حشمتالله فلاحتپیشه، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل و نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با جهان صنعت در تحلیلی درباره روند مذاکرات غیر مستقیم ایران وآمریکا گفت: دولت پزشکیان در حال حاضر در یکی از دشوارترین کارزارهای دیپلماتیک قرار دارد و بیتردید یکی از مهمترین عامل دشوار شدن این کارزار دیپلماتیک این است که فرصتهای دیپلماسی هستهای مشخصا در دو مرحله، توسط افراطیون از دست رفته است که در مرحله نخست مربوط به دوره چهارساله اول ریاستجمهوری روحانی و مشخصا در سال پایانی دولت یازدهم و ماههای آغازین دولت بایدن بود که باوجود آنکه امکان دستیابی طرفین به یک توافق معقول وجود داشت اما متاسفانه این فرصت فدای اهداف جناحی گروههای قدرت شد؛ گروههایی که اگرچه ظاهرا خود را مخالفت با هرگونه مذاکره و تنشزدایی جلوه میدهند اما در واقع با این مساله مشکلی ندارند و تنها میخواسته و میخواهند مانع از دستیابی به توافق با ایالات متحده در دوران ریاستجمهوری جریان رقیب شده و به هر نحو، شرایطی را فراهم کنند وقتی خودشان بر سر قدرت هستند، با طرف مقابل توافق کنند و عواید آن را نیز به دست بیاورند. بهخصوص آنکه این جریان در سال پایانی دولت دوم روحانی تمام تمرکزشان را بر این گذاشته بودند تا به هر نحو مانع از پیروزی کاندیدای جریان رقیب شوند و به هرشکل ممکن، یکی از نزیکان خود و نیروهای منسبتبه جریان افراطی را به پاستور برسانند.
فراموش نکنیم که باتوجه به شرایطی که در آن بزنگاه خاص در سال پایانی دولت آقای روحانی در جریان بود هم اگر از جانب تهران شاهد آن فضای متشنج نبودیم و عزمی راسخ برای دستیابی به توافق در کلیت حاکمیت وجود داشت، همان زمان توافق به دست آمده بود و در سالهای بعد تا به امروز شاهد این میزان خسارتی که ملت ایران از جیب پراختند، نبودند.
اما این پایان داستان نبود؛ در واقع چندی بعد، هنگامی که بالاخره با تلاشهایی که این جریانهای افراطی و تندرو انجام داد، ابراهیم رییسی به قدرت رسید و دولتی یکدست و یکپارچه تشکیل شد و انتظار میرفت دستکم در این دوره شاهد توافق با آمریکا باشیم اما باز هم دستکم به ۲ دلیل چنین نشد؛ یکی بیسوادی و ضعف شناختی جریان پشتیبان مذاکرات هستهای در داخل کشور بود که سعی کردند با طرح شعارهای بیپشتوانه و نگاه معقول به هر نحو ممکن توافق را به تعویق بیندازند و این در حالی بود که یکی از ادعاهایی که در آن مقطع مطرح میکردند، این بود که با طرح شعارهای بیپشتوانه همچون «زمستان سخت» در اروپا، طرف مقابل را تحتفشار قرار دهند و مذاکره و توافق احتمالی را به تعویق بیندازند تا مگر به زعم خود، امتیازات بیشتری به دست آوردند اما درنهایت با دستان خالی باقی ماندند.
وی گفت: ما در ادوار گذشته به دفعات شاهد بازی خوردن جریان افراطی از سوی تندروها بودیم، این بار نوبت به طرفین اروپایی توافق هستهای رسید و نتیجهای بهنحوی مشابه دفعات پیش به دست آمد و یکی از دیگر فرصتهای کمنظیر تنشزدایی و تامین منافع ملی ایران در بحث از دست رفت.
جریان پشتپرده هر دوی این فرصتسوزیها، تحریم بودند؛ یعنی همان جریانی که سیاست خارجی و منافع ملی کشور را در راستای منافع اولیگارشیک و شخصی خودشان تعریف میکنند، چنانکه این جریان در بحث FATF نیز دست به کاری مشابه زده و با شفافیت مخالفت کردند چراکه در صورتی که روندهای اقتصادی در کشور شفاف میشد، امکان دستبرد به منافع ملت از اختیار این جریان خارج میشد و در نتیجه در بحث مذاکرات هستهای نیز سعی کردند با پنهان شدن پشت یکسری شعارها و اقدامات افراطی، در عمل زمینهساز شکست مذاکرات شوند.
واقعیت این است که ملت ایران تاوان سنگینی پرداخت تا از آثار منفی افراطیگری در ظاهر و کاسبی تحریم در لایهپنهان شکستهای دیپلماتیک آگاه شود. تحریمی که منافعشان به هر حال در تداوم و تشدید تحریمهای اقتصادی علیه ایران بود. نتیجه رفتار این جریانها این بود که ایران تاوان بسیار سنگینی پرداخت تا این واقعیت را دریافت کند که این جریانهای سیاسی-افراطی بهطور آشکار و پنهان، منافع ملی کشور را برای اهداف خاص خود از بین برد و حقیقتا ملت ایران برای درک این واقعیت، هزینه هنگفتی پرداخت.
فلاحت پیشه گفت: تیم سیاست خارجی دولت آقای پزشکیان در واقع میراثدار یک سفره چپاول شده است و در نتیجه عملا برخی از تحریم و همچنین بعضی افراطیون، بالاخره زمانی پای میز مذاکره رفتند که اولا یکی از نابرابرترین مذاکرات تاریخ دیپلماسی و سیاست خارجی در این ملکت را به کشور تحمیل کردند و ثانیا دولت را مجبور کردند که همزمان تحت فشار دو سیاست فشار حداکثری و تحریمهای سنگین پای میز مذاکره حاضر شوند. آن هم در شرایطی که در این مدت، عملا بخش عمده منابع کشور بهدلیل تحمل سالیان سال تحریم و فرصتسوزی از بین رفته و کشور با انواع و اقسام ناترازیها دستوپنجه نرم میکند.
نکته مهم دیگری که لازم است به آن اشاره کنیم، آنچه بهویژه در این مدت اخیر با تعابیری محترمانه تحت عنوان «ناترازی» به ورد زبان مسوولان داخل و خارج دولت تبدیل شده، در واقع چیزی نیست مگر ارائه گزارشهای عملکرد نادرست در حوزه سیاست خارجی. به تعبیر دقیقتر، در شرایطی که همسایگان این سرزمین تقریبا تمامی منابع ملی و ثروتهای این سرزمین را ربوده و سرمایهگذاریهای گوناگونی را در حوزههایی همچون نفت، گاز و انرژی و تجارت جذب کرده و آخرین فناوریهای موردنیاز ایران را که به دلیل شرایط تحریمی از دستمان میرفت، جذب میکردند، اکنون دریافتهایم که تمامی این ناترازیها و شکستها، ناشی از فعالیتهای کسانی است که بهطور پنهانی، از تحریمها کاسبی کرده و جیبهایشان را پر کردهاند.
این واقعیت تلخی است که هیچیک از افراطیون و تحریم در این سالها و دهههای رنج و ترحیم، ذرهای آسیب ندیدند و بالعکس بهخاطر طرح شعارهای افراطی از طریق تریبونها و رسانههای افراطی که در اختیار داشتند، هر روز بر اموال و داراییهایشان افزودند و از نفوذ بیشتر و بیشتری نیز برخوردار شدند. در واقع هیچیک از این تحریم افراطی نهتنها در سالهای رنج و سختی ایرانیان، ذرهای آسیب ندیدند، بلکه با سوءاستفاده از شرایطی که خود بر ملت حاکم کردند، هم بر داراییهای مالی و اقتصادی خود افزودند و هم جایگاه و مقامهایشان را در سطوح حاکمیت ارتقا دادند.