دانشجو نوشت: ابوالقاسم طالبی اینبار هم همچون آثار گذشته خود به سراغ ژانر سیاسی رفته و روایتگر مباحث فساد اقتصادی و رانت شده است.
سریال «هفتسراژدها» داستان پسری آقازاده به نام سلطان خواه است که نفوذ بالایی در اقتصاد دارد و مخاطب شاهد رانت و فساد این آقازاده و روند دستگیری آن است. نام سریال ابتدا با عنوان دیگری کلید خورد که بعدها با توجه به صحبتهای مقام معظم رهبری که مفسدان اقتصادی را اژدهای هفت سر خواندند نام این سریال به هفت سر اژدها تغییر یافت.
مسئله فساد اقتصادی و رانت میتواند یکی از هیجانانگیز و جذابترین روایتهای تلویزیونی باشد، اما انتخاب این ژانر برای پخش در ماه مبارک رمضان شاید هوشمندانه نباشد. دهههای گذشته شاهد پخش سریالهایی کمدی و طنز در این ایام بودیم که سبب سرگرمی مخاطبان و جذب حداقلی آنها بود.
ابوالقاسم طالبی تجربه ساخت آثاری سیاسی قابل توجهی را دارد که از نمونه موفق آن میتوان به «قلادههای طلا» اشاره داشت. اما افت محسوس کارگردانی در «هفتسراژدها» روایت را تحت تاثیر قرار داده است. سطح کیفی این سریال باتوجه به زمان طولانی فیلمبرداری آن برای مخاطب قابل قبول نیست. نکات فنی ضعیف سریال چه در کادربندی و تصویربرداری و چه در تدوین محسوس است و خبری از جذابیت تصویری نیست.
روایتهایی با موضوعات اینچنینی نیازمند تحقیق و پژوهش و پشتوانه مطالعاتی عمیقی است تا از شعارزدگی و بیان سطحی به دور باشد. «هفتسر اژدها» در مرحله فیلمنامه و دیالوگ نویسی به قدری ضعیف است که مخاطب شنونده انشا با موضوع پول و اقتصاد است تا اینکه تماشاگر درام سیاسی باشد.
در سکانس ابتدایی بازیگری مستقیم رو به دوربین با مخاطب به گفتگو میپردازد. فضای ملی داستان را بیان میکند و اینکه او سرآشپز مخصوص شخصیت اصلی است. این امر تقلیدی سطحی و مضحک از آثار کلاسیک جهان بخصوص هیچکاک است. فضا نتنها مرموز نمیشود بلکه تقلیدی بیجان و کمدی مضحکی را به نمایش میگذارد.
دیالوگها خام و شعارزده هستند و باتوجه به بازی بازیگران دیالوگها صرفا خوانده میشوند تا بازی صورت گیرد. در «هفتسراژدها» ما شاهد چهرههای جدیدی هستیم که ابن امر به دلیل تعدد بیش از حد سبب شد تا بازی بازیگران چهره نیز زیر سوال بروند. مجید واشقانی که در اکثر مواقع در نقشهای مثبت و نیروی پلیس ظاهر شده است اینبار در نقش سلطان و یک مفسد اقتصادی به ایفا نقش پرداخته است.
دیالوگگویی و بیان تکه تکه صرفا در سطح تیپسازی پیش رفته است و نه فراتر از آن. حضور حمید صفت در اولین تجربه بازی خود قابل توجه است و توانسته به خوبی از پس نقش برآید. در بررسی کلی، «هفت سر اژدها» در بخش بازی بازیگران بسیار ضعیف ظاهر شده است و کاراکترها در سطح باقی مانده و شخصیت پردازی صورت نگرفته است. بخشی از سریال هم با حضور دکتر خانواده صرفا تبدیل به اتاق مشاوره میشود. نمایش شخصیت منفی سریال بخصوص بانوان با لاک ناخن و آرایش و رعایت نکردن حجاب هم از نکتههای دیگر سریال است.
طراحی صحنه اینبار متفاوت است. دیگر خبری از خانههای ساده و همیشگی نیست. همه چیز مدرن و چیدمان حالت خانههایی که در سریالهای تلویزیونی شاهد بودیم به دور است. گاها نماها و طراحیها تماشاگر را به یاد خانههایی که در پیام بازرگانی میبینیم میاندازد. همه چیز مصنوعی و بی روح در کنار هم قرار گرفته است. تجمل باتوجه به موضوع روایت بدیهی است که باید به تصویر کشیده شود، اما این ظاهر در خانههای دیگر شخصیتهای سریال به وضوح مشخص است. سبک زندگی خاص حتی در خانه پدربزرگ (قاضی) هم مشخص است. افراد دور میزی کوچک نشسته اند و غذا میخورند. حذف سفره و نمایش میز کوچک به سبک فیلم هاب قدیم ژاپنی هم از تصاویر عجیب «هفتسراژدها» است.
«هفت سر اژدها» از سریالهای پر حاشیه سازمان صداوسیما است و طولانی شدن پروسه ساخت این سریال به دلیل همزمانی با همهگیری ویروس کرونا یکی از علتهای عقب افتادن ضبط سریال شد. عامل دیگر، بداقبالی گروه سازندگان این مجموعه و دزدیده شدن تجهیزات وسایل پشت صحنه بود که در نهایت سبب شد پروسه ساخت این سریال ۶سال طول بکشد. از حواشی دیگر گلهمندی پرستاران و نظام پرستاری در رابطه با بخشی از دیالوگهای شخصیت منفی سریال بود که البته با جوابیهای از سمت سیما فیلم موضوع خاتمه یافت.
پرداخت به موضوعات اینچنینی و بیان مفاسد اقتصادی نیازمند جسارت و همت بالایی است. همچنین توجه به جزئیات و فیلمنامه منسجم که مخاطب را برای تماشا جذب کند نیز از ارکان مهم این ژانر است. در انتها میتوان گفت «هفت سر اژدها» در بیان مسئله ناکام مانده و باید دید در ادامه میتواند مخاطب را برای ادامه تماشای سریال نگه دارد یا خیر.