عصر ایران نوشت: کافی است به سال ۱۴۰۰ برگردیم، تلویزیون را روشن کنیم و پای مناظرههای انتخاباتی بنشینیم و تمرکزمان را بگذاریم بر شعارهای سید ابراهیم رئیسی. او سعی میکرد در نفی دولت روحانی خود را ناجی کشور و حلال مشکلات نشان دهد. اصولگایان هم از او چنین تصویری ساخته بودند. آنها حتی پا را فراتر نهادند و رسما اعلام کردند که حاکمیت باید یکدست شود تا به زعم آنها همه قوا و نهادها در رفع مشکلات با یکدیگر هماهنگی لازم را داشته باشند. حاکمیت یکدست شد، و رئیسی هم روی کار آمد، اما هرچه منتظر ماندیم تا وعدههای رئیسجمهور محقق شود، نشد که نشد تا امروز که نزدیک به سال از عمر دولت میگذرد و حالا میشود با مرور وعدههایی که رئیسی داده بود، نگاهی اجمالی به دولت اصولگرای سیزدهم داشت.
بیتردید مهمترین شعار رئیسی فسادستیزی بود. او خود را به نوعی سمبل مبارزه با فساد معرفی میکرد و افتخارش در قوه قضائیه را برخورد قاطع با فساد میدانست، اما میگفت مبارزه با فساد را باید از دولت شروع کرد تا اصلا اجازه نداد که فسادی رخ دهد که قوه قضائیه بخواهد آن را کشف و پیگیری کند؛ در همین نزدیک به سه سال دو فساد مالی گسترده رخ داد؛ یکی فساد در چای دبش به ارزش تقریبی ۱۴۰ هزار میلیارد تومان که بزرگترین فساد مالی در ایران لقب گرفت یا فساد ۱۱۰۰ میلیارد تومانی وزارت کشاورزی که باعث کناررفتن سیدجواد ساداتینژاد از مقام وزارت شد. نکته این است که دولت نهتنها نتوانست جلوی زمینههای فساد را بگیرد بلکه در خود دولت مدعی مبارزه با فساد هم فساد اقتصادی به وجود آمد.
یکی از مهمترین وعدههای رئیسی تکرقمیکردن تورم بود؛ حالا باتوجه به تورم بیش از ۴۰ درصد میشود گفت که دولت در تحقق این شعار کاملا شکست خورده است.
رئیسی گفت اینترنت را برای اقشار کمدرآمد رایگان میکنیم، اما اینترنت در کشور با محدودیتهای بسیاری روبهرو شد. او گفت چهار میلیون شغل ایجاد میکنیم، اما بیکاری به شکل محسوسی در جامعه قابل مشاهده است و او مدعی بود که دیگر معیشت مردم وابسته به نرخ دلار نخواهد بود، اما افزایش نرخ دلار هر روز فشار بیدریغی بر زندگی مردم وارد میکند.
سید ابراهیم رئیسی ضمنا گفته بود که گشت ارشاد را برای مدیران فعال میکند؛ به این معنی که اجازه داده نمیشود مدیران تخلف یا کمکاری کنند، اما نهتنها گشت ارشادی برای مدیران ایجاد نشد بلکه همان گشت ارشادها باعث هزینههای بسیاری در کشور شدند؛ هزینههایی که در سال ۱۴۰۱ به اوج خود رسید. در واقع دولت رئیسی در حوزه اجتماعی هم عملکرد نقدبرانگیزی داشته است و اکنون شاهدیم که شکافهای عمیقی میان دولت و جامعه شکل گرفته است و با وقایعی که در حوزه حجاب در خیابانها رخ میدهد عملا مردم دچار خشم اجتماعی شدهاند.
وزاری رئیسی هم کم شعار ندادند. به یاد داریم که رستم قاسمی وزیر وقت مسکن و شهرسازی گفته بود که سالی یک میلیون مسکن یعنی در مجموع چهارسال، چهار میلیون مسکن میسازیم و حالا که نزدیک به سال از عمر دولت میگذرد، خبری از سه میلیون مسکن نیست و جالب است که به یاد بیاوریم که در ابتدای دولت رئیسی میگفتند در این دولت جشن پایان مستأجری را در کشور برگزار میکنیم و حالا بسیاری از مردم ناتوان از پرداخت اجاره مسکن حتی در اطراف شهرهای بزرگاند.
حجت عبدالملکی، اولین وزیر کار دولت رئیسی را هم به یاد داریم که میگفت با هر یک میلیون تومان یک شغل ایجاد میکنیم؛ نه تنها چنین نشد بلکه خود او هم استعفا داد و رفت.
ساداتینژاد، وزیر جهاد کشاورزی که او هم به دلیل فساد مالی در دورهاش کنار رفت، میگفت نوسان قیمت گوشت را کنترل میکنیم و حالا گوشت حدود ۷۰۰ هزار تومان به ازای هر یک کیلوگرم است، میگفت لبنیات به شدت ارزان میشد، اما نشد و میگفت قیممت برنج کنترل میشود و استانهای گلیان و مازندران در تولید برنج خودکفا میشوند که هیچ یک محقق نشد.
خاندوزی، وزیر اقتصاد هم میگفت مشکلات بورس به کلی حل میشود و حالا میبینیم که بورس بیشترین فراز و نشیب را تجربه میکند و تا همین چندی پیش بود که شاخص بورس به زیر دو میلیون واحد رسید و البته وعده داده میشد که سرمایههای خارجی بسیاری به کشور میآید و بعد از این دیگر مشکل سرمایهگذاری نخواهیم داشت، اما حالا نه تنها سرمایه خارجی جذب نشد بلکه شاهد فرار سرمایهها هستیم.
در حوزه سیاست خارجی هم دولت سیزدهم نتوانست به وعدههایش عمل کند. دولت میگفت اگر ما بیاییم ظرف مدت کوتاهی مذاکرات احیای برجام یا به تعبیر دولت سیزدهم مذاکرات رفع تحریمها را به سرانجام میسانیم، اما چنین نشد و تحریمها همچنان به قوت خود باقی است، دولت میگفت با پیوستن به پیمان شانگهای و بریکس دیگر ظرفیتهای اقتصادی بسیاری در حوزه بینالمللی به روی کشور باز میشود، اما این هم نشد و وعده ارتباط گسترده اقتصادی با کشورهای همسایه هم در شعار باقی ماند.
اینها تنها بخشی از شعارهایی است که دولت سید ابراهیم رئیسی ارائه میداد، اما تبدیل به شعارهای بر زمینمانده شدند و حالا پرسش این است: اصولگرایانی که در دولت روحانی هر روز شعارها و عملکرد دولت را بررسی میکردند و بیشترین نقدها را به دولت یازدهم و دوازدهم وارد میکردند اکنون چرا نامی از رئیسی در میانه همه مشکلات موجود نمیبرند؟ این پرسشی است که صرف مطرحکردنش میتواند رویکرد دوگانه اصولگرایان در عرصه سیاسی را ثابت کند.