زیباترین خصیصهی مقالات چرند پرند انتخاب موضوع و نکتهیابی نویسنده و نیز ابداع او در طرز طرح مطلب است. مثلاً یک جا مینویسد: «بعد از چندین سال مسافرت هندوستان و مهارت در کیمیا و لیمیا و سیمیا، الحمدلله به تجربهی بزرگی نایل شدم و آن دوای ترک تریاک است.
عادت طبیعت ثانوی است، همین که کسی به کاری عادت کرد دیگر به این آسانیها نمیتواند ترک کند. علاج منحصر به این است که به ترتیب مخصوصی به مرور زمان کم کند تا وقتی که به کلی از سرش بیفتد. حالا من به تمام برادران تریاکی خود اعلان میکنم که ترک تریاک ممکن است به این که اولا در امر ترک جازم و مصمم باشند؛ ثانیا مثلا یک نفر که روزی دو مثقال تریاک میخورد، روزی یک گندم از تریاک کم کرده، دو گندم مرفین به جای آن زیاد کند. و کسی که ده مثقال تریاک میکشد، روزی یک نخود کم کرده، دو نخود حشیش اضافه نماید و همین طور مداومت کند تا وقتی که دو مثقال تریاک خوردنی به چهار مثقال مرفین و ده مثقال تریاک کشیدنی به بیست مثقال حشیش برسد. ترک عادت در صورتی که به این قسم بشود، موجب مرض نیست... و همیشه بزرگان هم که میخواهند عادت زشتی را از سر مردم بیندازند، همین طور میکنند. مثلاً وقتی که بزرگان فکر میکنند که مردم فقیرند و استطاعت نان گندم خوردن ندارند... روز اول سال نان را با گندم خالص میپزند. روز دوم در هر خروار یک من تلخه، جو، سیاهدانه، خاک اره، یونجه، شن، مثلا مختصر عرض کنم، کلوخ چارکه... میزنند.
معلوم است در یک خروار گندم که صدمن است، یک من از این چیزها هیچ معلوم نمیشود. روز دوم دو من میزنند. روز سوم سه من و بعد از صد روز که سه ماه و ده روز بشود، صد من گندم، صد من تلخه، جو، سیاهدانه، خاک اره، کاه، یونجه، شن شده است، در صورتی که هیچکس ملتفت نشده و عادت نان گندم خوردن از سر مردم افتاده است.» (اول۲۰ – ۲۱)
از این قبیل ابداعات اوست. وقتی در مکتوبی دیگر در مقام انتقاد از القاب اشراف مینویسد: «در قدیمالایام در دنیا یک دولت ایران بود در همسایگی ایران هم دولت یونان بود... بلی آن وقت... محبوبالدوله، عزیزالایاله... نبود. میان دولت ایران و یونان جنگی روی داد. ایرانیان شهری را محاصره کردند، ولی راه به درون شهر نمییافتند. تا مردی به نام افیالتس راه را به ایشان نشان داد. از آن روز به بعد یونانیها به افیالتس، خائن گفتند و خونش را هدر کردند.» آنگاه مینویسد: «خدا لعنت کند شیطان را، نمیدانم چرا هر وقت من این اسم را میشنوم بعضی... یادم میافتد.» سپس اشاره میکند: «اما فکر کردیم حیف است فلان کس لقب نداشته باشد و چون خوشسلیقه است و لقبی بکر میخواهد، افیالتس را برای او در نظر گرفتیم، اما نمیدانیم چه کسی این لقب را به اطلاع دیگران رسانیده است که آنان نیز خواستار همین لقب شدهاند!» (دوم ۲۴ - ۲۳)
جای دیگر تحت عنوان «اختراع جدید» نوشته است: «یک نفر دکتر اطریشی موسوم به آف شنید، وقتی که حکایت نانهای تهران را شنیده، برای این که مینای روی دندان نرود و دندانها ضایع نشود، غلافی از فولاد برای دندان اختراع کرده. با استعمال این غلاف، دندان حکم آسیابی را پیدا میکند که قوهی چهار اسب دارد و سنگ و چارکه و کلوخ را به خوبی خرد میکند. آدرس: لازارت گاسه فنگو هیلاشتال نمرهی ۲۱». (سوم (۲۵)
ادامه دارد...