پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۴ - ۰۱:۱۹
نظرات: ۵۳
۰
-
تازه‌ترین روایت از جان باختن میرزا کوچک خان؛ پایان سردار جنگل

پس از گذشت سال‌ها، خاطرات یکی از مجاهدین جنگل و سربازان نزدیک به میرزا کوچک خان به نام امان‌الله زندش منتشر شد و روایتی جدید از آنچه بر سردار جنگل گذشت در برابر ما قرار داد.

محمد محمود هاشمی - روزنامه اطلاعات| فرجام میرزاکوچک خان به روایت مورخانمیرزا کوچک خان جنگلی در آخرین نامه‌ای که در شب شنبه ۵ عقرب (آبان) ۱۳۰۰ به یکی از دوستانش نوشت دریافته بود که پایان نهضت جنگل نزدیک خواهد بود:

« ... عجالتاً با رویه‌ای که دشمنان ما در پیش گرفته‌اند و شما به خوبی مسبوق هستید شاید به طور موقت یا دائم توانستند موفقیت حاصل نمایند، ولی اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است. 

به جز از خداوند به هیچ کس مستظهر نبوده و امیدوارم که توجهات کامله‌اش شامل حال و یار و معین ما باشد. افسوس می‌خورم که مردم ایران پس از محو ما خواهند فهمید ما که بودیم، چه می‌خواستیم و چه کردیم...»۱ 

چند روز قبل در اول آبان ۱۳۰۰ رضاخان سردارسپه؛ وزیر جنگ دولت قوام‌السلطنه؛ طی اعلامیه‌ای با رهبران و اعضای نهضت جنگل اتمام حجت کرد و از آنها خواست تا تسلیم شوند و به آنها تضمین داد که در عوض تسلیم به قوای دولتی از هرگونه تعرض مصون خواهند بود.

شوروی که گیلان را اشغال کرده بود و به حمایت از جنگلیان پرداخته بود، تا اعلان جمهوری کنند و خواهان انقراض سلطنت سلسله قاجاریه شوند، حال با دولت ایران به توافق رسیده بود و نیروهایش را از گیلان خارج کرد. 

کمونیست‌های جنگل به رهبری احسان‌الله خان که علیه میرزا کوچک خان کودتا کرده بودند و درگیر مخاصمه با وی بودند، تصمیم گرفتند تا از ایران خارج شوند و خالوقربان بازوی نظامی آنها تسلیم سردارسپه شد و رشت را به دولت مرکزی تحویل داد.

میرزا  کوچک خان که حمایت مردم غرب گیلان به ویژه فومنات و آلیانی‌ها را به همراه داشت حاضر نبود تا به قیام خود پایان دهد و خواستار کوتاه شدن دست انگلستان از مداخله در امور ایران بود. به همین خاطر، راه مقابله با سردارسپه را در پیش گرفت. 

رضاخان که با تجهیز قشون قدرتی دوباره به نیروی نظامی دولت داده بود، تصمیم گرفت تا با تسخیر مناطق جنگلی به کار نهضت جنگل پایان دهد.

قوای تحت فرماندهی خالوقربان نیز به قشون دولتی پیوستند و شکست نهضت جنگل قطعی شد. تنها افرادی که برای میرزا کوچک خان باقی مانده بودند، آلیانی‌ها به فرماندهی حسن خان آلیانی بودند. قشون دولتی در حال پیشروی بود و نیروهای نظامی جنگل یا تسلیم می‌شدند، یا می‌گریختند یا در صحنه نبرد جانشان را از دست می‌دادند

روایتی که منابع تاریخی از پایان نهضت جنگل ارائه می‌دهند، حکایت از آن دارد که حسن خان آلیانی تسلیم شد  و میرزا کوچک خان که نمی‌خواست تسلیم شود، به همراه گائوک آلمانی از راه کوهستان عازم خلخال شد، اما وی و گائوک در راه‌های کوهستانی اسالم به خلخال در اثر سرمازدگی جان سپردند.

بر اساس نامه‌ای به جا مانده از سلطان‌الواعظین، در روز دوم ربیع‌الثانی ۱۳۴۰ قمری( ۱۱ آذر ۱۳۰۰) عده‌ای از مردمان آن منطقه پیکر یخ‌زده میرزا کوچک خان را  یافتند و به امامزده‌ای بردند تا به خاک بسپارند. اما نیروهای امیرمقتدر تالش رسیدند و سر میرزا کوچک خان را از پیکر بی‌جانش جدا کردند و  به رشت بردند.۲

روایتی جدید از جان باختن میرزا کوچک خان

اما پس از گذشت سال‌ها، خاطرات یکی از مجاهدین جنگل و سربازان نزدیک به میرزا کوچک خان به نام امان‌الله زندش منتشر شد و روایتی جدید از آنچه بر سردار جنگل گذشت در برابر ما قرار داد. بر اساس این روایت میرزا کوچک خان پس از یورش قوای دولتی و متفرق شدن نیروهایش به مقر حسن خان آلیانی رفت. 

کربلایی نقره پسر عموی حسن خان به سبب کینه‌ای که از حسن خان و میرزا کوچک خان به دل گرفته بود، از در مخالفت با نهضت و همراهی با قشون دولتی برآمد.دلیل این کینه آن بود که کربلایی نقره می‌خواست تا رقیه؛ دختر حسن خان؛ را به ازدواج پسرش درآورد، اما میرزا برای استحکام اتحادش با حسن خان رقیه را برای برادرش؛ رحیم خان؛ خواستگاری کرد و حسن خان با این خواستگاری موافقت کرد و دخترش را به ازدواج رحیم خان درآورد. 

نقره خان از دختر  دیگر حسن خان برای پسرش خواستگاری کرد اما حسن خان آن دختر را نیز به ازدواج یکی از فرماندهان نهضت جنگل به نام نعمت الله خان آلیانی درآورد.۳
به همین سبب کربلایی نقره کینه به دل گرفت و حال که شکست در نهضت جنگل افتاده بود در پی انتقام‌جویی برآمد و مانند خالوقربان با نیروهای تحت امرش به قشون دولتی پیوست و چون این جنگلیان بریده از نهضت؛ به ویژه کربلایی نقره؛ به جنگل و راه‌های آن آشنا بودند پیشاپیش قشون دولتی میرزا کوچک خان و حسن خان آلیانی را تعقیب می‌کردند. در همین تعقیب و گریز کربلایی  نقره، نعمت الله خان آلیانی را با تیر زد و کشت و به این ترتیب انتقامش را از نعمت  الله  خان گرفت. 

حسن خان که شکست و پایان کار نهضت را نزدیک می‌دید، در پی حفظ خود، خویشان و ایلش برآمد و از یکی از بستگانش به نام یوسف خان که طرفدار دولت بود کمک گرفت. یوسف خان به اسارت قوای جنگل درآمده بود و میرزا به سبب خیانت یوسف خان تصمیم گرفت تا او را مجازات کند، ولی حسن خان به گونه‌ای که میرزا گمان بد به وی نبرد، یکی از نزدیکانش را برای وساطت فرستاد و  یوسف  خان را  آزاد کرد. 

یوسف خان حامل پیام پنهانی حسن  خان برای فرماندهان دولتی بود. حسن خان اعلام کرد در صورتی که به وی و افرادش امان داده شود حاضر است که تسلیم شود و  اسلحه ای را که در اختیار دارد، به قوای دولتی تحویل دهد.

اما میرزا کوچک خان همچنان خواستار مقاومت بود. از همین روی تصمیم گرفت تا به عظمت خانم فولادلو و ایل شاهسون در خلخال پناه ببرد و از آنجا نهضتش را علیه دولت مرکزی ادامه دهد، زیرا دولت مرکزی را دست نشانده انگلستان می‌دانست.

میرزا به همراه عده‌ای از جمله حسن  خان آلیانی به تریشم رفت و در آنجا به حسن خان اعلام کرد که می‌خواهد به خلخال برود. در همین لحظه بود که به سمت میرزا و همراهانش تیراندازی شد و آنها متفرق شدند. قشون دولتی به آخرین بازماندگان نهضت جنگل رسیده بودند. 

حسن خان و افرادش گریختند. میرزا کوچک خان به همراه گائوک و امان الله زندش مخفی شدند و توانستند از دسترس نیروهای دولتی خارج شوند و راه کوهستان سرد و پربرف اسالم به خلخال را در پیش بگیرند.

اما کربلایی نقره دست از تعقیب میرزا کوچک خان برنداشت و از ردپای به جای مانده در برف، میرزا و همراهانش را دنبال کرد. سرانجام سرما بر میرزا و همراهانش غلبه کرد و آنها را از پا  انداخت. گائوک در اثر یخ‌زدگی جان سپرد، اما میرزا و امان الله زندش همچنان زنده بودند. در همین حین تعدادی از چارپادارهای گیلوان رسیدند و میرزا را شناختند.

آنها میرزا و امان الله زندش را بر روی قاطر انداختند و روی آنها را پوشاندند و به خانقاهی در آن نزدیکی بردند که به نام امامزاده عینعلی معروف بود. 

امان الله هنوز هوشیار بود، اما میرزا کوچک خان از هوش رفته بود. وقتی به خانقاه رسیدند امان الله به کنار تنوری پناه برد تا گرم شود و مقداری نان خورد و قوت گرفت. اما وضعیت میرزا کوچک خان وخیم بود. 

میرزا را در تشتی از آب گرم گذاشتند و میرزا کم کم وضعیتش بهتر می‌شد و نفس می‌کشید. در این لحظه بود که کربلایی نقره به همراه شاهمراد و افرادشان سررسیدند. شاهمراد یکی دیگر از فرماندهان نهضت جنگل بود که به دولتیان پیوسته بود.  امان الله زندش در میان هیزم‌هایی که کنار تنور بود، پنهان شد و از میان هیزم‌ها آنچه می‌گذشت را می‌دید:

«... دیدند میرزا توی تشت آب کم‌گرم می‌باشد و حالا نفس هم می‌کشد. در این بین به نقره رساندند که عظمت خانم با عده خود می‌آید و کربلایی نقره به شاهمراد رساند. شاهمراد گفت:« محل بردن میرزا غیرمقدور است.». کربلایی نقره گفت:« ما زحمت‌مان را کشیدیم، اگر بدون میرزا برویم، فایده ندارد. اگر تمام ماها هم به کشتن برویم، میرزا یا سرش را باید ببَریم تا قانع بسازیم که چنین مأموریتی را انجام دادیم.» کربلایی نقره گفت:« کِه می‌تواند سر میرزا را ببرد؟».

خندان ماکلوانی گفت:« من حاضرم سر میرزا را ببرم.» کربلایی نقره گفت:« زودباش»  . خندان ماکلوانی یک چاقو دسته چشم بلبلی تیغه شمشیر طالشی با چرم نازک به کمر بسته بود، درآورد.

موهای سر و ریش میرزا را که یخ زده بود، بلند کرد، چاقو را گذاشت روی حلقوم میرزا و با کشمکش زیاد برید طوری که همه از سر بریدن میرزا روگردان و گریان شدند و صدای شیون توی بقعه بلند شد؛ مگر از کربلایی نقره. خندان میرغضب سرش را برید، خون از گلوی میرزا مثل تیر به چهار قدمی می‌رفت و دست و پای میرزا به تکان درآمد. تن میرزا توی تشت و سرش با خون در بغل خندان، به طرف ییلاق حرکت کردند.»۴

به این ترتیب کربلایی نقره انتقامش را از میرزا کوچک خان گرفت. در این حین نیروهای عظمت خانم فولادلو رسیدند و بین طرفین تیراندازی شد. به هر ترتیبی که بود شاهمراد و نقره توانستند بگریزند و سر را با خود ببرند. 

آنها سر را نزد ضرغام السلطنه بردند و خبر جان باختن میرزا را به مرکز تلگراف کردند. سپس سر را در جعبه‌ای چوبی گذاشتند و به رشت بردند. روی جعبه خطاب به احمدشاه قاجار نوشته شده بود: 
« شاها به آستان تو من با سر آمدم
می‌خواستم به پای خود آیم به پای‌بوس
دست طبیعت است که من با سر آمدم»۵

مردم پیکر میرزا را در همان امامزاده به خاک سپردند. دولتیان سر را در رشت مدتی به نمایش گذاشتند و سپس به تهران بردند تا به سردارسپه و احمدشاه تقدیم کنند.

پس از آنکه سر را به حضور رضاخان بردند، وی دستور داد تا آن را در گورستان حسن آباد دفن کنند. پس از چندی کاس آقا حسام؛ یکی از نزدیکان میرزا کوچک خان؛ به تهران آمد و سر را از متصدی گورستان خرید و به رشت برد و در سلیمان داراب رشت دفن کرد. پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه از قدرت، مردم گیلان باقیمانده پیکر میرزا را به رشت آوردند و در کنار سرش به خاک سپردند.
اما امان الله زندش مدتی به خدمت حسن  خان آلیانی درآمد و پس از آنکه حسن خان کشته شد، به مشاغلی دیگر روی آورد. چندی نگذشت که امان الله در شهربانی استخدام شد و خاطرات خود را که از زمان نهضت جنگل می‌نوشت تکمیل کرد. وی در دی ماه سال ۱۳۵۶ درگذشت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

پانویس
۱ ) محمدعلی گیلک، تاریخ انقلاب جنگل،رشت، گیلکان، ۱۳۷۱، ص ۵۰۴
۲ ) همان، ص۵۰۹-۵۰۷ / ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، تهران، جاویدان، ۱۳۵۴، صص۳۹۰-۳۸۸
۳ ) امان‌الله زندش، خاطرات امان‌الله زندش، به کوشش هومن یوسفدهی، تهران ، شیرازه، ۱۴۰۲، صص۳۳۹-۳۳۸
۴ ) همان، صص۲۰۴-۲۰۳
۵) همان، ص۲۰۵

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 39
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 13
  • محمد ترک IR ۰۳:۱۹ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    حیف صد حیف ازنهضت بزرگ جنگل که با خیانت اطرافیان و ظلم احمدشاه و رضا خان میر پنج به تاریخ پیوست
    • رامین صفایی IR ۱۵:۳۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
      جنگلی ها گروهی تجزیه طلب بودند و هدفشان تجزیه مناطق شمالی ایران و ایجاد یک حکومت سوسیالیستی شبیه شوروی بود . بروید تاریخ را بخوانید و سپس اظهار نظر کنید .
  • مهدی IR ۰۸:۲۷ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    داستان میرزا جنگلی هر چه بوده مهم این است که وی یک تجزیه طلب و خائن به آب و خاک کشورم و عامل شوروی در ایران بوده .
    • من IR ۱۲:۲۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
      … وطن فروش خفه شو احمق....میرزا یک وطن پرست مسلمان و آزادی خواه بزرگ بود....تویک اشغالی
    • میرزا کوچک IR ۱۳:۲۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
      تاریخ نخوندی نظر اضافی نده
    • درفک IR ۱۸:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
      بی شرف میرزا یک وطن پرست به تمام معنا بود اگه تاریخ خوانده بودی می‌فهمیدی!!!!همون به پدربزرگ بنده (امینی خان)دستور داد ۱۰۰۰ ورزا باکیسه های برنج به مردم گرسنه اردبیل وآذربایجان برساند تاآنها که درمحاصره قوای روس دولت بودند از قحطی و گرسنگی نمیرند...بعد هم آیت الله احسانبخش درزمان جنگ به پیروی ازاین اقدام ارسال ۱۰۰۰کامیون کمک مردمی از گیلان به جبهه ها را انجام میداد۰۰۰۰
  • ا میرحسین ن IR ۰۸:۳۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    سلام و صلوات خدا به روح پاک میرزا کوچک جنگلی که با خون پاکش دین خدا را یاری کرد و همچون مولایش ابا عبدالله الحسین علیه السلام سر از بدنش جدا شد. سر سفره امیرالمومنین علیه السلام میهمان باشد انشاءالله
  • رامین IR ۰۸:۴۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    دشمنی با پهلوی اول نباید باعث شور واقعیات تاریخی را کتمان کنیم،همه ما می دانیم،میرزا کوچک همکار و یار روس‌ها بود و هدف روس‌ها در شمال نیز کاملا مشخص است
    • حسین IR ۱۱:۲۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
      میرزا یک حق طلب و میهن پرست واقعی بود. که متاسفانه در زمان خودش شناخته نشد
  • ایران IR ۰۹:۰۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    آیا میرزا کوچک‌خآن تجزیه‌طلب بود؟...هدف او از جدا کردن گیلان از ایران و تشکیل حکومت جداگانه چه بود؟ چرا با روسیه که کشور ما را آشغال کرده بود همکاری می‌کرده؟
  • kimia IR ۰۹:۴۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    خدا رحمتت کنه مرد وطن پرست خدایاهرچی خاینه خودت ذلیل کن
  • حسین علوی IR ۱۱:۰۹ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    میرزا کوچک خان یک کمونیست تجزیه طلب همانند پیشه وری بود که با حمایت روس ها سعی در تجزیهدایران به نفع روسیه را داشت. همینطوری گه شیخ خزعل در جنوب با حکایت انگلیس سعی در جداسازی خوزستان از ایران را داشت. اینها هیچ افتخاری برای ایران نداشتند و عامل بیگانه و. طن فروش شدند
  • مرتضی محمدی مزرعه IR ۱۱:۱۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    مردان مجاهد
  • محسن IR ۱۱:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    میرزا کوچک خان. وطن فروش و تجزیه طلب. خاعن.
  • افشین اوحج IR ۱۲:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    خداوند رحیم و رحمان ، روح میرزا کوچک خان جنگلی را شاد فرماید و با انبیائ و اولیائ الهی محشور گرداند لعن الله علی القوم المشرکین / لعن الله علی القوم المنافقین
  • محمدرضا IR ۱۲:۱۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    میرزا کوچک خان جنگلی یک خائن بالفطره بوده وگرنه خود را به اجنبی نمیفروخت
  • همت IR ۱۲:۱۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    میرزاکوچک،باکمک،کمونیستها،سرایران،رابریدن،وازتنش، قطع،کردن،ودرآن،سامان،جمهوری،اتحاد،شوروی،گیلان، تشکیل،دادن،بعدازمدتی،برسرقدرت،میرزاکوچکراازدولت، آنجا،اخراج،کردن،ودوبارهٔ،آقامیرزا،به،جنگ،روسهارفت،و آشی،که،خودش،پخته،بودتوش،سوخت،،یکروزی،روسهارو آوردی،باکمک،آنهاکشورت،راتعجزیه،کردی،بعدمجبورشدی،تا،باآنها،بجنگی،وبیرونشان،کنی،سرگذشت،این،مردسراسر خیانت،به،کشورمملکت،است،هموطن،رضاشاهٔ،وطن،پرست،بود،هموطن
  • مهدی کسنوی یزدی IR ۱۲:۲۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    میرزا کوچک خان رو بزرگ‌کردین چون دشمن رضا شاه بزرگ‌بود ،خداوکیلی طبق تاریخ موجود ،میرزا رو مهرش نوشته جمهوری شوروی ،یعنی می خواست ایران جمهوری شورایی باشه نه ایرانشهر، که سبب فروپاشی ایران می شد ،ولی رضا شاه ۸ مدعی تجزیه رو خواباند،
  • علیرضا حسینی IR ۱۲:۵۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    چرا پایان سردار ،هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق
  • روح الله برهانی IR ۱۲:۵۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    درود بر سردار جنگل اقا میرزا کوچک خان در هر زمانی باشرفهای بودند وهستند و..بیشرفهای حسودی بودند وهستند درود بر .رئس علی دلواری .میرزا کوچک خان .ستار خان وباقر خان.مصدق .مدرس. امیر کبیر .شهید فهمیدها.وسردار سلیمانی .....وشهید زنده سید علی خامنه ای بر حسود وکینه ورز مولا لعنت
  • ... DE ۱۳:۳۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    هدف میرزا تجزیه ایران بود که با همکاری روسیه انجام می‌شد ولی رضا شاه همراه با قشون دولتی جلوی انها ایستاد اینگلیسی ها از این کار رضا شاه خوششون اومد و همایت ش کردند و توسط فروغی به راس قدرت رسید ایران آباد کرد و دست همین انگلیسی ها را کوتاه کرد بخاطر همین موضوع ها از قدرت کنارش گذاشتند و پهلوی دوم و بعدها نافرمانی محمد رضا شاه و ملا ها راس کار گرفتند
  • محمد IR ۱۴:۰۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    چرخ روزگار همینطوره .یروز با تو و روزی بر تو
  • کریم IR ۱۴:۱۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    میرزا کوچک جنگلی قصد داشت یه حکومت خود مختار اسلامی در منطقه گیلان برقرار کند . که انگلیسی هارو دشمن و از طریق روابط با روس ها سعی در اینکار داشت. روس ها هم از طریق ایشون قصد در جدا سازی گیلان از ایران را داشتند.
  • رضا IR ۱۴:۵۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    از همه اینها گذشته ،شانس آورده امان‌الله که سال ۵۶ فوت کرده وگرنه مرحوم اگ چند ماه دیگه تحمل میکرد و نمیمرد برادران انقلابی خدمتش میرسیدند
  • ناشناس IR ۱۵:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    اولا‌پشت‌سرمرده‌حرف‌نزنید‌،تمام‌شواهدنشان‌می‌دهد‌میرزا ویاران‌واقعی‌میرزا‌کوچک‌خان‌‌به‌ایران‌وگیلان‌خدمت‌کردند‌، نه‌خیانت‌،هدف‌نهضت‌جنگل‌بیرون‌کردن‌کشورهای‌خبیث‌ مثل‌انگلستان‌وشوروی‌سابق‌وایستادگی‌درمقابل‌حکومت‌ بی‌لیاقت‌‌وضدمردمی‌بود.
  • ناشناس IR ۱۵:۳۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    چقدر ما ایرانی‌ها بهم لطف داشته و داریم،و چقدر قهرمانان و شجاعان نمون قدر و منزلت دارن
  • آبرار IR ۱۵:۵۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    زنده باد جنگل زنده باد میرزا مرگ بر ایران...زنده باد گیلان
  • بهروز US ۱۶:۱۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    رضا خان عامل انگلیس بود تو با روس چه میکردی میرزا؟
  • محمد FR ۱۶:۲۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    چی میگید از کجا میدونید حق طلب بود ازش اسطوره ساختید ب کمک شوروی ها میخاست گیلان و حکومت مرکزی رو به بدبختی بکشه خودمختار کنه
  • عباس IR ۱۷:۳۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    این داستان برا صدسال پیش هستش ده جور روایت شده که آخرش نفهمیدیم کدام روایت درسته چجوری انتظار دارین داستانهای هزار و چندصدسال پیش درست باشه
  • عبدی IR ۱۸:۱۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    همیشه در ایران حائنین وجود داشته و خیانت کردن
  • اسفند IR ۱۹:۰۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    هرکه بر خاک وطن حمله برد. بایدش خنجر رستم بدرد گرچه سهراب بود میرزا هوس جدا کردن گیلان از ایران را داشت. ایران بی گیلان محاله
  • مجید IR ۱۹:۰۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    توصیف یک خائن و جدایی طلب،، اینقدر طول و تفصیل نداره
  • مسعود IR ۱۹:۱۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    درهرحال هیچ چیز دقیق مشخص نیست وهیچ تاریخ دان ومحقق هم پیدا نمیشه که بررسی کنه میرزا کوچک خان آخرش وطن پرست بود یا خائن؟کاشکی یکی جواب این سئوال راباادله ومدارک کامل میداد ۰۰۰این وسط یک خیابان درکرمان به نام میرزا آقاخان که سالهاست بنام ایشون بودباتصمیمات شورای شهرکرمان بدون هیچ دلیلی بنام میرزاکوچک خان جنگلی تغییردادن ۰۰۰ تصمیم غلطی بود۰
  • مرتضی IR ۱۹:۲۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    اگر میرزا موفق می‌شد حتی اگر خودش هم نمی‌خواست اطرافیانش ایران رو یکی از جماهیر شوروی می‌کردند
  • رضا IR ۲۰:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    داشت جمهوری طبرستان رو با کمک روسیه تاسیس میکرد وگرنه امروز برای شمال رفتن باید ویزا،بلیط رفت و برگشت و بوکینگ هتل می‌گرفتید.روسیه سالها بدنبال ضمیمه این خطه و تسلط کامل بر خزر بود.ننگ بر کمونیست مذهبی چپگرا و تجزیه طلب.ایران باقی میماند اینها نابود میشوند
  • شاهین IR ۲۲:۳۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    میرزا کوچک خوان یک تجزیه طلب بود.شمال رو میخواست از ایران جدا کنه.بعد بده دست روس‌ها.چرا یک سری چیزی نمیدونن.میگن وطن پرست بوده.وطن پرست نه.تجزیه طلب
  • شاهین IR ۲۳:۳۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
    میرزا کوچک خان خیلی تلاش کرد شمال ایران رو از ایران بگیره وتحویل به روسیه بده اما نتونست.میرزا کوچک خان تجزیه طلب بود.
  • م.ر IR ۰۱:۰۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۴
    با سلام داستان سر گذشت غم انگیز سردار نهضت جنگل میرزا کوچک خان جنگلی را مطالعه کردم تمام وجودم را تحت تاثیر قرار داد مردی متدین و وطن دوست که برای کوتاه کردن دست اجانب از خاک مقدس ایران قیام کرده بود مورد بی مهری یاران خودی از یک طرف و از سوی دیگر مورد هجوم قشون رضاخان قرار میگرد و در راه وطن جان باخت خدا رحمت کند به ایشان و روحش شاد.

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی