دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۴
نظرات: ۰
۰
-
بهروز غریب‌پور: فقدان دعایی یک خلأ بزرگ فرهنگی است

فقدان آقای دعایی یک خلأ بزرگ فرهنگی است. او فردی دقیق و مردمی و به انحرافاتی که توسط جریان‌های مختلف در عرصه‌های گوناگون به وجود می‌آمد حساس بود و از جفا نسبت به افراد خدوم جامعه دل‌آزرده می‌شد.

مینا حیدری - ضمیمه وجود حاضر غایب - روزنامه اطلاعات| بهروز غریب‌پور، یکی از چهره‌های برجسته و تأثیرگذار در حوزه فرهنگ و هنر ایران است که با سبک خاص و رویکرد خلاقانه‌اش در تئاتر، به‌ویژه در عرصه تئاتر عروسکی شناخته شده است. او در سال ۱۳۲۴ در تبریز به دنیا آمد و فعالیت‌های هنری خود را از سنین جوانی آغاز کرد. غریب‌پور به عنوان کارگردان، نویسنده و عروسک‌گردان، در ایجاد تئاترهای عروسکی با مضامین هنری و اجتماعی، چهره‌ای پرنفوذ و خلاق بوده و توانسته است تئاتر عروسکی را به یک هنر جدی و معتبر در ایران تبدیل کند.

او نه‌تنها به عنوان بنیان‌گذار و مدیر کارگاه نمایش عروسکی در ایران شناخته می‌شود، بلکه آثارش در این زمینه جوایز و تقدیرهای فراوانی را به دست آورده است. غریب‌پور به دلیل استفاده از فرهنگ عامه و داستان‌های ایرانی در آثارش، توانسته ارتباط عمیقی با مخاطبان برقرار کند و سبب محبوبیت تئاتر عروسکی در بین نسل‌های مختلف شود. 

بهروز غریب‌پور با دیدگاه خاصش نسبت به هنر و فرهنگ، تأثیر شگرفی بر تئاتر معاصر ایران گذاشته و همواره در پی ارتقا و توسعه این هنر بوده است. در کنار فعالیت‌های هنری‌اش، به تربیت هنرمندان جوان نیز پرداخته و به‌عنوان یک مشوق و راهنما در مسیر رشد و شکوفایی استعدادهای جدید در عرصه تئاتر عمل کرده است.

این ویژگی‌ها باعث شده که او در جامعه هنری ایران به عنوان یک نماد از خلاقیت و تفکر هنری شناخته شود. آقای  غریب‌پور درباره فقدان آقای دعایی در عرصه فرهنگ می‌گوید: فقدان آقای  دعایی یک خلاء بزرگ فرهنگی است. او فردی دقیق و مردمی و حساس به انحرافاتی بود که توسط جریان‌های مختلف در عرصه‌های گوناگون به وجود می‌آمد و از جفا نسبت به افراد خدوم جامعه دل‌آزرده می‌شد.

*آقای سیدمحمود دعایی به شهادت اکثر قریب به اتفاق کسانی که او را می‌شناسند، با سایر روحانیون تفاوت داشت. شما ایشان را چگونه می‌دیدید؟

آقای دعایی به معنای واقعی کلمه، روحانی بود و این ویژگی در سلوک شخصی‌اش هم تبلور داشت. مرحوم دعایی بدون این که برایش فرقی داشته باشد، در اکثر مراسم‌ گرامیداشت یا مجالس ترحیم اهالی فرهنگ و هنر شرکت می‌کرد.
 او در میان سینماگران، اهالی تئاتر، موسیقی و... به تواضع شهرت داشت، احترام و محبتش خالصانه بود و هرگز در مراوده با هنرمندان، مقاصد سیاسی یا اغراض خاصی را دنبال نمی‌کرد. واکنش او به معنای اخص کلمه، فرهنگی بود و همین نگرش وجه تمایز مرحوم دعایی با اغلب کسانی است که لباس روحانیت می‌پوشند. در میان روحانیون، کمتر کسی را می‌توان شبیه اویافت.

*آخرین دیدارتان با مرحوم دعایی به چه زمانی برمی‌گردد؟

آخرین بار، آقای دعایی را در مراسم بزرگداشت استاد غلامحسین امیرخانی دیدم. در آن مراسم متنی را که درباره آقای امیرخانی نوشته بودم قرائت کردم. پس از اتمام مراسم، آقای دعایی از من خواستند تا متن را به ایشان بدهم و من پاسخ دادم با کمال میل، اما چرا متن را می‌خواهید؟ 

مرحوم دعایی جواب دادند این متن روی من بسیار اثر گذاشت. این حرکت ساده، نشان‌دهنده روحیه خاص و توجه واقعی او به اهالی فرهنگ و هنر بود.

در آن متن به تفاوت‌های آقای امیرخانی با سایر هنرمندان اشاره کرده‌ و نوشته بودم که ایشان، علاوه بر این که شخصیت و جایگاه اجتماعی دارد، در عین حال تشکیلات‌ساز هم هست. به همت استاد امیرخانی است که انجمن خوشنویسان پابرجا باقی مانده و علی‌رغم تمام جفاها، ناروایی‌ها و فشارهایی که به ایشان وارد آمده، این انجمن را سرپا نگاه داشته‌اند.

وقتی متن را به آقای دعایی دادم، با خودم فکر کردم که او هم دست کمی از آقای امیرخانی ندارد و توانسته است محور بسیاری از تشکل‌های فرهنگی باشد.  محبت آقای دعایی صرفا به شخص من نبود، مهربانی‌اش کاملا ذاتی بود و اگر احساس می‌کرد اتفاقی به نفع جامعه مدنی ایران است، حتما واکنش مثبت نشان می‌داد.

*درباره بیانیه بانوان در فرهنگسرای بهمن و پیام آقای دعایی در این زمینه برایمان بگویید.

زمانی من در فرهنگسرای بهمن مشغول به کار بودم. فضای فرهنگی فوق‌العاده‌ای برای خانم‌های محله نازی‌آباد و خانی‌آباد ایجاد شده بود و کلاس‌های متعددی در آنجا برگزار می‌شد. در همان زمان‌ها فشارهای گوناگونی به من وارد می‌شد و به همین جهت تصمیم گرفتم از فرهنگسرای بهمن استعفا دهم.

در پی این تصمیم، خانم‌هایی که از امکانات فرهنگسرا استفاده می‌کردند، بیانیه‌ای در حمایت از من نوشتند که امضاهای بسیاری پای آن بود.

آقای دعایی به واسطه یکی از دوستان پیام دادند و گفتند با کمال میل حاضرند این بیانیه را چاپ کنند، ولی این اقدام می‌تواند برایم دردسرساز شود و حاشیه‌های سیاسی ایجاد کند. با این مقدمه پرسیده بودند که آیا موافقم بیانیه چاپ شود؟
 من پاسخ دادم هرچه شما بگویید بر اساس نیت خیرتان است و من نمی‌خواهم وارد این بازی شوم.  طبعا من این محبت آقای دعایی را فراموش نمی‌کنم، چون موضوع برایشان اهمیت داشت اما در عین حال نمی‌خواستند مدرکی علیه من در دست مخالفان باشد تا به‌عنوان حربه از آن استفاده کنند.

فقدان آقای دعایی یک خلأ بزرگ فرهنگی است. او فردی دقیق و مردمی و به انحرافاتی که توسط جریان‌های مختلف در عرصه‌های گوناگون به وجود می‌آمد حساس بود و از جفا نسبت به افراد خدوم جامعه دل‌آزرده می‌شد.

*آقای دعایی کدام نمایش شما را دیده بودند؟

مرحوم دعایی برای دیدن نمایش «سفر سبز در سبز» که نمایشی از شهر اصفهان بود و در تالار وحدت اجرا می‌شد آمدند، اما به دلیل تأخیر در ورود، در بالکن سمت چپ سالن نشستند. 
پس از اجرا نزدشان رفتم و به خاطر محل نشستنشان عذرخواهی کردم. آقای دعایی پاسخ جالبی داد و گفت اتفاقا اینجا نشستن برایم خوب بود، در واقع من دو نمایش دیدم، یک نمایش که همه روی صحنه می‌دیدند و دیگری نظم و انضباط گروه شما که من از بالا می‌دیدم و برایم بسیار لذت‌بخش بود.

او نه‌تنها شکایتی نکرد، بلکه سپاسگزار هم بود و این نوع برخورد و نگرش او برایم بسیار جالب بود.

دو روحانی در اجراهای ما حضور یافتند که واکنش‌‎های فوق‌العاده جالبی داشتند، یکی آقای دعایی و دیگری آقای محمدجواد حجتی کرمانی. آقای حجتی هم وقتی برای دیدن نمایش آمد، از من خواست تا در اتاق فرمان، نمایش را تماشا کند. من گفتم که فضای اتاق فرمان مناسب نیست و خسته می‌شوید اما آقای حجتی گفتند که مایلم از منظر کارگردان هم به اثر نگاه کنم. آقای حجتی، یار دیرین آقای دعایی، دقیقا از جنس خودش بود.

آقای دعایی از همان ابتدا برای اهالی فرهنگ و هنر، احترام زیادی قائل می‌شد، زیرا شخصیتش با دیگران متفاوت بود و ظرفیت فرهنگی والایی داشت. او در برخورد با همگان، خوش‌صحبت و مردم‌دار 
بود. جالب اینجاست که این علاقه کاملا متقابل بود و حتی برخی هنرمندان وصیت می‌کردند پس از درگذشتشان، آقای دعایی بر پیکرشان نماز بخواند. هنرمندان هم به همان میزان برای مرحوم دعایی اعتبار قائل بودند. 

امروز کمتر کسانی در کسوت روحانیت یا حتی غیرروحانیت، به شرافت آقای دعایی در مسند قدرت هستند. او علاوه بر این که خوش‌رفتار و مردمدار بود، در عین حال می‌توانست منصف هم باشد.

*در سال‌های گذشته، اعتراضاتی علیه روحانیون شکل گرفت و سبب شد در خیابان‌ها افراد به عمامه‌پرانی روی بیاورند. به نظر شما اگر آقای دعایی در آن زمان در قید حیات بودند، چه می‌کردند و آیا این شرایط برایشان قابل تحمل بود؟

من همیشه فکر می‌کنم آقای دعایی دق کرد و از دنیا رفت. وقتی می‌گوییم روحانی، در واقع لقب بسیار مهمی به فرد اطلاق می‌کنیم؛ یعنی کسی که با روح و روان جامعه ارتباط دارد و چراغ راه دیگران است. 

اگر آن زمان آقای دعایی زنده بود، فقط در جهت دلجویی از هم‌صنفانش بر نمی‌آمد و سعی می‌کرد دلیل مشکل را ارزیابی کند، زیرا او آدم بسیار دقیقی بود و اعتقاد داشت مسائل باید به صورت ریشه‌ای حل شود.

 من احساس می‌کنم آقای دعایی به دلیل این که در مرکز اخبار بود و در عین حال توان اجرایی محدودی داشت و نمی‌توانست مسائل افراد را حل یا از همه دلجویی کند، از ستم به اهالی فرهنگ، هنر و جوانان غصه می‌خورد و همین غصه‌های مداوم، سبب دق‌مرگ شدن آدم‌های دغدغه‌مند می‌شود.

این روزها وقتی از یک روحانی تعریف می‌کنید، عموم مردم انگ سرسپردگی به شما می‌زنند اما من باکی از این اتفاق ندارم و انسان‌ها را بر مبنای یونیفرمشان قضاوت نمی‌کنم. چه  بسا بسیاری از نظامیان هم اهل شعر، فرهنگ و هنر هستند. من فکر می‌کنم آقای دعایی، فرد خاصی بود که بنا به اقتضائات زندگی‌اش به لباس روحانیت درآمده بود و به هر حال جایشان این روزها واقعا خالی است.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی