عطار نیشابوری، در آثار خویش، بیش از هر چیز، بر اخلاق عرفانی انگشت تاکید می‌نهد و اخلاق را جوهر اصلی اندیشه عرفانی خود می‌داند. او می‌کوشد تا بر بنیان اصول عرفانی، طرحی اخلاقی نو دراندازد و مخاطبان خویش را به پایبندی به این اخلاق فراخواند. محور اصلی تفکر عرفانی عطار، مفهوم درد است. دردی که از دیدگاه او، دغدغه حقیقتی پنهان است...

در آثار عطار، درد، شوق و طلب برای رسیدن به معشوق الهی، محور اصلی تفکر عرفانی است و نیایش، اوج این درد و اشتیاق است که انسان را به سفری روحانی و معنوی دعوت می‌کند. شیخ فریدالدین محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری، عارف و شاعر بلندآوازه قرن ششم و اوایل قرن هفتم، از ستارگان درخشان آسمان ادب و عرفان ایران زمین است. او که در سال ۶۱۸ هجری قمری، به دست مغولان جام شهادت نوشید، آثاری گرانبها از خود به یادگار گذاشت. آثاری چون: اسرارنامه، الهی‌نامه، منطق‌الطیر و مصیبت‌نامه. گنجینه‌هایی سرشار از مضامین دینی و عرفانی  که در پس ظاهر کلمات، معانی عمیق و شگرفی نهفته دارند.
 عطار نیشابوری، در آثار خویش، بیش از هر چیز، بر اخلاق عرفانی انگشت تاکید می‌نهد و اخلاق را جوهر اصلی اندیشه عرفانی خود می‌داند. او می‌کوشد تا بر بنیان اصول عرفانی، طرحی اخلاقی نو دراندازد و مخاطبان خویش را به پایبندی به این اخلاق فراخواند. محور اصلی تفکر عرفانی عطار، مفهوم درد است. دردی که از دیدگاه او، دغدغه حقیقتی پنهان است: 
همی درد آن بود ای زندگانی
 که چیزی بایدت کان را ندانی
 او درد را راهنمای انسان، بیدارکننده روح و سرچشمه تحول می‌داند و در نقطه مقابل، بی‌دردی را عامل خودبینی، غفلت و بی‌خبری معرفی می‌کند. درد در عرفان، بلا و مصیبتی است که از دوری حق سرچشمه می‌گیرد و با احساس نیاز و تمنای شدید برای رسیدن به معشوق همراه است. آتشی سوزان که تمام وجود انسان را در اشتیاق می‌سوزاند و یکی از مراحل سیر و سلوک عرفانی محسوب می‌شود. 
بنا بر نظریات عطار، درد، صاحب درد را برمی‌انگیزاند تا پیش از هر چیز، به فکر درمان درد خود باشد و هر چیز دیگر را به فراموشی سپارد. در نگاه او، پیمودن راه حقیقت بدون این درد ممکن نیست و درمان این درد، خود با درد صورت می‌پذیرد: 
درد حاصل کن که درمان درد توست 
 در دو عالم داروی جان درد توست
این درد، شوقی است که تمام وجود انسان را در آتش اشتیاق می‌سوزاند و یکی از مراحل سیر و سلوک عرفانی محسوب می‌شود. عطار می‌گوید: صاحب درد، که در واقع طالب نیل به کمال انسانی است، تمام همت خود را مصروف آن می‌کند که با التزام درد روحانی، تن را به جان و جان را به جانان تبدیل کند: می‌دود تا تن کند با جان بدل 
 در رساند تن به جان پیش از اجل
 او بر این باور است که درد، اندیشه طلب را در انسان بیدار می‌کند و او را در مسیر عشق قرار می‌دهد. مسیری که به رهایی از خود و آغاز نخستین مرحله کمال انسانی می‌انجامد. درد، در نگاهِ عطار، نه‌فقط رنجی فردی و جسمانی، بلکه شوقی روحانی، انسانی و جهانی است و در حقیقت همان شوق و طلب است و مادی نیست: 
من ز درد و حسرت و شوق و طلب
  می‌زدم چون مرغ بسمل بال و پر
او درد را نسخه‌ای شفابخش برایِ درمانِ بی‌دردیِ جامعه‌ خود می‌داند و در دیباچه‌ «تذکره الاولیاء»، در اهمیتِ آن می‌گوید:«نقلِ احوال و اقوالِ اهلِ درد، آنها را که نه مردِ راهند، مرد می‌کند، مردان را شیرمرد می‌کند و مردان را عینِ درد می‌گرداند.» 
عطار در آثار خود، درد را در زبانِ شخصیت‌هایِ داستان‌هایش جاری می‌کند. یکی از این شخصیت‌ها، عقلای مجانین هستند: 
یکی پرسید از آن دیوانه مردی 
 که چه بود درد چون داری تو دردی
 همی درد آن بود ای زندگانی 
 که چیزی بایدت کان را ندانی
 ندانی آن و آن خواهی همیشه 
 ندانم کین چه کارست و چه پیشه
 جز او هرچت بود، باشد همه پیچ 
 که آن خواهی و آن خواهی دگر هیچ 
همین درد و جست وجویِ حقیقت است که عطار را به سویِ تسبیح، نیایش، مناجات و راز و نیاز با خداوند می‌کشاند. او نیایش را اوج این درد و اشتیاق می‌داند. آثار وی سرشار از اشعار عارفانه و خالصانه نسبت به ذات اقدس الهی است. او در آثارش ابتدا حمد خداوند را می‌گوید و منطق الطیر را با ستایش خداوند آغاز می کند: 
 آفرین جان آفرین پاک را
 آن که جان بخشید و ایمان خاک را
 گاه تسبیح و ستایش خداوند، تنها بیان صفات الهی است و ارتباطی به برآورده شدن حاجات یا رفع نیازها ندارد. نیایش در سروده های عطار به راز و نیاز و درد و دل با معبود اطلاق می‌شود. حتی اگر گاهی همراه با طلب خواسته‌ای باشد:
 ای حلقه درگاه تو هفت آسمان سبحانه 
 وی از تو، هم پر هم تهی، هر دو جهان سبحانه
 و گاه تمام عالم را نیایش‌گر او می‌داند:
 همه ذرات در تسبیح ذاتت 
 ندیده هیچکس کل صفاتت
 عطار در توصیف این نیایش از قرآن، سوره اسرا، آیه ۴۴ متأثر شده است:«هفت آسمان و زمین و هر چه در آن است، تسبیحش می‌کنند و هیچ موجودی نیست جز آن که او را به پاکی می‌ستاید.»
گاه عطار در مناجات‌هایش از عشق و اشتیاق خود به خداوند سخن می‌گوید و گاه از دوری و فراق او ناله سر می‌دهد. این نیایش‌ها، سرشار از احساسات لطیف و عمیق عرفانی هستند که در آن از زبان‌های مختلف بهره گرفته شده است. گاه نیز عطار از زبان خود با خداوند مناجات می‌کند و گاه زبان حال دیگران را بیان می‌کند. او حتی از زبان حیوانات و جمادات نیز نیایش‌هایی زیبا و دلنشین خلق می‌کند و  یا حتی باز هم پایِ عقلای مجانین را به داستان هایش باز می کند و از زبان آنها نکته  های نغز بیان می کند:
 زبان بگشاد آن مجنون مضطر
 که من دانم تو را ای بنده پرور
 که تا اوّل  آنها با تمثیل‌هاست که معناها و آموزه‌های این تمثیل‌ها را زیباتر کرده است و گاه نیز از قصص الانبیاء استفاده می‌کند:
 چون سلیمان کرد با چندان کمال 
 پیش موری لنگ از عجز آن سؤال
 گفت برگوی ای ز من آغشته‌تر
 تا کدامین گل به غم بسرشته تر؟
 داد آن ساعت جوابش مور لنگ
 گفت: خشت واپسین در گور تنگ
در مجموع، نیایش در آثار عطار، عنصری کلیدی و محوری است. او با بهره‌گیری از این عنصر، مضامین عرفانی خود را به زیباترین شکل ممکن بیان می‌کند و مخاطب را به سفری روحانی و معنوی دعوت می‌کند. سفری که در آن، با تحملِ درد و راز و نیاز با خداوند، می‌توان به دریایِ بی‌کرانِ عشقِ الهی پیوست. او در این سفر روحانی می آموزاند که درد، نه رنجی بی‌حاصل، بلکه نعمتی الهی است که انسان را به سویِ کمالِ انسانی رهنمون می‌کند. 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی