دکتر ژاله آموزگار در نشست پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت فردوسی گفت: « زبان فارسی را آلوده نکنیم.». استاد فرهیخته دانشگاه تهران بر این نکته تأکید کرد که این زبان فقط یک زبان محاورهای نبود، بلکه تأثیرگذار بود، زیرا بیانگر اندیشه بود و به همین دلیل از میان نرفت و پایمال نشد.
مسألهی مهم پاسداشت و حفظ زبان فارسی از زبان یکی از بزرگترین اساتید ایران امری ساده نیست که به آسانی بتوان از آن گذشت. زبانی که کاربردش فراتر از گفت و گوی روزمرهی ما در کوی و برزن است. بزرگترین حامل هویت و فرهنگ ایران تاریخی، زبان و ادب فارسی است. مضامین عمیق اخلاقی، عرفانی و حتی فلسفی بیش از هر چیز در این محمل قرار گرفت و به عنوان میراثی از گذشته به دست ما رسید.
در طی هزاران سال تاریخ این مرز و بوم، یورشهای نظامی اقوام خارجی به ایران و تحولات سیاسی و مذهبی نه تنها زبان ما را تغییر نداد، بلکه اقوام مهاجم در گذر زمان در فرهنگ ایرانی مستحیل شدند و برخی از آنها خود به نشر و گسترش زبان و ادب فارسی پرداختند. البته در ابتدا مخالفت و مقاومت آنان در برابر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی کم نبود و این تازهواردان به فلات ایران اغلب در پی آن بودند تا فرهنگ و زبان ایرانیان را دگرگون کنند، اما غنای فرهنگ ایرانی به گونهای بود که عناصر مثبت فرهنگی مهاجمان را گرفت و هویت ایرانی ما کماکان حفظ شد.
نقش اهالی ایران زمین؛ به ویژه نخبگان؛ در حفظ زبان فارسی امری انکارناپذیر است. مقدونیان و یونانیان که در پی ایجاد جامعهای با فرهنگ هلنی در ایران بودند، پس از طی چند دهه حکمرانی، مغلوب شمشیر پارتیان شدند و هویت ایرانی در پرتو حکمرانی اشکانیان و سپس ساسانیان حفظ شد و بالید. این دو سلسلهی ایرانی در برابر تلاش رومیان برای تفوق بر قلمرو ایران حدود هفتصد سال جنگیدند و سدی بزرگ در برابر ورود رومیان از غرب و اقوام کوچ نشینِ زرد از شرق بودند. ورود اسلام به ایران و مسلمان شدن ایرانیان با حکومت حدود ششصد ساله خلفای اموی و عباسی همراه بود. نژادپرستی همراه با خشونت امویان و تزویر عباسیان هیچکدام نتوانست هویت ایرانی مان را از ما بگیرد و زبانمان را تغییر دهد. در این کامیابی تاریخی بیش از هر چیز مدیون دهقانهایی هستیم که حامیان بزرگ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی بودند. فردوسی طوسی یکی از همین دهقانها بود که این میراث گرانبهای فرهنگی و تاریخی را با سرودن شاهنامه به نسلهای بعد منتقل کرد. سلاطین ترک و ایلخانان مغول نیز جذب فرهنگ ایران شدند و به نشر زبان فارسی و هویت ایرانی همت گماشتند. از شعرهای نغز فرخی و منوچهری؛ شاعران دربار سلطان محمود غزنوی؛ تا نظم و نثر بیبدیل سعدی؛ که در پرتو حمایت اتابکان فارس پدید آمد؛ حاصل ایرانی شدن این دسته حاکمانی است که تباری ترک داشتند. چندی نگذشت که مغولان نیز ایرانبانانی شدند که تحت تأثیر فرهنگ ایران قرار گرفتند و وجود دیوانسالارانی چون خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی در دستگاه حکومت مغولان، این خونریزان چادرنشین و بدوی را تبدیل به حاکمانی ایرانی کرد. اهتمام آنها به حمایت از سخنسرایان فارسی چنان بود که حافظ در دورهی فترت پس از ایلخانان، از حکمرانی یکی از مغولان که حامی شاعران بود تمجید میکند و میگوید:«جلوة بخت تو دل میبرد از شاه و گدا / چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی». میراثی که به عنوان هویت ایرانی به ما رسیده، به واسطهی زبانی غنی بوده که حتی مهاجمان خارجی را مجذوب و مروج خود کرده و چون قند تا به بنگاله رفته است. سیر تاریخ این سرزمین بیانگر این نکتهی اساسی است که نیاکان ما از خون و آتش گذشتند تا این میراث هویتی ارزشمند را در قالب زبان فارسی به دست ما برسانند.
در دوره تحولات بزرگ ارتباطی که میبایست آن را انقلاب ارتباطات نامید، در کنار ظهور پدیدهی نوزای هوش مصنوعی، واژههای خارجی نه تنها از بستر رسانههای رسمی و عمومی، بلکه از طریق وسایل شخصی و محیط خصوصی افراد هم وارد جامعه میشود و در صورت غفلت کارگزاران فرهنگی، میتواند در آیندهای نه چندان دور چالشهای بزرگ فرهنگی و زبانی در نسلهای جدید ما به وجود آورد. این تحولات بزرگ علمی و ارتباطی هم فرصتی بزرگ برای جامعه است و هم میتواند تهدیدهایی هویتی؛ به ویژه برای نسلهای آینده؛ به وجود بیاورد. در اینجاست که رسانهی ملی رسالتی بزرگ بر عهده دارد تا در زمینهی ساخت برنامههایی بکوشد که به لحاظ موضوعی و محتوایی جذاب و به لحاظ زبانی، فرهنگی و هویتی غنی باشد تا به این وسیله نسل جدید به کمک برنامههای جذاب و غنی فارسی، هویت خود را بیش از پیش دریابد. همچنین وزارتخانهها و شوراهای آموزشی و فرهنگی، در کنار فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز وظیفه دارند تا در زمینه نگاهبانی از زبان فارسی و فرهنگ و هویت ایرانی به سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرای دقیق و مؤثر برنامهها بپردازند تا زبان فارسی را از خطر آلوده شدن به واژههای خارجی حفظ کنند و این میراث ماندگار هویتی و فرهنگی را با غنای بیشتر به دست نسلهای آینده بسپارند.
راوی روزهایی که گذشت

شما چه نظری دارید؟