فیضعلی مداح: اتومبیل، موتورسیکلت، دوچرخه، گاری، اسب و الاغ، همه و همه برای آسایش و راحتی مردم وارد میدان زندگی شدهاند؛ اما هر کدام که تعدادشان بیش از ظرفیت، کوچه و خیابان باشد، مشکلات فراوان برای مردم، بهویژه عابران پیاده و حتی برای رانندگان ایجاد خواهد کرد. مهمترین و اساسیترین آسیبهای گرههای کور ترافیکی، اتلاف وقت و انرژی رانندگان است.
در قدیمالایام، وقتی که حیوانات بارکش، مثل اسب و الاغ، برای جابجا کردن بار مجبور بودند از کوچههای تنگ و باریک عبور کنند، گاهی بیاختیار مقداری از فضولات خود را بر زمین میریختند و عابرین پیاده آن را لگدمال میکردند و ناسزا میگفتند. زیرا، علاوه بر آلودگی محیط، بوی تعفن نیز همهجا پخش میشد و ساکنان محله را ناراحت و نگران میکرد. امروزه هم ما با وجود بهرهمندی از انواع فناوری باز هم با همان مشکل اما به شکل مدرن مواجهیم. از یک طرف برخی موتورسیکلتسوارها و رانندگان انواع خودروها با سرعت و صدای بسیار میرانند و تصادف و مرگ و میر و فوتی و زخمی برجای میگذارند، از یک طرف آلایندهها و دودها و گازهای خطرناک را در فضا منتشر کرده و به حلق ما فرو میکنند که در پی آن یا مریض میشویم و بهناچار به درمانگاه و بیمارستان میرویم ولی زنده میمانیم یا چنان نفس ما را بیاختیار مسدود میکنند که سر از سینه قبرستان درمیآوریم!
این وضعیت که در کشور ما وسایل نقلیه موتوری بدون درنظر گرفتن ظرفیت خیابانها، تولید و فروخته و پلاک میشوند و همزمان وسایل نقلیه عمومی هم در خیابانها سرگردان هستند، باعث شدهاست مردم بهویژه در کلانشهرها اسیر یک آفت بزرگ به نام راهبندان باشند. آفت از این لحاظ که اگر آمبولانس نتواند بیمار را به موقع به درمانگاه و پزشک برساند، بیمار باید راهی گورستان شود و هزینه آن بر دوش دولت و مردم است.
اگر از این مرگ و میر عبور کنیم و سراغ رانندگان پشت فرمان در روزهای پرترافیک برویم، متوجه میشویم که چه تعداد هم از شدت عصبانیت یا تنگی نفس یا خستگی مزمن و سایر فشارهای ناشی از ترافیک سنگین، همانجا سکته کرده و چه بسا جان خود را از دست میدهند.
بعد از اینها میرسیم به مشکلات پارک اتومبیل در خیابانها و حتی کوچهپسکوچهها. برخی رانندگان پیه هر نوع جریمه یا ناسزا را به خود میمالند و جلوی درِ انبارها و مغازهها و اماکن مسکونی پارک میکنند. گاهی نیز برای یافتن جای پارک مناسب و مطمئن در برخی محلات از ساعت ۶ صبح در محل حاضر میشوند؛ یعنی از ساعت خواب و استراحت بهطرز بسیار محسوسی کم کرده و با همان حال پریشان به کار روزانه میپردازند. در اثر همین خشمها و کینههای فروخورده است که بسیاری افراد در طول شبانهروز کنترل خود را از دست میدهند و با مردم و کوچه و بازار دست به یقه میشوند و بر میزان خشونت و مزاحمتها و آسیبها میافزایند.
حال باید از مسئولان کشور پرسید که ملت ایران تا کی باید این همه رنج و دردسر و مصیبت را بهخاطر پرکردن جیب عدهای سرمایهدار، دلال و فروشنده خودرو یا سهلانگاری در تأمین ناوگان حملونقل عمومی تحمل کند؟ سلامت همه جاندارانی که در این جغرافیا زندگی میکنند با کثرت وسائط نقلیه در شهر و روستا در خطر آشکار قرار گرفته و لوکسگرایی و رفاهطلبی و بیتوجهی مدیران نسبت به آلودگی هوا و مرگ و میرهای ناگهانی و کم شدن طول عمر شهروندان، زنگ خطر را به صدا در آوردهاست. مگر نه این که مسئولان هم در همین فضای ناآرام و دودآلود زندگی میکنند و بخشی از همین سختیها و ناراحتیها به اجبار به آنان نیز وارد میشود؟ پس دود این آتش افروخته، چشم همه ما را خواهد سوزاند!

شما چه نظری دارید؟