علیرضا میرزایی

در بخش نخست آمد که هانری کُربن از پیکار مستمر قوم ایرانی در راه ملکوت یا همان حقیقت قدسی می گوید که در سطوح و جلوه‌های متفاوتی،  در ساحت امر ایرانی کماکان در کار است.

جلوه‌های امر ایرانی
هایدگر «جهان» هر قوم را ساحت آشکارگی حقیقتِ هستی آن قوم می‌داند. این آشکارگی به ‌واسطة «زبان»صورت می گیرد. در قرآن تصریح‌ شده است: «ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم، تا [بتواند حقیقت را] برای آنان آشکار کند» (ابراهیم، ۴). اگر بخواهیم به فهمی از حقیقت زبان هر قوم برسیم، لازم است به خاستگاه، یعنی لوگوس آن بیندیشیم. هایدگر می‌گوید ترجمه لوگوس به «عقل و منطق»، یک انحراف بزرگ متافیزیکی در تاریخ اندیشة غرب است. جالب اینکه عقل نزد فیلسوفان ایرانی ـ اسلامی (مشّایی، اشراقی و متعالیه) نیز مناسبتی با عقل در ساحت متافیزیک غرب ندارد. در نظر آنان عقل انسانی تنها یکی از مراتب تشکیل‌دهندة عقل است. از این ‌روی می‌توان آن را معادل لوگوس در معنای آغازین، یعنی نزد پیشاسقراطیانی همچون پارمنیدس و هراکلیتوس دانست که ریشه در مفهوم «خرَد» در حکمت ایران باستان، و به صورتی دقیق‌تر آموزه‌های زرتشت دارد.  
زبان هر قوم، برگرفته از لوگوس آن قوم است و حقیقت خود را در آن آشکار می‌کند. غایت این آشکارگی نیز در متون شاعرانه و حکیمانه رخ می‌دهد. «شاعرانگی» نسبتی بس ژرف با ایران دارد. آنچه در شعر روی می‌دهد، کنار هم چیدن کلمات در نظمی موسیقیایی نیست، بلکه رویدادی است حاصل گوش‌سپردن به آوای لوگوس و فراخوان هستی (به گفته هایدگر). شاعر میزبان حقیقت هستی در لوگوس قوم است؛ حقیقتی که به‌ عنوان گوهر هستی، به شاعر به‌ عنوان امانتدار حقیقت هستی واگذار می‌شود. آنچه در زبان یک قوم تن به ترجمه نمی‌دهد، نه کلمات، که خود رویداد است؛ از آن روی که آشکارگی حقیقت در هر زبانی، به صورتی منحصر به‌فرد مرتبط با هستی آن قوم روی می‌دهد؛ یعنی بدان‌گونه که «هست». 
وجه ترجمه‌ناپذیرِ شعر، آن رویدادی است که زبان قوم، از آن مراقبت می‌کند. از این‌ روی فیتزجرالد هر چقدر هم در انتخاب کلمات درست برای ترجمه رباعیات خیام موفق باشد، در انتقال رویداد ناموفق است. حتی اگر بتواند شمه‌ای از رویداد را به زبان مقصد منتقل کند، همواره گوشه‌هایی هست که از این انتقال سر بازمی‌زند. این مهم در فهم ادوارد براون از ادبیات ایران، برگردان‌های گوته از دیوان حافظ، و ترجمه‌های نیکلسون از مثنوی مولوی و موارد بی‌شمار دیگر صادق است. تنها طریق راه‌یافتن به حقیقت هر قوم، منزل‌گزیدن و استقرار در لوگوس آن قوم است. 
لازمة راه‌یافتن به حقیقت هر قوم، ترسیم حدود و اقلیم استقرار یا هستی آن قوم است و لازمة ترسیم این حدود، بالابردن تمایز در مرزهایی است که آن قوم را از اقوام دیگر و در کل جهان متمایز می‌کند. این تمایز و تنش به معنای جنگ و ستیز برای گسترش قلمرو یا درافتادن با جهان نیست، بلکه هر چه وضوح‌بخشیدن و راهی‌شدن به حقیقتی است که مجال استقرار و پناه را به «دازاینِ» آن قوم می‌دهد، پناه‌دادنی که راه به لوگوس قوم می‌برد و دازاین سرگردان و روزمره را از فقدان پناه و منزل، به سرمنزل حقیقت، جوار لوگوس قوم و در نهایت امر مقدسی که آن قوم را مورد خطاب قرار داده، رهنمون می‌کند. 

درک خطر 
گفتیم که لازمة راه‌یافتن به حقیقت یک قوم و تحدید مرزهای استقرار آن، نه با از میان بردن نقاط تیز و متمایزکننده، که اتفاقاً از طریق بالابردن تنش در آن حدودی است که آن قوم را از سایر اقوام متمایز می‌کند. این تمایز البته به معنی برتری آن قوم نسبت به اقوام دیگر نیست، بلکه تنها برای تعیین حدود منزل‌گزینی در جوار حقیقت آن قوم و رهایی از بی‌خانمانیِ نیست‌انگارانه‌ای است که امروزه حدود مساحت استقرار و سکنی‌گزینی هر انسانی را ساقط کرده و معضل فراگیر جهان کنونی است. اما ازدیاد تنش ممکن است با تفسیری گمراه‌کننده، خطری پنهان را در پی بیاورد. رد پای چنین خطری را می‌توان در رویکردهای ملی‌گرایانة مبتنی بر ویژگی‌های زیستی مشاهده کرد. نقطة انحرافی متافیزیکی که موجب چنین بدفهمی می‌شود، ریشه در کجا دارد؟ 
پاسخ در خود تاریخ متافیزیک به‌مثابه تأمل در موجود بماهو موجودی است که در عصر جدید، با فراگیرشدن گرایش‌های زیست‌باورانه، وجه ممیزة یک قوم را نه در حقیقت و لوگوس آن، که در ویژگی‌هایی همچون نژاد، رنگ پوست، چشم و غیره می‌بیند. در عصرِ به‌غایت رسیدن امکان‌های متافیزیک به‌مثابه تاریخ فراموشی هستی، بدن انسانی نقطه‌ای است که باید حقیقت در آن ناپوشیده شود؛ یعنی مبدل‌شدن بدن به جایگاه آشکارگی حقیقت. در حوزة فردی به لطف فنّاوری‌های نوظهور زیبایی و تغییر جنسیت، بدن زنانه در حکم گوری است که با نبش آن، می‌شود مردی از آن بیرون کشید، ایضاً در بدن هر مردی نیز گویی زنی پنهان است که باید ناپوشیده شود. در حوزة عمومی نیز با وجود اینکه شعارهای ضد نژادپرستانه گوش فلک را پر کرده، هنوز آتش تبعیض‌های نژادی شعله‌ور است؛ زیرا بدن حیوانی جای حقیقت انسان را گرفته ‌است! 
تمامی جهت‌گیری‌های جوامع مدرن، معطوف به بالابردن غنای آن ویژگی است که «زندگی» را به «زنده‌بودن موجود زنده» فروکاسته است و تنها ارزش‌هایی را معتبر می‌داند که بتوانند این زنده‌بودن موجود زنده را غنا بخشند و مرگ را به تأخیر بیندازند. منظور غفلت از عالم پس از مرگ نیست، بلکه نادیده‌ انگاشتن سویة سخن در همان «حیوان سخنگو»‌ی ارسطویی است، چراکه اینجا دیگر کلام نه به‌مثابه لوگوس، و زبان نه در حکم ساحت آشکارگی هستی، که صرفاً ابزاری است برای رساندن پیام از جایی به جایی دیگر. 
     برای فهم خاستگاه‌های این گرایش‌ها می‌شود با تأمل در مفهوم «دیگری»، به ذات نگاه‌های زیست‌باورانه راه یافت. مفهوم «دیگری» در تاریخ متافیزیک، موجودیت خود را از دو نقطه می‌گیرد: یکی واژة «بَربر» در یونان باستان، به‌مثابه کسی که یونانی نیست و نمی‌تواند از امتیازات و مزایای دمکراسی یونان برخوردار باشد و دیگری واژة «جنتیل» به معنای غیریهود. بربر در معنای آغازینش نه معطوف به نژاد، بلکه به معنای کسی است که نمی‌تواند یونانی حرف بزند. کسی که نتواند زبانی را خوب حرف بزند، یعنی در لوگوس آن قوم استقرار ندارد. استقرار نداشتن، یعنی از راز و رمز حقیقت قوم بی‌خبر بودن. به‌مرور در دوران جدید با برآمدن علومی که تأکید بر معادلات زیست‌باوارانه دارد، تمایز در استقرار یا عدم‌استقرار در لوگوس، جای خود را به تفاوت در ژن و داده‌های میکروسکوپی ـ ژنتیکی ازجمله دی.ان.ای و غیره داده است! 
نکته اینکه برعکس دمکراسی یونان که خوب یونانی حرف‌نزدن، راه ورود به جهان آن قوم را می‌بست، در سنت ادیان ابراهیمی، به‌ویژه اسلام، برای مسلمان‌شدن تنها ادای «شهادتین»، یعنی گواهی به حقیقت کلام قدسی دادن و آن را به زبان‌آوردن، کافی است. اینجا به زبان‌آوردن، تنها کلامی را به زبان‌آوردن نیست، بلکه خود را به ساحت زبان، لوگوس و کلام مقدس فراخواندن است. در فتح مکه بنا به دستور رسول اکرم(ص) تنها بیان شهادتین، حتی اگر به صورتی قلبی نبود و به لفظ خالی ادا می‌شد، کافی بود تا فاتحان به او امان دهند. ضمن اینکه از تمایزهای زیست‌باورانه همچون رنگ پوست و غیره خبری نبود. نمونه‌اش سیه‌چرده‌ای چون بلال حبشی که تا حد مؤذن ارتقا یافت. 
ادامه دارد
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی