احمد طالبینژاد در روزنامه اعتماد نوشت: واقعیت این است که ما همکاران تقریبا چهل ساله این مجموعه مطبوعاتی تقریبا از یکسال پیش کم و بیش احساس کرده بودیم که بین این دو یار قدیمی و دبستانی و دو دوست به نظر جداناشدنی- عباس یاری و هوشنگ گلمکانی - نقار و نگرانیهایی به وجود آمده و بین خودمان بدون اینکه آنها متوجه شوند با هم صحبت میکردیم که مبادا اتفاق جدی بینشان به وجود بیاید و باید کوشش کرد جلوی جدایی را بگیریم.
بارها صحبت و جلسات دوستانه و تلفنی و حضوری بین یاران قدیمی داشتیم از جمله با جواد طوسی، طهماسب صلحجو و جهانبخش نورایی (به عنوان حقوقدان) خیلی کوشش کردیم تا نگرانی و ناراحتی برطرف شود و آنها به راه مشترکشان ادامه بدهند.
ولی خب نشد و نشدنش هزار و یک دلیل دارد شاید آنها نپذیرند، اما به نظرم دو عامل اصلی برای این جدایی است، نخستین مساله مالی، یعنی اقتصاد بد و خراب که نکته بسیار مهمی در این جدایی است.مجله فیلم در دهه شصت و هفتاد تیراژش همپای مجله زن روز بود .
آن زمان «زن روز» به عنوان تنها نشریه الگوی لباس طرفدار زیادی بین خانمها داشت. مجله فیلم تیراژش همپای «زن روز» بود، چون در آن سالها برای مجله فیلم رقیبی وجود نداشت البته بعدها گزارش فیلم آمد، اما رقابت جدی نشد. بعد دنیای تصویر آمد باز رقیب جدی نشد، چند نشریه دیگر هم مثل فرهنگ و سینما و سینماویدئو آمدند، اما به جایگاه پایداری نرسیدند.
مجله فیلم تنها منبع کسب خبرهای سینمایی و نقد فیلمهای روز دنیا بود و خیلی از سینمادوستان و حتی سینماگران فیلمها را میدیدند و بلافاصله به مجله فیلم رجوع میکردند تا نقدش را بخوانند.
در واقع مجله فیلم راهنمای علاقهمندان بود.
آن موقع مجله فیلم هم آگهی زیادی میگرفت و هم کاغذ و امکانات ارزان بود، مجله نه تنها هزینه خودش را تامین میکرد که به سوددهی هم میرسید، اطمینان خاطر در میان سینماگران وجود داشت که البته این موفقیت بیتردید مرهون تلاش هر سه نفر گردانندگان مجله، به ویژه عباس یاری بود که مدیریت اجرایی و اقتصادی آن را در اختیار داشت. از روزی که قرار بود مجله منتشر شود خیلیها از صبح زود دم دکه منتظر میماندند و پرسه میزدند تا ببینند که مجله چه زمانی میرسد خصوصا در شهرستانها این اتفاق زیاد میافتاد. این را از نامههایی که به دفتر مجله میرسید، میگویم، چون در دورهای مسوول صفحات شهرستانها بودم و نامهها را میخواندم، میدیدم در میان خوانندگان شهرهای بزرگ از جمله خوزستان و خراسان چه شوری وجود دارد.
از دورانی که رقبا جدی شدند از ویدیو و بعد ماهواره و بعد اینترنت و در آخر فضای مجازی به مرور زمان و نه بهطور ناگهانی مجله دچار افت تیراژ شد و مردم و جوانان که به فضای مجازی دسترسی داشتند برای کسب اطلاعات و خواندن درباره فیلمها به اینترنت و فضای مجازی رجوع میکردند و این باعث شد تیراژ پایین بیاید، البته سعی کردند از طریق آگهی جبران شود، اما این تلاش روز به روز کم ثمرتر میشد از آن طرف رقبا روز به روز قویتر میشدند و این جنگ نابرابر ادامه داشت و دارد. هنگامی که زندهیاد مسعود مهرابی مدیر مسوول مجله فیلم سابق فوت کرد، گلمکانی و یاری سعی کرده بودند این کمبود را جبران کنند منتها پسر آقای مهرابی جایگزین شده بود، پسری که در دامان فرهنگ و هنر رشد نکرده بود و یک ذهنیت کاملا مادی و صرفا اداری داشت و درک نمیکرد مجله فیلم، مجله فردی نیست.
مجله سه نفر و دهها نویسنده است که چهل سال با آن همکاری کرده بودند به همین دلیل از دایره خارج شد و این دو یار قدیمی امتیاز جدیدی گرفتند و این بار مدیر مسوول آقای گلمکانی شد.
خب از همان روز اول دلخوریها شروع شد.
برای اینکه گلمکانی در مجله فیلم سردبیر بود و حالا در فیلم امروز صاحب امتیاز و مدیر مسوول و سردبیر شده بود بالطبع باید حساسیت و توجه به فرم و محتوایش و به خیلی چیزها بیشتر میشد.
نکته دوم منیتهاست.
شاید برای عدهای غریب باشد که چرا من روی این موضوع اخلاقی انگشت میگذارم، بله موضوع کاملا اخلاقی است. صد درویش در یک گلیم بخسبند، اما دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند، نام نمیبرم، اما یکی از این دو نفر منیتش زیاد است.
دوست ندارد نفر دوم باشد و همیشه باید نفر اول باشد، این از لحن و گفتار و رفتارش کاملا مشخص است.
از طرفی گلمکانی و یاری دو روش متضاد دارند یکی از آنها به درهای باز اعتقاد دارد و دیگری به درهای بسته و مدیریت سخت از این بحثهای اخلا قی…
کمکم همین نکات باعث نقار و دلخوری و بعد هم مسائل مالی مزید بر علت شد.
با وجود همه پا درمیانیها از چند جهت، این دو یار از هم جدا شدند و این بسیار غمانگیز است، الان که این نکات را مینویسم، بغض دارم.
به عنوان منتقد که کارم را در مجله فیلم شروع کردم و اسم و رسم خاص خودم را دارم، احساس میکنم عمرمان دارد به پایان میرسد مرگ را در این جدایی میبینم.
پایان یک دوران است. ما در این مجله نوشتیم و زندگی کردیم و نوشتیم و بزرگ شدیم. الان که به پشت سر نگاه میکنم، احساس میکنم خانه پدری خراب شده خیلی دلم گرفته، خیلی ...
بارها به گلمکانی و یاری گفتم مجله فیلم فقط متعلق به شما نیست و ما هم سهم داریم اگرچه سهم معنوی ... اما چه کنیم شرایط اقتصادی آنقدر ویرانگر و کشنده است که نمیشد.
شاید اگر منیتها نبود، میشد.
مجله فیلم امروز به راهش ادامه میدهد. بارها تصمیم گرفتم، ننویسم این اواخر از اختلافات باخبر شدم. سعی میکنم به هر دو دوست عزیز ادای دین کنم، هر چند دوران ما تمام شده، اما باز کسانی هستند که نگاهشان به اسم ماست. در این تزاحم رسانهها نمیدانم کارمان به کجا میرسد، اما خیلی نگرانم و امیدوارم فیلم امروز پابرجا بماند هر چند بهطور قطع به دوران طلایی برنمیگردد.