نشست «سفرنامه‌خوانی گلگشت در وطن»، هم‌زمان با صدمین سالگرد تولد ایرج افشار، پژوهشگر نامدار فرهنگ و تاریخ ایران، نویسنده، نسخه‌پژوه و کتاب‌شناس برجسته، در موزه سینما برگزار شد. 

به گزارش ایبنا، هوشنگ دولت‌آبادی، نویسنده و مترجم، افشار را «عاشق بی‌قرار کسب و انتقال اطلاعات» معرفی کرد و گفت: اگر خبر می‌رسید در دورافتاده‌ترین ده خراسان شمالی سنگی پیدا شده که فقط یک الف روی آن نوشته‌اند، هیچ کاری برایش مهم‌تر از دیدن آن سنگ نبود. افشار در سفرها با شور و انگیزه‌ای بی‌پایان همراهان خود را نیز به کشف گوشه‌های ناشناخته ایران می‌کشاند.
وی سفرهای افشار را به دو دسته تقسیم کرد: گردش‌های یک‌روزه که اغلب با حضور بزرگان ادب و فرهنگ برگزار می‌شد و سفرهای طولانی و مکاشفاتی، همچون عبورهای چندروزه از دامنه‌های البرز. این سفرها نه‌تنها فرصتی برای شناخت طبیعت و مردم ایران بود بلکه باعث آشنایی با خصایص فرهنگی، از جمله مهمان‌نوازی روستاییان می‌شد.
به گفته دولت‌آبادی، افشار سفر آسان و جاده آسفالته را خوش نمی‌داشت و سفر خوب را سفری پرحادثه می‌دانست. او حتی فنرهای خودروی شخصی‌اش را طوری تغییر داده بود که مسیرهای ناهموار را تجربه کند. «برای افشار سفر باید دشوار می‌بود تا معنای واقعی پیدا کند. برنامه‌ریزی در سفرهایش جایی نداشت. او دفترچه‌ای الفبایی داشت که در آن نام و نشانی دوستان و مشترکان مجله آینده ثبت بود. هرگاه به شهری نزدیک می‌شدیم، یکی از دوستان را خبر می‌کرد و با آغوش باز پذیرفته می‌شدیم .»
او افزود: برای افشار مهم این بود که روزی بدون دستاورد علمی یا تاریخی از دست ندهد. هر روز باید چیزی به دانشش می‌افزود.
این نویسنده یادآور شد که جامعه ایران معمولاً چنین شخصیت‌هایی را به‌عنوان «نمونه» می‌بیند نه «سرمشق». «اگر به افشار به چشم سرمشق می‌نگریستیم، امروز افراد بیشتری شبیه یا نزدیک به او داشتیم.»
 افشار از سفر کوتاهی نمی‌کرد
علی دهباشی، سردبیر فصلنامه بخارا، با یادآوری حلقه‌های دوستی افشار با شخصیت‌های برجسته علمی و فرهنگی کشور اظهار کرد: او حلقه وصل بسیاری از بزرگان چون عباس زریاب خویی، یحیی مهدوی، احمد اقتداری و محمدجعفر 
محجوب بود.
وی تأکید کرد: افشار هرگز از سفر کوتاهی نمی‌کرد و همه می‌دانستند با آغاز بهار کوله‌اش را برمی‌دارد و راهی کوه و بیابان می‌شود.
دهباشی همچنین درباره اهمیت ژانر سفرنامه‌نویسی توضیح داد: «ما در ایران سنت سفرنامه‌نویسی درخشانی داشته‌ایم. سفرنامه حاج سیاح که در جوانی نسخه‌ای از آن را به‌دست آوردم، نگاه تازه‌ای به مفهوم سفر به من آموخت. اما امروز کمتر شاهد چنین قلم‌های روان و روایت‌های دقیق هستیم.
خاطرات خانوادگی
بهرام افشار، فرزند ایرج افشار، نیز در این نشست بیان کرد: اولین سفر عیدمان با فولکس‌واگن قدیمی آغاز شد؛ ماشینی که مادرم خریده بود. من و برادرم در قسمت عقبی می‌نشستیم که به آن سگ‌دونی می‌گفتند. در همان سفر بود که پدر شعر «پریا»ی شاملو را در ماشین می‌خواند و مسیر طولانی تا اهواز و آبادان با شعر و موسیقی می‌گذشت .
او افزود: بیشتر سفرهای نوروزی ما با شعرخوانی و بحث‌های ادبی همراه بود. پدرم ترجیح می‌داد از جاده خاکی عبور کند. برای ما این سفرها سرشار از لذت و آموزش بود، زیرا همراهان پدر مباحث متنوعی مطرح می‌کردند که شنیدنش برای ما جذاب بود.
بازخوانی میراث افشار
نشست «گلگشت در وطن» فرصتی بود برای بازخوانی بخشی از شخصیت ایرج افشار که کمتر در حوزه عمومی شناخته شده است: روحیه سفرگرایی و جست‌وجوگری او. افشار نه‌تنها پژوهشگری دقیق در کتابخانه‌ها و نسخه‌های خطی بود بلکه ایران را با گام‌های خود شناخت. برای او هر سنگ‌نوشته، هر بنای تاریخی و هر گفت‌وگو با مردم کوچه و بازار ارزش داشت و بخشی از پازل هویت ایرانی را کامل می‌کرد.
شرکت‌کنندگان در این نشست بر این باور بودند که یاد افشار با بازخوانی سفرنامه‌ها و خاطراتش زنده می‌ماند و نسل‌های آینده می‌توانند از روحیه جست‌وجوگرانه او الهام بگیرند .
نشست یادبود صدسالگی ایرج افشار با روایت‌های صمیمانه همسفرانش نشان داد که او بیش از یک پژوهشگر، «جستجوگر عاشق» بود؛ عاشق ایران، فرهنگ و دانشی که بی‌وقفه در پی آن بود و هرگز خستگی راه و سختی سفر او را از پای ننشاند.
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی