نوشته فرهادمسعودی


او(عباس مسعودی) افکار دیگری درسرداشت وبرای به ثمررسانیدن این افکار ورسیدن به هدف های بلندی که درمغزخود می پرورانید، از طرفی به تحصیل و مطالعه بیشترو ازسویی نیز به اندوخته و سرمایه زیادتر نیازداشت . »
پدرم صبحها که از کار چاپخانه فراغت داشت ،به تحصیل  و مطالعه 
 می پرداخت و شبها  تا دیروقت درچاپخانه روشنایی مشغول کاربود. وقتی ازمطبعه خارج می شدتاریکی همه جارافرا گرفته و خیابان های تهران  که چراغ های برق نداشت  یکسره درظلمت فرو رفته بود. وسائط نقله نیزمانند امروز وجود نداشت. طبقات اعیان و اشراف و صاحبان مشاغل مهم دیوانی ازکالسکه استفاده
 می کردند. معدوی از تجار و سرمایه داران الاغ های تندرو که به الاغ بندری معروف بود درزیر پا داشتندو از محله ای به محله دیگر می رفتندو سایر افراد نیز پیاده طی طریق می کردند.  عباس آقا وقتی از چاپخانه که درخیابان علاء الدوله ( فردوسی) قرارداشت خارج می شد پیاده به طرف خیابان اسماعیل بزاز به راه می افتادو خیابانها ناهموارو سخت بود ومخصوصاًدرزمستان   ازبرف و باران پوشیده می شدو درچاله ها آب جمع می شد.زیرا با آنکه دربرخی ازخیابانها تعدادی فانوس آویخته شده بود تاریکی مانع تشخیص راه بود. همه مردم اول غروب به خانه های خودپناه می بردندو افراد خانواردور سماور جمع می شدند، حتی خانواده های فقیرنیزازاین نعمت محروم نبودند. تنها وسیله تفریح و گذراندن وقت ،جمع شدن به دور یکدیگر وصرف چای ودودکردن قلیان بود. بزرگترها قلیان دود می کردند. گاهی تنقلاتی مانند میوه های خشک به شب نشینی خانواده رونقی می بخشید . میوه جزدرفصل مخصوص خود وجود نداشت و همه میوه‌ها درتمام شهر نبود.مثلا درتهران پرتقال به هنگام پاییزوزمستان خیلی کم پیدا می شدودست کسی کمتر به آن می رسید. وقتی شب فرا می‌رسیدخیابانها کاملا خلوت می شد. به ندرت اتفاق می افتادکه کسی ازخیابانها عبورکند. اگر افرادی از طبقات مرفه قصد رفتن به منزل کسی را داشتند خدمتکاری فانوس بدست درجلو حرکت می کردو تازه روشنایی مختصر فانوس هم مانع بروز حوادث نبود.
عباس  آقا فاصله خیابان علاء الدوله تا خیابان  اسماعیل بزاز را با زحمت و سختی بسیار طی می کرد . گاه تاریکی به حدی بود که یکی دوقدم جلوی خودرا نمی‌دیدوهنگامی که به منزل می‌رسید غالبا افراد خانواده شام خودرا صرف کرده و خوابیده بودند. اوگاه تا نیمه های شب کارمی کرد،  برای روزنامه های آن روز که تعدادشان از انگشتان یک دست تجاوزنمی کردوبرخی هفتگی بودندو برخی نیز صبح منتشرمی شدند .بدین جهت برای آن که روزنامه صبح بدست خوانندگان برسد چاپخانه‌ها شبها تا صبح کارمی کردندو کارحروف چینی و صفحه بندی و چاپ تا ساعت سه وچهارصبح به طول می انجامید . تعدادصفحات معدود وقطع آنها کوچک بود،بدین جهت ظاهرا کارزیادی وجود نداشت اما با وسائل آنروز،حروف چینی وصفحه بندی وچاپ همین چندصفحه کوچک کارعظیم و مهمی بشمارمی رفت .عباس آقا اما تا ساعت دو و سه بعد نیمه شب درچاپخانه کارمی کردو سپس به منزل
 می رفت .
او دراین مدت ازراه خواندن وچیدن مقالات ،تفسیرها، اخبارواظهارنظرها با اوضاع مملکت و مسائل سیاسی و اجتماعی بخوبی آشناشده، بدین جهت کارحروف چینی دیگرنمی توانست  اورا راضی کند . او با شورو حرات زیادی که داشت می خواست راه اصلی زندگی خودرا پیدا کندو این شور وشوق را درامور موردعلاقه خودبکار
اندازد. 
ادامه دارد

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی