
محمد علی فیاض بخش: بشارتهایی که این روزها از حضور انبوهتر طلاب محترم حوزههای علمیه در مدارس میرسد، شاید در نگاه سطحی، نویدبخش و خوشحالکننده باشد، اما قطعا برای فردابینان و مجرّبان وادی آموزش و پرورش جای تأمل و تردید دارد؛ زان روی که آزموده را آزمودن خطاست.
در دو دههی شصت و هفتاد، نهادی به نام امور تربیتی، در مدارس حکم میراند. اغلب حکمرانان این وادی، جوانان بیست تا بیستوپنج سال بودند، که به صِرف حمل این عنوان، هم در کار مدیریت مدارس اختلال میآوردند، هم اغلب با دستی خالی و تهی از ظرایف تربیتی، عهدهدار تحقق این مدّعای سترگ شدهبودند.
بد نیست اعضای اتاق فکر امروز آموزش و پرورش، اگر خود در آن زمان جزء دانشآموزان بودند، به یاد آورند پارهای مقولات آن دوران را؛ و اگر در زمرهی معلمان یا مدیران مدارس بودهاند بازخوانی کنند مشکلات ناشی از آن حضورهای خالی از تخصص را؛ گیرم که نامی از «تعهد» را با خود داشتند.
عزیزانی که امروز دغدغه و پروای آموزش و پرورشی ایدئولوژیک، آن هم بر مبنای اندیشههای مطلقانگارانهی خود دارند، فردایی را محتمل ببینند، که ماندههای اعتقاد و ایمان و دلدادگی به سازههای شرع و مقررات دینی، از سر دلزدگی یا وادادگیِ اعتراضی از کاسهی دینورزی نسل نوپا خالی شود و کوثر «دینِ مدرسهای» خشک گردد.
درک این نکته دشوار نیست، که تربیت دینی و اخلاقی، مانند آموزش ریاضی و فیزیک و زبان خارجی، هم معلومات کافی میطلبد و هم روشها و مهارتها و فنون وافی. به صِرف برخورداری از «دانش»، نمیتوان مطمئن بود که «بینش» لازم نیز فراهم آمده باشد؛ که فن تدریس دین و زبان تفاهم با کودک و نوجوان، ابزاری هدفمند میخواهد و هنری فرامند.
آلبرت بندورا (۱۹۶۹)، واضع نظریهی «یادگیری مشاهدهای» و یکی از بزرگترین روانشناسان معاصر(درگذشتهی ۲۰۲۱)، یادگیری مؤثر و ماندگار را در سه اصل«الگو»، «دریافت» و «استمرار» ذکر کرده است، که به ویژه در مقولهی دین و اخلاق، این اصول شرط لازماند. شرط کافی، افرادی هستند که به فنون و مهارتهای همزبانی با کودک و نوجوان مجهز شدهباشند.
… و البته پیش از بندورا، امام صادق علیهالسلام فرمود: « دعوتکنندهی مردم به نیکیها، با اعمال و رفتارتان(الگوسازی)باشید».
دیگر خود دانید و مدارستان!