مهدی اسفندیار- روزنامه اطلاعات| شب یلدا غصههایم را پنهان کردم چون دیده بودم بازنشستههای عزیز ما با بچه و زن و نوه و.... آن شب ساعتها در مغازهها نشستند و پشت سرهم موجودی گرفتند، اما حقوق بسیاری از آنها آن شب پرداخت نشد و در مقابل عزیزان خود شرمنده شدند.
بانک رفاه این بار هم طبق معمول ماه های گذشته حقوق آنها را روز یکم دی واریز کرد. مجموع حقوق آنها عددی حدود صد هزار میلیارد تومان بود. رقم سنگین است اما قابل قبول نیست که بازنشسته کشوری و لشکری حقوق ماهیانه خود را بگیرند ولی کارگر بازنشسته و آبرومند ما خجالت زده زن و بچه شود.
من یک روز برای پیگیری موضوع بیمه تکمیلی توانستم وقتی بگیرم و خدمت دکتر سالاری رئیس سازمان برسم. در یک ربع وقتی که به من اختصاص داده شد، ده دقیقه آن به وصل شدن پشت سر هم تلفنهای مقامات استانی و ملی سپری شد، از این طرف و آن طرف چک و چانه که وصولی را بگیرند. حالا تنها سه روز به سر ماه مانده بود و فصل پرداخت حقوق. راستش خشکم زده بود. شش ماه قبل هم رفته بودم دانشگاه محل تدریس سالاری، برای پایان نامه ام که در آن، به موضوع فساد تعارض منافع در درمان تأمین اجتماعی پرداخته بودم تا بتوانم از این دکترای حقوق که کتابی هم در این مورد نوشته بود کمک بگیرم. از حجم موهای سفید شده او در فاصله بین شش ماه تعجب کردم. وقتی بیرون آمدم، یکی از دوستان نویسنده و مطلع گفت وضعیت جسمانیاش از درون هم خیلی تعریف ندارد و... اما مسأله اینها نیست. به آقای سالاری باید عرض کنم می دانستید که داستان از اول چیست، درست است که به نقل قول از بسیاری از مطلعین، خودتان سراغ این پست نرفتید، اما یادتان باشد که شما امید ایجاد کردید و پای این امید آنهم در دل میلیونها بازنشسته، مسئولیت سنگینی دارید.
آقای سالاری نه شما بلکه هر کس که این امید را ایجاد کرد، اکنون مسئول است. نه حق استعفا دارید و نه حق نا امید شدن. موضوع بازنشستگان و پرداخت حقوق آنها سر موعد باید در دستور کار سران قوا قرار گیرد. باید تبعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این زخم جانکاه و این استرس که ماهیانه و روزانه شده، بررسی شود.
مسأله باید مثل موضوع بانک رفاه در مسیر مصوبه سران قوا قرار بگیرد و فراتر از همه نوع محاسبات، بدهی دولت به تأمین اجتماعی از ناحیه حقوق ماهانه تأمین شده و سازمان مدیریت عین لیست حقوق را پرداخت کند. حساب و کتاب دولت و تأمین اجتماعی بماند موضوع داخلی خودشان.
این موضوع باید به یک مطالبه عمومی تبدیل شود. از جناب آقای پزشکیان میخواهم با هیئت دولتش بنشینند، یک روز در دفتر هیئت دولت، فقط یک دقیقه به تراژدی این مسأله نگاه کنند. اینکه دستان پر از مهر و نگاه پر از شرافت بازنشسته ما، شرمنده زن و بچه باشد، پذیرفتنی نیست.
تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد که در مواجهه با کسری نقدینگی صندوقهای بیمهای، دولتها یک اصل غیرقابل خدشه دارند: «پرداخت بهموقع حقوق بازنشستگان خط قرمز است.»
در آلمان و فرانسه، دولتها موظفند در صورت کمبود نقدینگی، بدون معطلی منابع لازم را تأمین کنند و تسویهحسابهای مالی را به بعد موکول نمایند. در ژاپن، بیش از نیمی از منابع صندوق بازنشستگی مستقیماً توسط دولت تأمین میشود تا ریسکهای اقتصادی به بازنشسته منتقل نشود. در کانادا نیز، دولت ضامن نهایی پرداخت مستمری است و اجازه نمیدهد اختلال نقدینگی، کرامت بازنشسته را خدشهدار کند.
مقایسه این تجربهها با وضعیت امروز تأمین اجتماعی ایران نشان میدهد که مسأله، نه فقدان راهحل، بلکه فقدان اراده برای پذیرش مسئولیت حاکمیتی است. باید برای این وضع چارهای اساسی اندیشید.
