دکتر مرضیه محمدزاده                                ۹

ابن اثیر مطلبی نقل می‌کند که از قدرت زینب(س) در سخن و نیرومندی‌اش در استدلال خبر می‌دهد. او می‌نویسد: «زینب(س) دختر علی بن ابی‌طالب بانویی عاقل، خردمند و دارای کلامی فصیح بود. سخن زینب(س) در برابر یزید، هنگام درخواست مرد شامی، بر خردمندی و نیرومندی روح او دلالت می‌کند.»  
اینکه زینب(س) کاروان را با صحّت و سلامت به مدینه بازگرداند، کاری کوچک نیست.
۲۵. عفاف و حیا
در هنگام ورود اسرا به شام، کاروان از باب «توما»  وارد شد. آنان را در جلوی باب‌المسجد، محلی که معمولاً اسیران را در آن جای می‌دادند، قرار دادند. مردم شام به نظاره اسیران آمدند.
سکینه(س) از سهل بن سعد ساعدی، صحابی رسول‌الله(ص)، که از آنان پرسید: ای اهل‌بیت رسالت! من چه کاری می‌توانم برای شما انجام دهم؟ درخواست کرد تا از حامل سر مبارک پدر و دیگر حاملان سرهای شهدا بخواهد جلوتر از زنان حرکت کنند تا مردم نظاره‌گر به آنان نباشند و این نشانگر عفت و حیای اوست. سهل با دادن پول به حاملانِ سر از آنها خواست تا جلوتر از کاروان حرکت کنند. 
۲۶. ادب
زینب(س) در کربلا مادر همه جوانان، تیمارگر تمامی مجروحان و غمخوار همه کشتگان است. وقتی علی‌اکبر از اسب به زمین می‌افتد و بر روی خاک می‌غلتد، این زینب(س) است که از خیمه بیرون آمد و در حالی که می‌دوید، با صدای اندوهناکی می‌گفت: پسر برادرم! عزیزم! تا بر کشته برادرزاده‌اش رسید و خود را بر روی بدن پاره‌پارة علی‌اکبر افکند و بی‌تاب شد. امام حسین(ع)، دست خواهرش را گرفت و او را به خیمه بازگرداند.  اما زمانی که جوان خودش بر خاک افتاد، بر بالین فرزندش حضور نیافت، زیرا او را به پیشگاه برادرش هدیه کرده بود و می‌داند که شرط هدیه دادن به رخ کشیدن نیست. او این کار را شرط ادب نمی‌دانست که دل برادرش با حضور یافتن او بر نعش پسرش بسوزد و اندوهش برانگیزد. 
ادب با کلاس درس زینب(س) فاصله‌ها دارد. او عالی‌ترین مربی ادب و فرهنگ ادب است و ادب واژه‌هایش را از او وام گرفته است.
ام‌البنین خود مادر ادب است و ادب زادة اوست. خورشید ادب او از چنان نورانیتی برخوردار است که همه صفات زیبا و درخشان او را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. هنگامی که کاروان اهل‌بیت امام حسین(ع) به مدینه نزدیک می‌شود، بشیر بن جذلم به فرمان امام سجاد(ع)، پیشتر از کاروان، خود را به شهر می‌رساند تا خبر ورود کاروان را اعلام کند، ام‌البنین به سمت دروازة شهر به راه می‌افتد و در میانة راه با بشیر مواجه می‌شود. بشیر از اینکه خبر شهادت چهار دلاور را به مادری بدهد، پرهیز می‌کند، اما در جواب ام‌البنین که پرسید چه خبر؟ آرام‌آرام از شهادت فرزندانش به او خبر داد. اما این بانوی باادب به بشیر می‌گوید از حسین برایم بگو. از او چه خبر؟ چون خبر شهادت امام حسین(ع) را با لب تشنه شنید، چنان بر سر کوفت و فریاد واحسینا سر داد که از حال رفت و گفت: «قَطَعتَ نِیاطَ قَلبی»؛ بندهای دلم پاره گردید. 
جایی که حسین(ع) مطرح است، ام‌البنین فرزندانش را نمی‌بیند و چون شنید که چهار فرزندش همراه امام کشته شده‌اند، گفت: «اِنَّ اَولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراءِ کُلَّهُم فِداءُ لابی عَبدِاللهِ الحُسَین»؛ ای‌کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است، فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند. این سخن او را دلیل ادب و اخلاص کامل او به اهل‌بیت و امام حسین(ع) دانسته‌اند.  
وقتی از هرم مصیبت امام حسین(ع) قدری کاسته شد، ام‌البنین آرام‌آرام به یاد فرزندان خود افتاد. از آن پس، هر روز با نوه‌اش عبیدالله فرزند حضرت عباس(ع) به قبرستان بقیع می‌رفت و در گوشه‌ای می‌نشست و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، می‌خواند و دردمندانه می‌نالید و می‌گریست. مردمان بر گرد او می‌آمدند و با او در گریستن همنوا می‌شدند. حتی گفته‌اند مردان قسی‌القلبی چون مروان بن حکم نیز می‌آمدند و از مرثیه‌های جانگداز او می‌گریستند. 
۲۷. پشتیبانی از قصاص قاتلان شهدای نهضت
بعد از شهادت امام حسین(ع) و در هنگام قیام مختار ثقفی، از دو  زن نام برده می‌شود که به خاندان رسالت عشق می‌ورزیدند:
اول دومه، مادر مختار بن ابی‌عبید ثقفی زنی شجاع و مبارز بود. او در کوفه می‌زیست و فرزند خود را به مبارزه علیه قاتلان امام حسین(ع) و انتقام از دشمنان خاندان عصمت و طهارت(ع) تشویق می‌کرد. وی زنی جلیل‌القدر و سیاستمداری شجاع و توانا و صاحب رأی متین و عقلی وزین بود. هنگامی که فرزندش از مصعب بن زبیر شکست خورد و در قصر کوفه در محاصره بود،  او نیز نزد فرزندش در مقرّ فرماندهی سپاه به سر می‏برد و به همراه فرزندش به شهادت رسید. 
دوم عمره، دختر نعمان بن بشیر، همسر مختار ثقفی، از دوستداران اهل‌بیت رسالت علیهم‌السّلام بود.  در هنگام تسلّط مصعب بن زبیر بر حرم مختار، مصعب از عمره خواست تا از مختار بیزاری بجوید. عمره حاضر نشد و به دست مصعب به شهادت رسید. به دستور مصعب، سر از تنش جدا ساختند.  او اولین زنی بود که دست بسته کشته شد. 
نتیجه
در نهضت جاودان کربلا از چهل زن نام برده شده که هر یک نقش خاص خود را به بهترین نحو ایفا کرده‌اند. این زنان مکتب‌شناس و زمان‌شناس بودند و در بحران، اسیران کاروان عاشورایی را مدیریت نمودند. آنان امر به معروف و نهی از منکر و نقد حاکمان حکومت را  امری جدّی گرفته و در میدان جنگ حضور داشتند یا به فعالیت‌های پشت جبهه مشغول بودند. 
تنی چند از آنان که شوهرانشان در قتل شهدای دشت کربلا دست داشتند، به اعتراض نسبت به آنان پرداختند. زنی در این نهضت و در اوج خفقان حکومت امویان در کوفه، به مسلم بن عقیل پناهندگی سیاسی داد و یکی دیگر از آنان برای دفاع از این خاندان به زندان افتاد. این زنان با رضایت محض در برابر حضرت حق تسلیم بودند. 
از میان آنان گزارشگران توانایی اخبار نهضت را به گوش تاریخ رساندند.  دو تن از آنان را به عنوان حامی وصیت امام حسین(ع) نام برده اند. زنان توانمندی از بنی‌اسد به تحریک شوهرانشان برای دفن پیکر پاک و پاره‌پارة شهدا اقدام نمودند. 
جهاد زنان عاشورایی اگرچه با شمشیر میسّر نشد، اما آنان با سخن و گفتن کلام حق نزد سلطان جائر بالاترین جهاد را انجام دادند و با روشنگری خود حاکمان ظالم را رسوا نمودند و پیام نهضت عاشورا را به گوش تاریخ رساندند و با برپایی عزاداری و مراسم سوگواری و مرثیه‌سرایی یاد و نام شهدای این نهضت جاودان را زنده نگاه داشتند.
در این نهضت زنان نقش منفی بر عهده نداشتند. هیچ زنی در جناح دشمن علیه کربلائیان نقش ایفا نکرد. در تاریخ عاشورا سراغ نداریم که حتی یک زن سنگی  یا تیری به سوی امام  یا خاندان و اصحابش پرتاب کرده باشد، به همین جهت از میان دشمنان امام حسین(ع) در قیام مختار ثقفی هیچ زنی کشته نشده است. حتی در هنگام اخراج عبیدالله بن زیاد از کوفه و به امارت نرسیدن عمر بن سعد، باز زنان کوفه نقش اساسی را ایفا کردند و جلوی دارالاماره ایستادند و اجازة ورود  عمر بن سعد را ندادند.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی