سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۵
نظرات: ۳
۰
-
حامد بهداد: ناصر تقوایی در جامعه سانسورزده دیکتاتور دست از کار کشید

حامد بهداد، بازیگر سینما در سوگ ناصر تقوایی دلنوشته‌ای منتشر کرد.

حامد بهداد، بازیگر سینما در سوگ ناصر تقوایی، کارگردان فقید سینمای ایران نوشت:

لباس پوشیدم و با سیگاری روشن به سمت اتاق گریم رفتم. فاصله دو اتاق زیاد بود. نمیدانم چرا در راه به مرگ ناصر تقوایی فکر کردم. گویی سئوالی آمد که این چگونه خواهد بود و حس کردم روح از جسمش بیرون می آید. به پله ها نرسیده از خود پرسیدم اگر اینها بروند چه می‌شود و ناگهان سرم را تکان دادم که این فکر ناپدید شود. 
بعد از گریم  میان کار با تورج الوند نشستیم و درباره سینمای داریوش مهرجویی گفتیم و  من تأکید کردم که مرگ او عادی نبود و بهتر است نامش را شهادت بگذاریم و مهرجویی پیامبر بود و … گرماگرم صحبت، دستیار گفت: بریم سر صحنه.
امروز چشمم را که باز میکنم خبر رفتن ناصر تقوایی را درست به تاریخ فوت (شهادت) مهرجویی میبینم. میهوت شدم که چرا دیشب چنین فکری از من گذشت؟ آیا ما همه به هم وصلیم؟ چه بود و حالا باید موضوع را درک‌کنم. گویی هنوز آن را نفهمیده ام. 
حال همسرش را تخیل میکنم.  سال‌ها در کنار تقوایی بودن را  و مراقبت و مهر ورزیدن و زین پس بی او بودن را.
و سپس حال سینما را مرور کنم که با تقوایی چه شد و کجا رسید و چگونه خواهد بود چرا چون سینمای ایران بی تقوایی نبوده هیچگاه. چون تقوایی با فیلم‌ نساختن هایش هم در ادامه سینمای خود دارد به‌ما چیزی می‌گوید و احتمالا با تحمل مصائب، که حرمان هنرمند و هنرش بیشتر از همه ملال آور است دارد پیامی را به آیندگان مخابره می‌کند و این مدتهااست که در حافظهٔ تاریخی سینمای ایران زنگ میخورد که ناصر تقوایی بزرگ در جامعهٔ سانسورزدهٔ دیکتاتور دست از کار کشیده است و حیف که ما را محروم از آثار بعدی کرد و حالا فکر بعدی شکل می‌گیرد که محرومیت ما از او و اعتصاب و دست شستن او از فیلمسازی حتی از زندگی دارد حیات و رازی را زنده نگه میدارد و به‌ما می‌گوید مرگ اصلی ما کار کردن در این فضا است و از جایی به بعد برای آنکه فهم آگاهی حقیقت خدا هنر خلق زنده بماند باید مبارزه کرد و نساخت و عبور کرد. 
حال سخن اینجاست. اگر کار نکردن و حضور نداشتن و نساختن مرگ است که او (تقوایی) سال هااست یا کشته شده یا خودکشی کرده است.  اما او که در تمام این سالها با تمام وجود در ذهن و تاریخ  ما بوده و حضور داشته است. و اینجا درست همینجااست که بغض و اندوه من فرا می‌رسد چرا که این سینما به دست بزرگانی چون او به ساحل دستهای نسل بعدی می‌رسد.
حالی دارم شبیه کشتی که از طوفان بسلامت رسیده و چیزیش به ساحل نمانده و ناخداش مرده سر بر سکان نهاده است و غریو شادی مسافران طوفان زده به گوش می‌رسد. سلام بر ناخدا ناصر تقوایی.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • محمدی IR ۱۹:۲۶ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۲
    مرگ مرگ هست اما و اگر ندارد . شما اشغالها این بیچارگان را دلزده کردید . نفرین بر نسل شماها
  • Ali IR ۱۹:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۴
    آقای بهداد چرا در مورد فردین و وثوقی و ملک مطیعی چنین خطبه هایی مرقومه نمی فرمودید چون میدونید اگه اونا بودند امثال شماها رو به عنوان آبدارچی سینما هم جایی راه نمیدادن

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی