دکتر جلالالدین رفیع فر
استاد جواد صفینژاد، زاده سال ۱۳۰۸ در شهر ری فرزند یک کشاورز سبزی کار بود که با کمک هزینه آموزش و پرورش، دوره لیسانس را به پایان رساند و سپس به دانشگاه رفت.
استاد، دنیای سیاست را هم در نوجوانی با حزب توده آغاز میکند اما به گفته خودش به محض آنکه اهداف جدایی طلبانه این حزب را درمییابد از آن با سختی فراوان جدا میشود. پس از کودتای ۲۸ مرداد مدتی به زندگی زیر زمینی روی میآورد تا آبها از آسیاب بیفتد. پس از آن تصمیم میگیرد برای راهی که انتخاب کرده بود به دانشگاه برود و دررشته مورد علاقهاش تاریخ و جغرافیا ثبت نام کند. پس از قبولی در دانشگاه، شاگرد دکتر محمد حسن گنجی میشود. چنان مرید او میشود که تا پایان عمر همیشه از او به نیکی یاد میکرد و عمده موفقیتهایش را مدیون گنجی میدانست. افشار نادری را هم، خیلی دوست داشت و هم خیلی قبول داشت. او را فردی سلامت، مستقل، مثبت اندیش، جوانمرد و پُرکار میدانست و به همین دلیل شیفته اخلاق و مرام او بود. تجربه بدی که از حزب توده به دست آورده بود، باعث شد که کار سیاسی و سیاست بازی را برای همیشه کنار بگذارد. من در طول بیش از سی سال همکاری بسیار نزدیک با او هرگز ندیدم با کسی بحث سیاسی کند، آن هم در دانشکده علوم اجتماعی!! همیشه صحبتهای ما در باره کلاس، درس، کتابهای جدید و کارهای پژوهشی بود. چنان غرق کارهای تحقیقاتیاش بود که گویی دنیای دیگری برایش وجود ندارد! با حقوق معلمی چنان کتابخانه ای از خود بجا گذاشت که در نوع خودش وصف ناپذیر است! حتی گاهی کتابخانه ملی هم از او کتاب به عاریت میگرفت و پس از کپی کردن به او باز میگرداند.
استاد پس از اینکه جغرافیای انسانی را نزد دکتر گنجی آموخت وارد دنیای مردمشناسی میشود که تا آخر عمر هم در همین وادی به تحقیق و تدریس میپردازد. دنیایی که جذابیتهایش ذهن او را به شدت تا پایان عمر مشغول خود کرده بود. آخرین نوشتهاش کتاب «شهر ری» بود که پارسال منتشر شد. بعد از چاپ این کتاب که پس از چهار سال کار مداوم به انجام رسانده بود شور و شعف و نشاط عجیبی داشت و میگفت از اینکه توانستم دینم را به زادگاهم ادا کنم، بسیار خوشحالم. عشق واقعی او، کتاب و کارهای میدانی بود که تا زمانی که توانایی جسمانی او اجازه میداد دست از آن بر نداشت. مهمترین تفریحش سرزدن به کتابفروشیهای مقابل دانشگاه بود .
به همراه نادر افشار نادری و دیگر همکاران خود بخش مطالعات عشایری را در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران تأسیس کرد. در کارش جدی و دقیق بود و به همین دلیل توانست تئوری «بُنه» را که یک شیوه سنتی در کشاورزی ایران بود، کشف کند. همین نظریه باعث شد تا جایزه کتاب سال را ازآن خود سازد و به یک محقق جهانی تبدیل شود. به همین دلیل در سال ۱۳۷۰ در بخش ایران شناسی دانشگاه مونیخ برای تدریس به مدت یکسال دعوت شد و برخی از نوشته هایش به چندین زبان نیز ترجمه شده است. استاد صفی نژاد سهم بزرگی در مطالعه و ثبت «پرونده قنات ایرانی» در کنفرانس میراث جهانی یونسکو در سال ۱۳۹۵ داشت. کتابی که با نام «کاریز در ایران» نوشت هم توانست یکبار دیگر هردو جایزه مهم سال را، یعنی برگزیده اول دردهمین دوره جشنواره فارابی ۱۳۹۷ و نیز برگزیده سی و ششمین دوره ملی کتاب سال ۱۳۹۷ را ازآن او کند. همچنین به عنوان پدرمطالعات و پژوهشهای قنات در ایران شناخته شود. فروتنی از ویژگیهای بارز او بود. هرگز ندیدم برای ارتقاء قدمی بردارد. به همین دلیل با مرتبه استادیاری بازنشسته شد!
سرش به کار خودش بود، فقط کار میکرد و مینوشت و چاپ میکرد. خصوصیتی که برای خیلی ها قابل تحمل نبود. ۴۰ کتاب تألیفی و حدود بیش از ۷۰ مقاله حاصل کارهای علمی او بود که در بارور شدن رشته اش نقش مهمی داشتند. از جمله این کتابها میتوان به «بُنه»، نظام زراعی سنتی در ایران، «نظامهای آبیاری سنتی در ایران» و «وصف خلیج فارس در نقشههای تاریخی»، «سد زیر زمینی قنات ورزوان در میمه اصفهان»، «نظام آبیاری سنتی در نائین»، «تحلیل و تفسیر طومار آبیاری قرن هشتم قزوین»، «گاو چاههای فارس»، «لرُهای ایران»، «جامعهشناسی ایالت و عشایر» و دهها اثر دیگر از ایشان یاد کرد. روحش شاد.

شما چه نظری دارید؟