فاطمه سیاح، اندیشمند برجسته و نخستین استاد زن در دانشگاه تهران، با آثاری که پس از انقلاب مشروطه منتشر کرد نشان داد که  از حامیان حضور فعال زنان در جامعه بوده است.

به گزارش ایسنا، سی‌وسومین نشست «صد کتاب ماندگار قرن» در کتابخانه ملی به نقد و بررسی کتاب «نقد و سیاحت» اثر فاطمه سیاح اختصاص یافت.در این رویداد سخنرانان،نویسنده را صدای زنان در عصر تجدد خواندند و با اشاره به دغدغه‌های او برای انتقال اندیشه، به نقد شیوه آموزش ادبیات در دانشگاه‌ها پرداختند.
 مصطفی نوری، دبیر این نشست  گفت: ایران عصر قاجار با پدیده‌ای به نام «تجدد» و «مسأله زنان» روبه‌رو شد. پیش از ظهور تجدد، زنان عمدتا در حاشیه مباحث فکری و اجتماعی قرار داشتند؛ اما پس از انقلاب مشروطه، زنان به یکی از محورهای جدال فکری میان موافقان و مخالفان تجدد تبدیل شدند. این جدال در دوره رضاشاه به اوج خود رسید و دولت با مداخله گسترده در موضوع زنان، موجی از تغییرات را ایجاد کرد.
این پژوهشگر تاریخ معاصر ادامه داد: موافقان تجدد، اقدامات ذکرشده را لازمه ورود زنان به عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می‌دانستند؛ درحالی‌که مخالفان آن را نوعی بی‌حرمتی یا بی‌قیدی تعبیر می‌کردند. مقالات فاطمه سیاح به‌روشنی نشان می‌دهد که از حامیان حضور فعال زنان در جامعه بوده‌است.
او توضیح داد: فاطمه سیاح تحصیلات عالی خود را در روسیه گذراند و در سال ۱۳۱۲به ایران آمد. دوران زندگی او را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: دوره نخست ۱۳۱۲تا ۱۳۲۰است که از اولین اقدامات او، حضور در کنگره هزاره فردوسی و ارائه سخنرانی در این همایش بود. وی سپس مقالاتی در این حوزه منتشر کرد، در وزارت فرهنگ استخدام شد، در اداره تعلیمات فعالیت داشت و به عضویت هیأت‌مدیره کانون بانوان درآمد. در سال ۱۳۱۷، به‌عنوان نخستین زن، به مقام استادی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رسید.
نوری افزود: سیاح از ۱۳۲۰تا ۱۳۲۶با توجه به بازشدن فضای اجتماعی و افزایش فعالیت‌های زنان، در حوزه‌های گوناگون فرهنگی و اجتماعی، حضوری پررنگ داشت. در نهایت، در سال ۱۳۲۶و در ۴۵سالگی، بر اثر بیماری درگذشت.
در ادامه نسرین فقیه ملک‌مرزبان، عضو هیأت علمی دانشگاه الزهراگفت: در رشته‌ ادبیات، داشتن اطلاعات بین‌المللی امری ضروری است، اما در نظام آموزشی امروز این مسأله کم‌اهمیت جلوه داده شده‌است. از وقتی که اجازه دادند حتی دانشجوی دکتری بدون مدرک زبان هم وارد شود، عملا این پیام داده شد که نیازی به آن نیست. کسی که ادبیات می‌خواند باید بتواند شاهنامه را تحلیل کند و توضیح دهد که در جهان معاصر، دیگران چطور درباره فردوسی فکر می‌کنند. ما باید نظریه‌های انگلیسی را بشناسیم، فلسفه آلمان را درک کنیم و بدانیم در روسیه چه می‌گذرد. خانم سیاح این آگاهی را داشت و ما امروز از آن فاصله گرفته‌ایم.
وی تصریح کرد: یکی از موارد مهمی که از این کتاب می‌توان آموخت، نوع تفکر و نوشتار فیلسوفانه سیاح است. او منطقی می‌نویسد، سخنش یا منقول است یا معقول و همیشه در پی استدلال است.
فقیه ملک‌مرزبان با تحسین وسعت مطالعات فاطمه سیاح افزود: زنی که در ۴۵سالگی فوت کرده، چگونه این همه کتاب و مقاله تولید کرده‌است؟ انگار خواب نداشته‌است. چقدر خوب روس‌ها، آلمانی‌ها و فرانسوی‌ها را می‌شناسد. چقدر در مباحث اجتماعی اروپا حرف برای گفتن دارد. در عین حال درباره شاهنامه چقدر عمیق می‌نویسد. سیاح برای اظهار فضل نمی‌نوشت، بلکه دغدغه انتقال اندیشه داشت و نشان داد منتقد ادبی بودن، یعنی زندگی کردن با ادبیات و اگر می‌خواهیم زندگی را بفهمیم، باید ادبیات بخوانیم.
 آبتین گلکار، مترجم و عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم در ادامه بیان کرد: آنچه سیاح را از دیگر هم عصران خود  متمایز می‌کرد، عمق و گستره کم‌نظیر مطالعات او در حوزه‌های ادبیات اروپایی، به‌ویژه فرانسه و آلمان و نیز شناخت او از ادبیات معاصر بود؛ آن هم در دورانی که دسترسی به منابع غربی در شوروی محدود بود.
وی گفت: نگاه تطبیقی سیاح نه تنها در تحلیل ادبیات غرب، بلکه در خوانش متون کلاسیک فارسی نیز قابل ردیابی است. اگر از سیاح به‌عنوان بنیان‌گذار ادبیات تطبیقی در ایران یاد می‌شود، اما مقالات مستقیم در این حوزه کم دارد. با این حال، گستردگی دانش او باعث شده تا هر بررسی‌اش از متون فارسی با یک چشم‌انداز بینافرهنگی همراه باشد، به‌گونه‌ای که ادبیات فارسی در زمینه‌ای جهانی بازخوانی می‌شود.
 گلکار تأکید کرد: سیاح در معرفی «نقد تجویزی» نقش مهمی داشت؛ نقدی که فقط به تحلیل آثار منتشرشده بسنده نمی‌کند، بلکه نویسنده آینده را نیز خطاب قرار می‌دهد. وی برخلاف منتقدانی چون صورتگر که مروج رمانتیسم بودند، با تأثیر از ادبیات روسیه به رئالیسم گرایش داشت و از نویسندگانی چون چخوف به‌عنوان الگو برای نویسندگان ایرانی یاد می‌کرد.
 او گفت: سیاح به رابطه جامعه و ادبیات توجه داشت و بدون وابستگی ایدئولوژیک به آموزه‌های مارکسیستی، به بررسی تأثیر متقابل ساختارهای اجتماعی و ادبیات پرداخت. گلکار از مطالعات تطبیقی سیاح درباره شاهنامه چنین گفت: او نشان می‌داد چگونه نگرش‌های غربی، مانند مقایسه فردوسی با هومر، می‌تواند در تحلیل‌های شرق‌شناسانه اثرگذار باشد. سیاح حتی پیش از شکل‌گیری رشته‌ مطالعات جنسیتی، به تفاوت جایگاه زنان در گونه‌های ادبی مختلف پرداخته بود؛ موضوعی که امروزه از مهم‌ترین بحث‌های نظری در حوزه ادبیات تطبیقی و جامعه‌شناسی ادبیات است.
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی