طه حسین فراهانی

رباعی، گونه‌ای خاص از شعر است که ایرانیان پدیدآور آن‌اند. قالبی کوتاه و فشرده، مرکب از دو بیت که در آن سه مصرع نخست، دوم و چهارم بر یک قافیه‌اند و گاه مصرع سوم نیز به همان قافیه می‌پیوندد، و گاه از آن می‌گریزد. این قالب از کهن‌ترین، اصیل‌ترین و ناب‌ترین شکل‌های شعر فارسی به شمار می‌آید. دکترشفیعی کدکنی در تحلیل خاستگاه رباعی بر این باور است که منشأ دقیق آن روشن نیست؛ هرچند برخی با استناد به قرائن تاریخی، گمان می‌برند که رباعی از سرزمین چین و ترکستان به اقلیم خراسان راه یافته است.
با این همه، سخن این نوشتار، نه دربارۀ قالب رباعی است که در باب شاعری است که اگر نبود، شاید این قالب نیز به چنین جایگاهی نمی‌رسید: حکیم عمر خیام نیشابوری. چهره‌ای که بی‌تردید، نامش با رباعی، چنان گره خورده که از هم جدایی‌ناپذیرند.
خیام را نمی‌توان شاعر پیشه‌ دانست. به گفته‌ علی دهباشی، تحقیقات گواه آن است که خیام هیچگاه شعر را حرفه‌ خود نساخت. از مجموعه رباعیاتی که به نام او ثبت شده، تنها حدود دویست رباعی را می‌توان با اطمینان به او نسبت داد. باقی آنها یا تقلید از لحن و زبان اوست یا سروده‌ دیگران در پوشش نام خیام. اما همین شمار اندک، چنان سرشار از اندیشه و تأمل است که نام او را جاودانه کرده است.رباعیات خیام، انعکاس طرز فکر، تأملات فلسفی و سلوک درونی اوست. او بارها به یک معنا اندیشیده و هر بار آن را با بیانی تازه، بدیع و دلنشین بازآفریده است. همین تنوع در ادای معناست که به رباعیات او چنان گیرایی و عمق بخشیده است.
آنچه خیام را شگفت‌انگیزتر می‌سازد، این است که هر گروهی در تاریخ اندیشه، او را از آنِ خود دانسته‌اند. شاعران، او را شاعری لطیف‌گو؛ فلاسفه، متفکری ژرف‌اندیش؛ عاشقان، مردی دلباخته؛ اصحاب شریعت، مسلمانی مؤمن؛ اهل طریقت، سالکی شوریده؛ و حقیقت‌طلبان، حقیقت‌جویی حیران شمرده‌اند. اما خیام فراتر از همه‌ این قالب‌هاست؛ آزاده‌تر از آن‌که در قالبی خاص گنجیده شود.
رباعیات خیام، در چهار گروه اندیشه‌ای قابل تحلیل‌اند:
نخست، رباعیاتی که از بی‌وفایی روزگار، گذر شتابان عمر، و پایان‌پذیری طراوت و شادابی زندگی سخن می‌گویند.
دوم، رباعیاتی که مشرب لذت‌گرایی و خوش‌باشی را ترویج می‌کنند؛ نگاه اپیکوری خیام در این‌گونه از شعرها نمودار است.
سوم، رباعیاتی که از محدودیت دانش انسانی و گستردگی رازآلود هستی سخن می‌گویند؛ اندیشه‌هایی که سرانجام به حیرت ختم می‌شود.
و چهارم، رباعیاتی با مضامین عرفانی، که با ذوق و جهان‌بینی اهل سلوک و عرفان هماهنگ‌اند.
یکی از مضامین بنیادین و ماندگار در شعر خیام، دعوت به «اغتنام فرصت و شادخواری» است. مفهومی که نه از سهل‌انگاری و بی‌خیالی، بلکه از ژرف‌ترین لایه‌های تأمل فلسفی شاعر برمی‌خیزد. خیام آنگاه که از شادی سخن می‌گوید، مرادش غفلت نیست بلکه بیداری در برابر گذر زمان است. او اندوه و غم را نمی‌پذیرد، از افکار تیره و تار فاصله می‌گیرد و انسان را به آن‌گونه زیستن فرامی‌خواند که شایسته‌ کرامت و خرد انسانی است  زیستنی آگاهانه، لذت‌مند، و در لحظه.
در جهان خیام، زندگی نه قرارگاهی برای اقامت، که کاروانی درگذر است. هر لحظه چون نسیمی می‌گذرد و آنچه از کف می‌رود، دیگر بازنمی‌گردد. در چنین نگاهی، ستایش لحظه‌ حال، نه نشانه‌ پوچی‌انگاری، که دفاعی است جانانه از ارزشمندی حیات. خیام، شاعر فرصت‌های از دست‌رفته و هنوز مانده است. بانگی بلند در گوش زمان که می‌گوید: «تا هستی، زندگی کن».
محورهای اصلی اندیشه‌ خیام، حول مفاهیمی چون: مرگ و زندگی، بودن و نبودن، راز هستی، و تمتع از لحظه می‌چرخد. او با تیزبینی‌ شگفت‌انگیزی، به پیچیده‌ترین پرسش‌های فلسفی بشر پرداخته است، بی‌آن‌که شعرش از شور زندگی تهی شود. اگرچه مباحثی چون: حدوث و قدم عالم، بی‌نهایتی زمان و مکان، و ده‌ها دغدغه‌ی علمی و کلامی دیگر در رباعیاتش به چشم می‌خورد، اما این‌ها برای او همواره در حاشیه‌اند. چرا که خیام، بیش و پیش از آن‌که بخواهد پاسخ دهد، شگفتی و حیرت را به رخ می‌کشد.
همین نگاه خاص او به زندگی و هستی، موجب شده است که برخی او را لذت‌گرا و اپیکورین بدانند. فیلسوفی که تنها به بهره‌مندی جسمانی از حیات دعوت می‌کند. اما این خوانش سطحی‌ است. خیام را نباید صرفاً در چهارچوب فلسفه‌های غربی یا مکاتب لذت‌محور گنجاند. او اگرچه از شادی می‌گوید، اما شادی‌اش آغشته به حیرت هستی‌شناسانه است. نوعی مواجهه‌ شاعرانه با معمای زندگی. شادمانی خیام، نتیجه‌ ناآگاهی نیست؛ ثمره‌ دانایی‌ است.
آنچه او می‌گوید، فراتر از واژه است. نغمه‌ای است جاودان که ما را به زیستن دعوت می‌کند.
خیام معلم شادی‌ است، اما نه شادی سطحی و زودگذر، بلکه شادی‌یی ژرف که از درک ناپایداری جهان برمی‌خیزد. او معلم حیرت است. حیرتی که در برابر راز هستی، ما را فروتن می‌سازد. خیام، صدای خردمندی است که در تاریکی زمانه نیز مشعل آگاهی را در دست دارد و به ما یادآوری می‌کند: «زندگی، هرچند گذرا، شایسته‌ زیسته‌شدن است.»
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی