ارمغان زمان فشمی
مؤسسه اطلاعات، از همان روزهای نخست فعالیتش، جایگاه و پایگاهی برای گرد آمدن نویسندگان، شاعران، مترجمان، عکاسان، گرافیستها، نقاشان و هنرمندان خوشذوقی بود که به دنبال جایی برای ارائه هنرهای خود میگشتند. اگرچه عمر همکاری برخی از این هنرمندان با مؤسسه اطلاعات، کوتاه بود اما شاید سکوی پرتابی برای پروازهای بلندتر آنها در زمینههای هنری دیگر شد؛ بهطوری که در عرصههایی مانند ترانهسرایی، خوانندگی، فیلمسازی، بازیگری، شاعری و نویسندگی، خوش درخشیدند. در میان اسامی آنها به نامهای بسیاری مانند رضا کیانیان، محسن مخملباف، بیژن امکانیان، سیروس الوند و شهیار قنبری برمیخوریم که در این مطلب به مرور سابقه همکاری برخی از آنها با اطلاعات پرداخته شده است.
معمار ترانهها
شهیار قنبری، شاعر، ترانهسرا، آهنگساز، خواننده، نمایشنامهنویس، فیلمساز، روزنامهنگار، مجری و برنامهساز رادیو و تلویزیون، در روز ۶ مرداد ۱۳۲۹ در خانوادهای اهل هنر در تهران به دنیا آمد. او فرزند حمید قنبری، دوبلور برجسته است.
شهیار، کارِ ادبی را از نوجوانی آغاز کرد. مطابق اطلاعات ویکیپدیا برای نشریه «اطلاعات کودکان» داستان کوتاه مینوشت و گاه شعر نیز میسرود اما خودش در تصحیح این جمله گفته است: «من برای نشریه جوانان امروز به سردبیری ر.اعتمادی مینوشتم.»
شهیار قنبری برای ادامه تحصیل به لندن رفت، در میانه دهه ۱۹۶۰ میلادی به ایران برگشت و برخلاف خواست پدر که معتقد بود هنرمندان در ایران، سرنوشت درخشانی ندارند و میخواست او معمار شود، سرودن ترانه را آغاز کرد.
شهیار قنبری پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و هماکنون در شهر لسآنجلس زندگی میکند.
اگه یه روز بری سفر...
فرامرز اصلانی، سه روز بعد از بیستمین سالگرد انتشار روزنامه اطلاعات (۲۲ تیر ماه ۱۳۲۴) به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۴ بعد از فارغالتحصیلی در رشته روزنامهنگاری از دانشگاه لندن، به ایران بازگشت و در مؤسسه اطلاعات استخدام شد. او به عنوان خبرنگار و گزارشگر با روزنامه انگلیسیزبان این مؤسسه (تهران ژورنال) همکاری داشت.
اصلانی در سال ۱۳۵۶ آلبومی با عنوان «دلمشغولیها» با نوازندگی آرمیک دشچی، نوازنده چیرهدست گیتار در استودیو سیبیاس منتشر کرد که شعر اغلب ترانههای آن را خودش گفته بود. ترانه «اگه یه روز...» از این مجموعه بسیار موردتوجه قرار گرفت و مجله «جوانان امروز»، متن آن را در کنار پوستر فرامرز اصلانی چاپ کرد.
همکاری اصلانی با مؤسسه اطلاعات تا زمان انقلاب ۵۷ ادامه داشت. بعد از آن، او به همراه خانوادهاش ایران را ترک گفت و در انگلستان سکونت گزید و در آنجا بهطور همزمان فعالیتهای رسانهای و موسیقایی را پی گرفت. سپس در سال ۱۹۹۷ به لس آنجلس کوچ کرد.
آلبومهای فرامرز اصلانی در ایران اجازه پخش ندارند اما برخی آهنگهایش از جمله «آهوی وحشی» با شعری از حافظ بارها از رادیوی جمهوری اسلامی ایران پخش شده است. همچنین در سال ۱۳۹۷ گزیدهای از ترانههای او در قالب کتاب «روزهای ترانه و اندوه» توسط نشر کولهپشتی منتشر شد.
این هنرمند در اواسط اسفند ۱۴۰۲ در صفحه اینستاگرام خود از ابتلا به سرطان خبر داد و در عصر روز اول فروردین ۱۴۰۳ در ۷۸ سالگی در بیمارستانی در شهر مریلند درگذشت.
نخستین حقوق سیروس الوند
سیروس الوند، متولد ۱۱ بهمن ۱۳۲۹ در شهمیرزاد، در نوجوانی به ادبیات و شعر علاقهمند بود و حتی یک مجموعه شعر در دوران دبیرستان نوشت. سپس به قصه نوشتن روی آورد و بعدها به سمت روزنامهنگاری کشیده شد و از سن ۱۶ سالگی با نشریات و مجلات سینمایی همکاری میکرد.
خودش گفته است: «من خیلی سریع در مطبوعات رشد کردم. ۱۷ساله بودم که از مجلات حقوق میگرفتم و برای روزنامه اطلاعات، گزارش شهری می نوشتم. اولین حقوق من چکی به مبلغ ۳۰۰ تومان بود که از روزنامه اطلاعات دریافت کردم. وقتی رفتم بانک آن را نقد کنم، متصدی بانک به من گفت چرا خود آقای الوند نیامده؟ گفتم: خودم هستم! باور نمی کرد که نویسنده روزنامه اطلاعات باشم و برای حقوق به من چک داده باشند.»
سیروس الوند، رفتهرفته به سینما علاقهمند شد و این هنر را جایگزین ادبیات کرد؛ بهطوری که امروز او را با آثار سینماییاش از جمله «آوار»، «دستهای آلوده»، «تله» و «مزاحم» میشناسیم.
دعایی همراه سینماگران بود
حبیب اسماعیلی، متولد ۲۰ دی ماه ۱۳۲۹ در تهران، بازیگر و تهیهکننده سینماست که در سال ۱۳۵۰ به عنوان خبرنگار صفحات فرهنگی در روزنامه اطلاعات حضور داشت و بعد از آن نیز در مجلههای «سینما» و «نیمرخ» مدیریت اجرایی را برعهده گرفت.
او در مراسم تقدیر رییس سازمان سینمایی از خبرنگاران در سال ۱۴۰۱، روزنامهنگاران و خبرنگاران سینمایی را از مظلومترین صنوف خوانده و گفته است: «من افتخار این را داشتم که در سالهای گذشته با فریدون جیرانی، غلامرضا موسوی، بیژن امکانیان و مهدی فخیمزاده، همکاری رسانهای داشته باشم. لازم میدانم از حجتالاسلام دعایی که همیشه همراه سینماگران و هنرمندان بودند یاد کنم و بگویم که او به عنوان یک فعال رسانهای همیشه با ما همراه و همدل بود.»
مثلث هنری
یکی از نخستین فیلمهای بسیار موفق سینمای ایران پس از انقلاب، فیلم «گلهای داوودی» به کارگردانی رسول صدرعاملی و نویسندگی فریدون جیرانی، ساخته سال ۱۳۶۳ است که از بازیگران آن میتوان پروانه معصومی، داوود رشیدی، جمشید مشایخی و بیژن امکانیان را نام برد.
نکته جالبتوجه اینجاست که کارگردان، نویسنده و بازیگر نقش اول مرد این فیلم، همگی زمانی در مؤسسه اطلاعات کار میکردند و به نوعی همکار بودند!
رسول صدر عاملی در ۲۲ آذر ماه ۱۳۳۳ در خانوادهای روحانی و مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. اگرچه تحصیلات او در رشته جامعهشناسی در جنوب فرانسه، نیمهکاره رها شد اما از ۱۷ سالگی و در همان دوران تحصیل، خبرنگاری و گزارشگری میکرد و به قول خودش، تهیه مهمترین خبر قرن، یعنی تنها گزارش مستند تصویری و مصاحبه روحالله خمینی در پرواز انقلاب ۵۷ او را به شهرت رساند.
صدرعاملی در زمان تحصیلش در «مونت پلیه» فرانسه، اصلیترین گزارشگر بینالمللی اخبار مربوط به اقامت امام در نوفل لوشاتو بود و پس از آن نیز تا سال ۱۳۵۹ به عنوان گزارشگر، قصهنویس، دبیر سرویس حوادث و سپس دبیر سرویس پارلمانی با روزنامه اطلاعات همکاری داشت.
او نخستین شرکت ایرانی تولید و توزیع فیلم سینمایی پس از انقلاب اسلامی را با عنوان «میلاد فیلم» در سال ۱۳۵۸ راه انداخت و بعدها در سال ۱۳۸۴ با همکاری چند تن دیگر، مؤسسه بینالمللی فیلمیران را تأسیس کرد که هماکنون بزرگترین توزیع کننده فیلم در کشور است.
صدرعاملی همواره بر این که بهترین روزهای زندگیاش در مطبوعات رقم خورده و هنوز به این حرفه علاقهمند است تأکید دارد و در مراسم تقدیر رییس سازمان سینمایی از خبرنگاران در سال ۱۴۰۱ گفته است: «سینما و رسانه میتوانند در کنار یکدیگر بزرگ شوند و رشد کنند، این یک همکاری دوطرفه است.»
داستان یک اشتباه
فرهت فردنیا، روزنامهنگار قدیمی، در بخشهایی از مصاحبه خود با اکبر منتجبی در نشریه مهرنامه، خاطراتی از دوران کاری خود در روزنامه اطلاعات تعریف کرده و گفته: «در آن ایام یعنی سال ۱۳۶۲، روزنامه اطلاعات هر روز یک ویژهنامه درباره جنگ منتشر میکرد. یک اشتباه در یکی از ویژهنامهها صورت گرفت که به پایان همکاری دوسه نفر از جمله فریدون جیرانی و بیژن امکانیان منجر شد.
ویژهنامه جنگ به صورت یکرو چهاررنگ و تکرنگ منتشر میشد و عکسهایی از جبهه و جنگ در بخش چهاررنگ میگذاشتند. مرسوم بود که جملات امام را نیز با حروف درشت و سیاه (کلیشه) در کنار عکس بگذارند. آن زمان، امکانات فنی مثل الان نبود که همه کارها سریع و توسط یک نفر با کامپیوتر انجام شود، بلکه حروف کلیشه را بهصورت دستی و حرف به حرف، از قبل کنار هم چیده و آماده میکردند تا بعد به گراورسازی برود. کار با دست و قیچی و کاغذ و حروف سربی انجام میگرفت و فرآیندی طولانی داشت.
مسئولان انتخاب عکس در یک واحد کار میکردند اما کسی که جمله را انتخاب میکرد، شخص دیگری در واحد دیگری بود و هیچ کدام از کار همدیگر خبر نداشتند. دست بر قضا یک بار بین عکسها و جملاتی که انتخاب شده بود، عدم تناسب ناخوشایندی به وجود آمد و منجربه ایجاد سوء تفاهمی شد که البته کاملا تصادفی بود. این اتفاق، تعمدی یا دستکم سهلانگاری تلقی شد. به همین علت با تمامی کسانی که درگیر ویژهنامه بودند برخورد کردند. این اتفاق به مزاج خیلی از نیروهای قدیمی خوش نیامد و از روزنامه رفتند».
فریدون جیرانی، زاده ۱۰ اسفند ۱۳۳۰ در کاشمر، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، مجری و کارشناس فیلم ایرانی، فعالیت در مطبوعات را از سال ۱۳۵۵ در روزنامه اطلاعات شروع کرد و در سال ۱۳۵۶ مسئول صفحه اخبار سینما و تلویزیون در این روزنامه شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی در حوزه اقتصادی، مشغول به کار بود و پس از آن در حالی که به سینما روی آورده و فیلمنامههای «سناتور»، «آفتابنشینها»، «رهایی» و «پرونده» را نوشته بود، در سال ۱۳۶۲ خود را از روزنامه اطلاعات بازخرید کرد.
درحال حاضر، فریدون جیرانی را بیشتر بهعنوان کارگردان میشناسیم. او فیلمهای بسیاری از جمله «قرمز»، «سالاد فصل» و «پارک وی» را در کارنامه فیلمسازی خود دارد.
***
بیژن امکانیان، در روز ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ در آبادان به دنیا آمد. او در دوران دانشجویی خود در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به عنوان منتقد فیلم در روزنامه اطلاعات فعالیت میکرد و همزمان با تحصیل در دانشگاه، در این روزنامه به کار نقد فیلم مشغول بود.
امکانیان، نخستین «جوان اول» سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب به شمار میآید که با وجود فضای بسته عالم هنر در آن سالها با ایفای نقش در فیلم «گلهای داوودی» به اوج شهرت رسید و در دهه ۶۰ خورشیدی سوپراستار سینمای ایران شد.
اما چه شد که همکاری این دو نفر با مؤسسه اطلاعات، به پایان رسید؟
در آسمان ادبیات
نشریات مؤسسه اطلاعات از آغاز، جایگاهی برای انتشار آثار شاعران و نویسندگان جوان و جویای نامی بودند که بعدها به شهرت رسیدند. ساختمان این مؤسسه، همواره پذیرای هنرمندان بود، چه برای گپ و گعده با همقطارانشان در روزنامه اطلاعات، چه برای چاپ آثارشان و چه برای همکاری رسمی و غیررسمی.
حتی گاهی این پذیرایی، شکل عجیب و غریبی به خود میگرفت، از جمله آن که «بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فضای سیاسی و ادبی ایران تغییر کرد و تعداد زیادی از مجموعه شعرها و ترجمههای احمد شاملو که جوانی ۲۴ساله بود سوزانده شد. او توانست از مهلکه فرار کند اما چند روز بعد در چاپخانه روزنامه اطلاعات دستگیر و به زندان منتقل شد.»
یکی از نامدارترین شاعران که با مؤسسه اطلاعات همکاری داشت، محمدحسن (بیوک) معیری، متخلص به «رهی» بود که ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران چشم به جهان گشود. این غزلسرای معاصر از جوانی، حضوری فعال در مطبوعات داشت و اشعار جدی و طنز او در مجلات ادبی چاپ میشد. خودش هم دو سال دبیر بخش ادبی و مسئول صفحه شعر اطلاعات هفتگی بود.
مفتون امینی، شاعر شناختهشدهای که با چند نسل از شاعران ایران حشر و نشر داشته و خانهاش محل رفتوآمد چهرهای متفاوتی چون محمدحسین شهریار، عماد خراسانی، صمد بهرنگی و دیگر شاعران و نویسندگان بوده، جایی در بیان خاطراتش، دلیل انتشار شعرهای خود در مجله «اطلاعات هفتگی» را اختلاف نظر رهی معیری و شهریار میداند و میگوید: «رفته بودم دیدن رهی معیری، دیدم به من خیلی احترام میگذارد. همان موقع هم شهریار آمده بود به تبریز، سال ۱۳۳۳ بود. شهریار خیلی آدم برجستهای بود، اما زیاد با شاعران دمخور نبود. وقتی یک خوشنویس میآمد تا در خانه به پیشوازش میرفت. [با این حال] شاعری را وظیفه منحصر به خودش میدانست، از اینرو با امیری، معیری و دیگر شاعران تهران رابطه چندان خوبی نداشت.
آن آقا خیلی به من حرمت کرد، گفت من غزل شما را خواندم توی «اطلاعات هفتگی»، از غزل شهریار چیزی کم ندارد. خلاصه این که ما را تحویل گرفتند و مدام از من غزل میخواستند. سهچهار ماه از من به اصرار غزل میخواستند و چاپ میشد. تشویق شدم. یک روز خواستند ما برویم آنجا که رفتیم. یک چک نوشت به مبلغ ۳۵۰۰ ریال و گفت مؤسسه اطلاعات از کسانی که اثری برای چاپ میدهند حمایت میکند. واقعا هم همینطور بود. هرچقدر گفتم پول نمیخواهم و همینکه شعرم را چاپ میکنید کافی است، گفت نه، اینها تشکر است. هرکدام از اینها ما را یکقدم در شعر جلو انداخت و دیدیم اینها با شهریار رقابت دارند و میخواهند من را جلو شهریار سبز کنند.»
مجله «جوانان امروز» هم نقش پررنگی در معرفی شعرا و نویسندگان جوان به دنیای ادبیات کشورمان داشت. علیرضا طبایی که پیش از انقلاب، مدتها مسئول صفحه شعر مجله «جوانان امروز» بود، در گفتگو با «مجید شجاعی»، خبرنگار این مجله گفته است: «آن موقع، زمان مهجوری غزل بود و صفحات ادبی مجله جوانان، پایگاهی خوب برای ارتقای غزل شد. غزلیات مرحوم حسین منزوی و محمدعلی بهمنی در جوانان به چاپ میرسید که بعدها شعرای مطرحی شدند و از همان صفحات شعر جوانان بالیدند. حسین آهی، مهدی ذکایی، سیدحسن حسینی، نصرالله مردانی، احمد عزیزی، عمران صلاحی، محمدرضا عبدالملکیان و... کسانی بودند که آغاز شاعریشان از مجله جوانان بود و آثارشان را مورد بررسی قرار میدادم.
بعضیها مانند محمدرضا سهرابینژاد، غلامحسن اولاد از شیراز، شهرام شمسپور، شاپور پساوند و... یادشان هست و همیشه میگویند شعر و شاعری را مدیون فلانی و مجله جوانان هستیم اما بعضیها هم انگار اصلا یادشان نیست یا میخواهند این همکاری را انکار کنند! اما اینها در مجله جوانان شاعری را از صفر شروع کرده بودند.
به جز چاپ شعر، مصاحبه با شعرای معاصر هم داشتیم؛ گفتگو با منوچهر آتشی، نادر نادرپور، یدالله رویایی، نصرت رحمانی، نوری علا، محمدعلی سپانلو، رضا براهنی... دوشنبهها در سالن روزنامه اطلاعات، شب شعر داشتیم که شعرای جوان از سراسر کشور میتوانستند بیایند و در آن شرکت کنند، ضمن این که شعرای مطرح معاصر را هم دعوت میکردم. این اتفاق خیلی جالب و خوبی بود که هر دوشنبه، مجله جوانان برگزار میکرد.»
او درباره همکاران آن دورهاش میگوید: «پوران فرخزاد، خواهر فروغ مدتی به عنوان مترجم داستانهای خارجی با ما همکاری داشت. حتی مدتی هما میرافشار، ترانهسرا در مجله بود و با زندانیان مصاحبه میکرد! آقای احمد سروش معروف نیز در مجله هم داستان مینوشت و هم مطالب متافیزیکی.»
طبایی در گفتگو با «مهر» تأکید کرده است: «کسی مانند خانم سپیده کاشانی واقعا از «جوانان» شروع کرد و در جلسات ما هم شرکت میکرد و اساسا پایهگذاری شعر ایشان از همین مجله بود و بارها به من میگفت که این شعر و یا فلان شعرم را تصحیح کن. خیلیهای دیگر هم همینطور بودند، مثلا نصرالله مردانی.»
هادی خرسندی، یکی از طنزنویسان بنام معاصر، در دهه ۱۳۴۰ با نوشتن در روزنامه اطلاعات، نامآور شد و پس از انقلاب، هرچند در ایران نبود شهرت خود را حفظ کرد. او به دعوت احمد احرار به این روزنامه پیوست و در کنار افراد دیگری مانند جواد مجابی به نوشتن در یک ستون نقد اجتماعی پرداخت. با راهاندازی ستونهای طنز «سوغات ولایات» و «حاشیه پرداز» در روزنامه اطلاعات توسط خرسندی، ستون طنزِ روزانه در مطبوعات باب شد.
او در ابتدا مدتی در شعبه تصحیح روزنامه به حروفخوانی مشغول بود، همانجا که داریوش همایون و پرویز فنی زاده هم کار میکردند.
اطلاعات، همواره جایی بوده که عکس و اثر بسیاری از ستارگان دنیاهای ادب و هنر و فرهنگ و علم و سیاست، نخستین بار در آن به چاپ رسیده و محل پیوند آنها با علاقهمندانشان شده است. بسیاری از شخصیتهای معروف معاصر با این روزنامه خاطره دارند و شنیدن خاطراتشان خالی از لطف نیست.
این جایگاه تا امروز و در میان نسل جدید و جوان هنرمند، همچنان حفظ شده است. به عنوان مثال، حتی پیش از آن که نفیسه روشن به عنوان یک بازیگر به شهرت برسد، عکس او روی جلد ویژهنامه نوروز مجله جوانان امروز به چاپ رسید. ماجرا از این قرار بود که آقای مجید فلاح شجاعی، مسئول بخش هنری مجله با همراهی خانم شهره باقرینژاد، برای عکاسی از جوانها به پارک طالقانی میرود. نفیسه روشن و دوستش که آن زمان در تیم فوتسال استقلال بازی میکردند، در پارک مشغول دویدن و ورزش بودند. بعد از کسب اجازه، عکاسی انجام میشود و عکس این هنرمند جوان، پیش از بازیگر شدن، بهعنوان یک جوان ایرانی روی جلد مجله منتشر میشود. مدتی بعد از آن، خانم روشن با آقای شجاعی تماس میگیرد و خبر میدهد که به او پیشنهاد بازیگری داده شده است، سپس به همراه مادرش برای مشورت به دفتر مجله میآید و در نهایت قدم در راه هنر بازیگری میگذارد.
البته طبیعی است که مؤسسه اطلاعات با وجود دیرپاترین روزنامه ایران و نشریات وابسته به آن، بستر مناسبی برای رشد و شکوفایی اهل هنر در صدسال اخیر بوده باشد. ما هم امیدواریم وارثان شایستهای برای گذشتگان و امانتداران خوبی برای آیندگان این مؤسسه خوشنام فرهنگی باشیم.

شما چه نظری دارید؟