداشتهای این مجلد اشاره میشود:
*«رئیس جمهور چین با ابراز خرسندی از سرنگونی رژیم فاسد و منحط پهلوی و با اشاره به موقعیت و اهمیت استراتژیک ایران گفت: با توجه به سیاست شما مبنی بر استقلال و شعار «نه شرقی، نه غربی»، ما و شما در یک جبهه هستیم. سیاست مستقل و غیروابسته ایران قابل تحسین است...
گفتم: ملت ما ملتی مقاوم است و هرگز تن به ذلت نداده و نمیدهد و همواره در برابر سلطة اجانب مقاومت کرده و خواهد کرد... ما خواستار توسعه و تحکیم روابط با همة کشورها به ویژه کشورهای جهان سوم، بر اساس احترام متقابل هستیم و در این میان، برای رابطه با جمهوری خلق چین اهمیت زیادی قائل هستیم...
زائو زیانگ با ستایش از سیاست استقلالطلبانه و مبارزه مردم علیه ابرقدرتها، گفت: جمهوری اسلامی ایران با پیروی از این سیاست، میتواند از رقابت بین ابرقدرتها در خاورمیانه و خلیجفارس جلوگیری کرده و در این رابطه نقش مهمی ایفا کند...»
*«هانس دیتریش گنشر... گفت: ما برای این دیدار رسمی از ایران اهمیت بسیاری قائل هستیم و سنت دوستی بین دو ملت ایران و آلمان هدایتکنندة ما در این جهت است... آلمان گرچه بخشی از غرب است، اما شخصیتی مستقل به عنوان آلمان دارد و به همین جهت علاقهمندیم همه مردم جهان بنابر شخصیت و هویت خود زندگی کنند. ما خواهان همکاری با آن ملتهایی هستیم که بنا بر هویت خودشان راه خود را طی میکنند و شاید این توضیحی باشد که چرا حکومت آلمان انقلاب اسلامی ایران را با احترام نگاه میکند. همچنین ما علاقهمند به موضع بیطرف و مستقل ایران در صحنه سیاسی و بینالمللی هستیم و بر همین اساس، همکاری با جمهوری اسلامی ایران و مذاکره با مقامهای آن را دنبال میکنیم...
گفتم: شما در آلمان بر مبنای اعتقادات مردمتان خط مشی حکومت تان را انتخاب میکنید. ما نیز حکومت مان بر مبنای اعتقادات مردممان است. ما معتقد به اسلام هستیم و اسلام زیربنای حکومت ما را تشکیل میدهد. حقوق اسلام متفاوت از آن حقوقی است که غرب به آن باور دارد. ما معتقدیم که اگر بشر به قوانین اسلام عمل کند، سعادتمند میشود. یکی از مسائلی که از دیدگاه ما و شما متفاوت است، مسأله حقوق بشر است؛ اما نکتهای که بر آن اتفاق نظر داریم، مخالفت با تروریسم است.»
مجلدسوم فاصله آبان ۱۳۶۴ تا پایان اسفند ۱۳۶۵ را در بر میگیرد. نگارش یادداشتهای این دوره و ثبت و ضبط رخدادها و فعالیتها، منظمتر، پیوستهتر و جامعتر از یادداشتهای قبل است و همة ملاقاتهای روزانه، گفتگوهای تلفنی با رئیس جمهور و رئیس مجلس، نشستهای کارشناسی موردی یا دورهای و دیگر نشستها و شوراها، دیدارها با سفرای خارجی مقیم ایران، سمینارهای سالانة سفرا و کاردانهای جمهوری اسلامی ایران و... دقیقتر از قبل نگاشته شده است. اینک نمونه ای از آن یادداشتها:
*«گوستاو هوساک، رئیس جمهور چکسلواکی، بسیار برخوردی خوب و محبتآمیز داشت... ۷۳ سال دارد. پشت سرهم سیگار میکشید که برای چنین سنی بسیار خطرناک است. شاید عذاب وجدان دارد؛ زیرا او از یاران دوبچک در جریان بهار پراگ بود. بعد از ورود تانکهای شوروی به خیابانهای پراگ در سال ۱۹۶۸، او با تسلیم شدن به شوروی، به یاران خیانت کرد. شاید هم از ابتدا نفوذی شوروی بود!» از نزد آقای هوساک که آمدیم، به تماشای کاخ پرداختیم. وزیر خارجه هم به ما ملحق شد و گفت: «طبق اسناد موجود، این کاخ بزرگترین کاخ قدیمی جهان است که هنوز در آن ساکن هستند...» نکته بسیار جالب این بود که این قصر با دهها قطعه قالی و قالیچه ایرانی قدیمی مفروش بود. نه تنها در اینجا، که در اتاق رئیس مجلس و وزارت امور خارجه و جاهای دیگر نیز فرشهای ایرانی قدیمی گسترده شده بود... بر یکی از این فرشها، شعر نوشته شده بود و در دو طرفش، در یک طرف «احمدآباد دیلمقانی» نوشته و در طرف دیگر، فراز فرمایش ژوزف کینگ حشمت نوشته شده بود: «جز آستان توام در جهان پناهی نیست/ سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست (دستگاه احمدآباد)».

شما چه نظری دارید؟