سه‌شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۴ - ۰۱:۲۶
نظرات: ۰
۰
-
[ سید مسعود رضوی ] رنگ‌ها و وعده‌ها!

آیا رئیس جمهوری که می‌تواند دستور ابطال برخی مزایای اینترنتی و دسترسی‌ها را بدهد نمی‌تواند همان دسترسی‌ها را برای همه، ولو برای گروه وسیع‌تری از مردم ـ دانشجویان، معلمان، مدیران، نخبگان، افسران و ... ـ صادر کند؟

سید مسعود رضوی - روزنامه اطلاعات: فیلسوف بزرگ اتریشی، لودویگ ویتگنشتاین، کتاب مهمی دارد به نام «درباره رنگ‌ها»، این کتاب، پس از «رساله منطقی ـ فلسفی» و «پژوهش‌ها» از مهم‌ترین کارهای اوست. در جایی خواندم که فیلسوف نامدار اتریشی، که البته شاگرد برتراند راسل بود و در انگلستان نظریات منطقی و تحلیلی خود را ارائه کرد، رسالۀ «درباره رنگ‌ها» را با ابداعات و نوآوری در اندیشه‌های فلسفی عرضه کرده که سابقه نداشته است. 

چنین مطلبی برایم خوشایند نبود، زیرا ذخیره‌های فرهنگ ما، از یک هزار سال قبل تاکنون، نگاه فلسفی به رنگ‌ها داشته، از طیف و نماد و ماهیت و وجود رنگ سخن گفته، حتی خیال و تشبیه و استعاره را هم بدان بسته و در کتاب و تفکر تنیده بوده‌اند. منابعی به نام طیف الخیال یا کتاب‌هایی درباره فلسفه رنگ‌ها اثر سید مرتضی و یا عناوین برخی کتب مانند «عقل سرخ» اثر سهروردی، در این موضوع راهگشاست. اما برخی دیگر مانند فتوّت نامه ملاحسین واعظ کاشفی، اصلاً فصلی درباره رنگ‌ها و صفت و نماد شناسی هر یک در فتوت و جوانمردی دارد و ما هیچ یک از این موارد را مورد بازبینی و بازیابی و روزنگاری و روز آمدسازی قرار نداده‌ایم!

نمی‌خواهم بگویم، فلسفه ویتگنشتاین همان است که ما داشته‌ایم، ابداً، زیرا او یک منطق‌دان و فلسفه‌دان پیشتاز در تحلیل زبان مدرن است و راهگشای اندیشه و عصر جدید؛ اما مگر نه این که بر میراث فلسفی و فکری پیش از خود تکیه زده و از آن بهره‌ها برده و آن را امروزی کرده است؛ استادان او و استادان آنها و سلسله‌ای که تا علوم اوایل و معلم اول ارسطوی یونانی و پارمیندس و زنون ایلیایی روشن و مشخص است.

اما این چند نکته که بر قلم این بنده در باب ماهیت و نماد شناسی رنگ در فرهنگ اسلامی و ایرانی رفت، تقریباً برای همه کسانی که باز گفته‌ام، ناشناخته بود. شاید تنها مباحثی همچون رنگ‌ها در معماری یا سینما یا نقاشی و یا حداکثر در شعر فلان شاعر، به مثابه مقاله و اثری ساده انگارانه مورد بحث و تحلیل قرار گیرد، اما هیچگاه، ماهیت فلسفی نداشته است. این مقدمات را بیان کردم تا کمی ذهن خوانندگان عالی مقام را برای یک موضوع رنگارنگ در عرصه‌ای بجز فرهنگ و فلسفه، «درباره رنگ‌ها» آماده کنم، که البته ماهیت اجتماعی دارد ولی تأمل‌انگیز است! در چند روز اخیر، هر جا می‌رفتم، جوانان و همکاران و دوستان و دیگران در فضاهای حقیقی و مجازی، یا سرخ بودند یا آبی(پرسپولیسی و استقلالی) یا سفید و سیاه(دارای سیمکارت‌های سفید و سیاه). بنابراین، بد نیست درباره این چهار رنگ در جامعه سخن بگوییم و از خلال آن، وضع کنونی را در سنجه و ترازوی نقد و تحلیل قرار دهیم!

ابتدا به سراغ بازی شورانگیز و حماسی موسوم به دربی یا شهرآورد دو تیم محبوب پایتخت و ایران، یعنی استقلال و پرسپولیس می‌روم. آبی‌ها و سرخ‌ها، همیشه جدالی دیدنی، در برابر یکصد هزار تماشاگر مشتاق در چمن سبز آزادی داشته‌اند. شور و حرارتی که در آسیا بی‌نظیر بود و همواره خبر اول فدراسیون فوتبال آسیا و حتی خبر مهم فیفا محسوب می‌شد. واقعه‌ای که خیابان‌ها را خلوت می‌کرد و شور و رقابت را به تمام خانه‌ها می‌آورد. رادیوها و تلویزیون‌های سراسر ایران روشن بود و ایرانیان سراسر جهان نیز گوش به گزارش و منتظر نتیجه بودند. صدای گزارشگرانی همچون زنده یاد عطا بهمنش، یا روشن‌زاده، یا عادل فردوسی پور، بر حرارت و زیبایی و شگفتی آن مسابقات می‌افزود. سبز و سرخ و آبی، رنگ‌های زیبای فوتبال بود که انرژی جوانان ایران را تخلیه می‌کرد و عظمت ورزش ایران را در آسیا و منطقه به رخ می‌کشید، زیرا ایران سلطان فوتبال آسیا و صاحب بزرگترین لیگ و بیشترین هوادار و بزرگترین ورزشگاه در سراسر قاره کهن بود...

اینک در هوای مازوت گرفته و خفه اراک، شهرآورد تهران، با حضور هفت هزار و پانصد تماشاگر، نتیجه‌ای سرد و کیفیتی بارِد و بی‌ارزش را به نمایش گذاشته و رخدادی دون شأن جوانان ایران پدید آورده است. فوتبال، نه تنها یک ایده بزرگ، یک ورزش درخشان، و یک اقتصاد پویاست؛ بلکه یک انگیزه برای ملت و یک روح جمعی است. نمی‌دانم به چه دلیل، جماعتی در پس پرده‌های سیاه نشسته‌اند و تصمیم به خشکاندن ریشه‌های این درخت تناور گرفته‌اند. ما با فوتبال صدایی به بلندای جهان خواهیم داشت. جوانان ما با انگیزه و ملت ما پرشور و متحد خواهند شد و سرگرمی سالمی برای آخر هفته‌های خانواده‌ها فراهم خواهد شد. از این کژ فهمی و لج‌بازی دست بردارید زیرا میلیون‌ها ایرانی فوتبال را دوست دارند و شما هم نمی‌توانید زمان را به عقب بازگردانید.

از فوتبال و سرخ و آبی و زمین چمن سبز آن که بگذریم، ماجرای سیاه و سپید هم برای خود غوغایی به پا کرد. سیاه یا سفید در جهان آمریکایی که تبعیض نژادی وجود داشته، همواره مسئله بوده و black or white نام کتابها و آهنگها و نمایشهای زیادی بوده است. اتفاقاً در اینجا هم سیم‌کارت‌های سفید و سیاه، دلالتی بر تبعیض میان بسیاری از مردم داشت و بی‌عدالتی و بی‌انصافی تا زمانی که به روشنی آشکار نشود، احساس نمی‌شود. وقتی این مسئله از سوی دست‌اندرکاران شبکه اجتماعیX  علامت‌گذاری شد، به ناگاه، جماعت زیادی از ایرانیان، متوجه شدند که اقلیتی در استفاده از اینترنت، خودی هستند و اکثریت قاطع مردم نخودی و بیخودی، یعنی باید دائم پول به جیب آقازاده‌ها و دامادها و انگل‌های فیلترشکن فروش بریزند تا بتوانند فلان شبکه اجتماعی را ببینند یا فلان تبلیغ کالا یا کاری را در اینستا بگذارند و امورات و کار و بارشان بگذرد. باری، اگر واتساپ را گشایش دادند، چون تجاری نبود اما تلگرام و اینستاگرام که با همین موانع در ایران نزدیک به ۶۰میلیون نفر هر روز کاربر دارد، معدن طلای آنهاست. سیاه بازهای چشم سفید خوب می‌دانند که این معادن، چگونه مثل گنج قارون عمل می‌کند و اندک سرمایه فرزندان ایران را به جیب انگل‌های واسطه در شرکتهای صوری و دزدهای فیلترشکن فروش سراریز می‌کند.

رئیس جمهور، شانزدهم آذرماه در روز دانشجو، با دانشجویان سخن گفت و سخنان خوب گفت. حقایق را در باب ظرفیت اندکی که بودجه دارد و ناترازیهای میان دخل و خرج مملکت، به صراحت با جوانان دانشجو و نخبة کشورمان در میان نهاد. سپس یک نکته هم درباره سیم‌کارتهای سیاه و سفید گفت که: من اگر می‌توانستم آن سیم‌کارتهای سیاه را هم سفید می‌کردم ولی زورم نمی‌رسد و نمی‌توانم ولی دستور می‌دهم سفیدها را سیاه کنند!!

دانشجویان به وجد آمدند و برای مسعود پزشکیان کف زدند. اما به راستی در پشت این حرفها چه معنایی نهفته بود؟ آیا بجز توزیع محرومیت نامی می‌توان بر آن نهاد؟ آیا رئیس جمهوری که می‌تواند دستور ابطال برخی مزایای اینترنتی و دسترسی‌ها را بدهد نمی‌تواند همان دسترسی‌ها را برای همه، ولو برای گروه وسیع‌تری از مردم ـ دانشجویان، معلمان، مدیران، نخبگان، افسران و ... ـ صادر کند؟

اما بحث این نیست. ما به وعده‌ای رأی دادیم که قرار بود این محدودیت‌های نابجا را بردارد، نه این که اندک آزادی گروهی از شهروندان به ویژه روزنامه‌نگاران را نیز سلب کند! می‌دانم که بسیاری از دارندگان سیم‌کارت‌های سفید، لایق این مزیت نیستند و فقط از طریق نسبت و رانت و ویژه‌خواری و رابطه، آن را دریافت کرده‌اند؛ اما آقای رئیس جمهور با همه ارادت و حمایتی که از شما و دولت وفاق داشته و دارم، صادقانه خدمتتان عرض می‌کنم که:  این بار کج به منزل نمی‌رسد، وعده‌ای بود و انتظارهایی... به فرموده مولانا بیدل دهلوی:
فرصت هستی ندارد دستگاه انتظار
مفت امروزیم، پس ای وعده‌ی فردا بیا
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی