قسمت بیستوسوم برنامه «اکنون» با اجرای سروش صحت، میزبان حسین معززینیا،منتقد و روزنامهنگار باسابقه حوزه سینما بود؛ چهرهای که سالها در فضای نقد سینمایی ایران حضور پررنگی داشت و به واسطه بیماری و تغییر سبک زندگی، اکنون در کشور کانادا زندگی میکند. او در این گفتوگو با نگاهی صریح و بیپیرایه، از تجربههای زیسته خود گفت؛ از نخستین مواجهه با سینما در کودکی تا مهاجرت به دلیل بیماری. آنچه میخوانید گزیدهای است از گفتوگوی او با سروش صحت است:
نخستین مواجهه با سینما
معززینیا در ابتدای گفتوگو از خاطرهای شخصی آغاز کرد که سرآغاز علاقهاش به سینما بود:«سال ۱۳۵۸، شش سالم بود.همراه خانوادهام برای تماشای فیلم الرساله مصطفی عقاد به سینما رفتیم. شخصیت حمزه سیدالشهدا برایم بسیار تأثیرگذار بود. آنقدر با این کاراکتر ارتباط برقرار کرده بودم که پس از پایان فیلم، چندین بار از خانوادهام خواستم دوباره به سینما برویم. شاید همانجا بود که علاقهام به سینما جدی شد.»
آغاز نقدنویسی
او سپس از دوران نوجوانیاش گفت؛ زمانی که وارد فضای نقدنویسی شد:«در۱۷ سالگی شروع به نوشتن نقد فیلم کردم و نوشتههایم را برای روزنامه کیهان میفرستادم. بعضی از آنهامنتشر هم میشد. بعدها که به دفتر مجله سوره رفتم، با مسعود فراستی آشنا شدم و این آشنایی زمینهساز همکاری من با سوره شد.»
نقد در فضای ایدئولوژیک
معززینیا فضای نقد در آن دوران را شدیداً وابسته به جریانهای فکری توصیف کرد:«خیلی زود متوجه شدم که نقد نوشتن فقط به توانایی تحلیلی مربوط نیست، بلکه بیش از هر چیز به این بستگی دارد که در کدام جریان فکری قرار داری. در آن سالها که درفضای حوزه هنری بودم، ناچار بودم طوری نقد بنویسم که فراستی خوشش بیاید. حتی یکی از تندترین نقدهایم را روی فیلم هنرپیشه مخملباف نوشتم. این تجربهها به من آموخت که نقدنویسی در ایران اغلب تابع سیاستگذاریهای فرهنگی و نه صرفاً نگاهی فردی است.»
نشریه مهر و آغاز جریان تازه
با شهادت مرتضی آوینی، فعالیت نشریه سوره متوقف شد. معززینیا در آن مقطع تصمیم به راهاندازی نشریهای تازه گرفت:«بعد از آوینی، سوره دیگر آن چیزی نبود که ما با آن احساس تعلق داشته باشیم. تصمیم گرفتم نشریهای با حال و هوای متفاوت و نزدیک به نسل خودمان منتشر کنم. نتیجهاش شد نشریه مهر؛ مجلهای با طراحی گرافیکی متفاوت و نگاهی جوانانه.»
او معتقد است این تجربه، زمینهساز شکلگیری موج جدیدی از نشریات فرهنگی در ایران شد:«نشریه مهر به نوعی سنگبنای مجلاتی مثل چلچراغ و همشهری جوان شد. اگرچهآن روزها کمتر کسی این را میدید، اما امروز که به عقب نگاه میکنم، میبینم که آن فضا، سرآغاز نوعی نگاه تازه به رسانههای فرهنگی بود.»
تأسیس ماهنامه ۲۴ و مواجههبا بیماری
نقطه اوج فعالیت رسانهای معززینیا را میتوان تأسیس ماهنامه سینمایی ۲۴ دانست؛ نشریهای که برای هفت سال با سردبیری او منتشر شد:«ماهنامه ۲۴ را با این هدف راه انداختیم که فضای حرفهایتری برای نقد و تحلیل سینما فراهم کنیم. سعی کردیم در انتخاب سوژهها و زبان نوشتار، متفاوت باشیم.تیم کوچکی بودیم، ولی تلاش زیادی برای حفظ کیفیت میکردیم.» اما در میانه این مسیر، او با یک چالش بزرگ روبهرو شد؛ تجربهای که نهتنها کار، بلکه همه ابعاد زندگیاش را دگرگون کرد:«وقتی در تحریریه نشسته بودم، از آزمایشگاه با من تماس گرفتند و گفتند برای دریافت نتیجه آزمایش مراجعه کنم. حالتی بین نگرانی و بیتفاوتی داشتم. فکر میکردم این هم مثل خیلی از بیماریهای دیگر با چند قرص درمان میشود. اما وقتی دکتر آنکولوژی به من گفت باید مدت زیادی در قرنطینه بیمارستان شریعتی بستری شوم، اولین چیزی که در ذهنم نقش بست، این بود که چطور میتوانم دوری طولانی ازدختر یک سالهام را تحمل کنم.»
معززینیا این لحظات دشوار را چنین توصیف کرد:«بعدش فقط به این فکر میکردم که چطور باید این خبر را به خانوادهام بدهم. اینکه چطور باید بگویم دچار سرطان شدهام و مدت طولانیای قرار است از آنها دور باشم. ۲۴ ساعت تمام با خودم کلنجار رفتم تا بتوانم با کلماتی مناسب به برادرم و همسرم بگویم که باید خودشان را برای یک اتفاق مهم آماده کنند.»
مهاجرت؛ تصمیمی برای زیستن
در ادامه گفتوگو، معززینیا به یکی از تصمیمهای مهم زندگیاش اشاره کرد:«مهاجرت برای من نه یک تصمیم ناگهانی، بلکه یک ضرورت بود. برای درمان و ادامه زندگی مجبور به این انتخاب شدم. حالا در کانادا زندگی میکنم و طبیعتاً دوری از فضای رسانهای ایران را حس میکنم، اما سعی میکنم در همان سکوت هم با سینما در تماس بمانم.»