محمد محمودهاشمی
 

پس از سقوط هخامنشیان و به آتش کشیده شدن تخت جمشید به فرمان اسکندر مقدونی، پاسارگاد نیز در خطر ویرانی قوای مهاجم قرار گرفت. اسکندر و یونانیان برای به چنگ آوردن گنج‌های پاسارگاد راهی آن منطقه شدند و گنجینه آن شهر به تصرف قوای متجاوز اسکندر درآمد. اما با وجود دست اندازی تعدادی از سپاهیان اسکندر به مقبره کوروش، اسکندر در پی  جبران مافات برآمد و مقبره کوروش را تعمیر کرد.
پس از آنکه اشکانیان توانستند به حکومت سلوکیان یونانی‌تبار و هلنی‌مآب پایان دهند و بیش از چهارصد سال بر ایران حکم‌فرمایی کنند و به ویژه با جایگزینی سلسله ساسانی به جای اشکانیان، کوروش و هخامنشیان و روزگاری که بر ایران آن دوره رفته بود در هاله‌ای از فراموشی کم رنگ قرار گرفت به صورتی که در هنگام ورود اسلام به ایران در اذهان ایرانیان تا حد زیادی گم شد. در خداینامک‌ها می‌شد رگه‌هایی از آنچه بر ایران دوران هخامنشیان گذشته است را پیدا کرد. برای مثال از روایت نبرد اسکندر و دارا  سخن به میان آمده بود. همچنین در برخی منابع تاریخی سخنی از هخامنشیان و از جمله از کوروش آمده بود. اما در مجموع کوروش تا حد زیادی در غبار تاریخ طولانی ایران گم شده بود. 
از نظر مردم، پاسارگاد مقبره فرمانروایی به نام کوروش نبود. بلکه آن را مکانی می‌دانستند که مادر حضرت سلیمان(ع) به خاک سپرده شده است و مقبره کوروش را مشهد مادر سلیمان می‌نامیدند. حتی در آن منطقه بناهایی ساخته شد که بقایای آن هنوز وجود دارد.
در دوره حکمرانی سعد بن زنگی در فارس که مقارن با هجوم ویرانگر سپاه مغولان بود، این حاکم دوراندیش فارس توانست که فارس و شیراز را از دست اندازی مغولان حفظ کند و در این منطقه رفاه و رونق نسبی به وجود آورد. 
از جمله اقدامات او بنای مسجدی در محوطه پاسارگاد و در اطراف مقبره کوروش بود. بعدها بقایایی از این مسجد در آنجا باقی ماند که نام سعد بن زنگی در چند جای آن ثبت شده است. 
کتیبه‌هایی که بر روی برخی از سنگ‌های آن دوره باقی مانده است، نام سلغریان فارس را به عنوان وارثان ملک جم و سلیمان آورده است. روایتی که در میان مردم آن زمان وجود داشت این بناها را باقی مانده از جمشید و یا سلیمان نبی می‌دانستند. 
دیگر بنایی که در این محوطه ساخته شد، در روزگار حکمرانی شاه شجاع مظفری و مقارن با زمانی بود که حافظ در شیراز می‌زیست. شاعری بزرگ که چنان دلبسته به زادگاه خود بود که اگر از شیراز به شهری دیگر می‌رفت در غم دوری از   سرزمینش می‌سرود:
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
بار بربندم و تا ملک سلیمان بروم
و دوباره به شیراز باز می‌گشت. 
شاه شجاع در محوطه پاسارگاد اقامتگاهی ساخت که به کاروانسرای مظفری مشهور شد. وی برای بنای این ساختمان از سنگ‌ها و مصالحی استفاده کرد که از بقایای کاخ‌ و باغ پاسارگاد باقی مانده بود. بعدها در کاوش‌های باستان‌شناسی سکه‌ها و کتیبه‌هایی به دست آمد که به فرمانروایی دوره آل مظفر و به ویژه شاه شجاع بازمی‌گشت.
معدود گردشگران و مسافران اروپایی که در زمان صفویه به ایران آمدند از مشهد مادر سلیمان سخن به میان آورده‌اند. پیترو دلاواله همزمان با عصر فرمانروایی شاه عباس اول به ایران آمد. وی در گزارشی که از این سفر ارائه داده است، از آرامگاهی سخن گفته که مربوط به مادر سلیمان نبی است. 
همچنین، مانلسو آلمانی که از پاسارگاد گذر کرده است. از پرستشگاه کوچک و مرتفعی سخن گفته که از سنگ مرمر ساخته شده است.
اما آنچه راجع به مقبره کوروش آمده است بیشتر از دوره قاجاریه به بعد است. 
روایت ایرانیان از این محل را میرزا حسن فسایی در فارسنامه ناصری آورده است:
« «مشهد» محل شهادت و قبر انبیاء و اولیاء و بزرگان دین را گویند و چون قبر مادر جمشید در این بلوک است و به اعتقاد قدیمی عجم، جمشید پیغمبر بود، بعد از استیلای عرب بر عجم، این بلوک را مشهد ام‌النبی گفتند و چون عجم حضرت سلیمان(ع) و جمشید را یک نفر دانسته‌اند، آن را مشهد مادر سلیمان نیز گفتند.»۱
وی سپس به توصیف بنا می‌پردازد و از وجود چندین ستون شبیه به تخت جمشید در آنجا سخن به میان می‌آورد و تأکید می‌کند که مشهد مادر حضرت سلیمان(ع) همان مشهد ام‌النبی است.۲
سفرنامه‌نویسان خارجی نیز که در دوره قاجاریه گذرشان به فارس وپاسارگاد افتاده است، از مشهد مادر سلیمان(ع) توصیفاتی ارائه کرده‌اند. سرگور اوزلی؛ وزیرمختار بریتانیا در ایران؛ از این منطقه دیدن کرده و توصیفاتی را از این منطقه ارائه کرده است. 
وی علاوه بر توصیفاتی که از مقبره ارائه می‌دهد، از سایر بقایای بناهای این محوطه نظیر تخت مادر سلیمان، زندان سلیمان، بقایای تالار کاخ و کاروانسرای مظفری سخن به میان می‌آورد. وی که در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار و مقارن با جنگ‌های ایران و روس به ایران آمده بود، چنین دقیق توانست به جزئیات موجود در پاسارگاد اشاره کند. 
در همین زمان، جیمز موریه دیگر نماینده بریتانیایی بود که به توصیف پاسارگاد پرداخت و برای اولین بار به این نکته اشاره کرد که ظاهر این بنا شبیه توصیفاتی است که مورخان دوران باستان از مقبره کوروش بیان کرده‌اند. بروگش که در اوایل حکمرانی ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده است، در اشاره کوتاهی که به پاسارگاد دارد  ،از مشاهده قبر کوروش سخن گفته است.۳ 
این توصیف بیانگر آن است که این فرضیه در ذهن غربیان شکل گرفته بود که این مکان می‌تواند مقبره کوروش باشد.جرج کرزن نیز که در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه به ایران آمد و بعدها تا مقام وزارت امور خارجه و نخست‌وزیری بریتانیا نیز رسید، مطالبی را در مورد پاسارگاد در سفرنامه‌اش بیان کرده است.
 وی با توصیف مبسوطی از این مکان، از وجود تصویر منتسب به کوروش در یکی از نقوش سنگی پاسارگاد سخن می‌گوید:
« ... در فاصله هشت پایی یکی از پایه‌ها جرز سنگی به ارتفاع ۱۱ پا و ۷ اینچ هست که در قسمت فوقانی آن سابقاً همان نوشته مباهات‌آمیز بوده که اشاره کرده‌ام و در زیر تصویر برجسته‌ای است که به واسطه دست خوردگی و مرور زمان صورت آن چندان روشن نیست و این مجسمه معروف بالدار است که بعضی‌ها آن را فروهر کوروش یا نشانه نبوغ کوروش و بعضی‌ها نیز خود کوروش پنداشته‌اند:
تصویری نیم رخ است بزرگ‌تر از اندازه طبیعی و رو به سمت مشرق ایستاده و بر تارک آن پیکر، تاج مرموز جالب توجهی است که با تاج‌هایی که در حجاری‌های مصری یافته شده است بی شباهت نیست و سیاحان آن را به سه تُنگ که ردیف قرار داده باشند با قبه‌هایی در رأس هر یک تشبیه کرده‌اند. 
این پیکر در جامه بلندی است که به تن چسبان است و از گردن تا قوزک پاست. موی سر و ریش حلقه حلقه و به تصاویر قدیمی آتن و به جنگاوران ماراتن شباهت دارد. چهار بال بزرگ از شانه‌ها بر می‌آید دو تا رو به بالا و دوتا هم به طرف پایین ....»۴
 کرزن به این نکته نیز می‌پردازد که ایرانیان مقبره کوروش را قبر مادر حضرت سلیمان(ع) می‌پندارند و از قول جان استریوس خاطرنشان می‌کند که در گذشته این مکان زیارتگاه زنان پارسا بوده است و آنها با خواندن دعای کوتاهی زیارتشان را انجام می‌داده‌اند.۵ 
از نظر کرزن برای یقین در زمینه تعلق این مقبره به کوروش لازم بود تا به مطالعه منابع تاریخ باستان یونانی و رومی و همچنین خواندن کتیبه‌های باستانی ایران پرداخت تا به یقین درباره مقبره کوروش دست یافت. 
وی سپس به روایات آریان، استرابن، پلوتارک، اریستوبولوس و کینتوس کورتیوس درباره ملاقات اسکندر از مقبره کوروش و اتفاقاتی مربوط به آن می‌پردازد و با آوردن نظرات مختلف ارائه شده درباره این مکان، به تفصیل فرضیه‌های مربوط به مقبره کوروش را توضیح می‌دهد.
هرتسفلد در نخستین دیدارش از پاسارگاد که در سال ۱۹۰۵ و در زمان سلطنت مظفرالدین شاه قاجار بود، دو کتیبه‌ی میخی پاسارگاد و کتیبه سه زبانه کوروش در دشت مرغاب را مورد مطالعه قرار داد. 
هرتسفلد با مطالعه کتیبه سه زبانه که به زبان‌های فارسی باستان، آکدی و ایلامی نوشته شده بود، بلافاصله پی برد که بنای پاسارگاد به دست کوروش بوده است و به قطعیت اعلام کرد که ویرانه‌های مجاور با قبر مادر سلیمان نبی در دشت مرغاب کنونی ویرانه‌های پایتخت کوروش بزرگ و همان پاسارگاد است. به این ترتیب از اواخر دوره قاجار تعلق مقبره به کوروش قطعیت یافت. کاوش‌های بعدی هرتسفلد در دوره پهلوی مسائل مربوط به تاریخ هخامنشیان و کوروش را بیش از پیش آشکار ساخت. 
هرتسفلد با کاوش‌های باستان‌شناسانه در پاسارگاد و تخت جمشید در فاصله سال‌های ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۴ به دستاوردهای بزرگی راجع به تاریخ هخامنشیان دست یافت و تا پایان عمر در زمینه مسائل و پرسش‌های مربوط به بناهای پاسارگاد به فعالیت علمی مشغول بود.۶

پانویس:
۱ ) میرزا حسن فسایی، فارسنامه ناصری،ج۲، به کوشش منصور رستگارفسائی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۲، ص۱۵۵۸
۲) همان، ص۱۵۶۰-۱۵۵۸
۳) هینریش بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ج۲، ترجمه محمدحسین کردبچه، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۹،ص ۴۳۸
۴ ) جرج کرزن، ایران و قضیه ایران، ج۲، ترجمه غ. وحید مازندرانی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲، ص۹۳-۹۲
۵ )همان، صص۹۷-۹۶
۶ ) دیوید استروناخ، «کوروش و پاسارگاد»، کوروش بزرگ، به کوشش تورج دریایی، ترجمه آذردخت جلیلیان، تهران، توس، ۱۳۹۲

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی