سعید سعیدی: خواروبارفروشی در محلهای سنتی واقع شده است و اکثریت ساکنان آن از قشر متوسط رو به پایین جامعه هستند. با اوج گرفتن قیمتها بخصوص در گروه حبوبات، تقاضا برای آن به شدت کاهش یافته است انگشت شمار مشتریانی هم که برای تهیه آن مراجعه میکنند؛ با وسواس و احتیاطی ویژه تقاضای کمتر از یک کیلوی آن را دارند. این شد که علیمراد، کارگر خواروبارفروشی بر آن شد که به جای بستههای یک کیلویی، آنها را در بستههای ۲۵۰ گرمی آماده کند.
این تقاضای خرید جنس که به زیر کیلوگرم رسیده است؛ مرا به ۶۰ سال پیش برد، زمانی که تابستانها به زادگاه پدرم «کنگاور» در استان کرمانشاه میرفتیم و آنجا در دکان عمویم، شاهد مشتریانی بودم که مثلا چای را به مقدار ۵۰ یا ۱۰۰ گرم میخریدند و مغازهدار با مهارت خاصی، چای را در کاغذی میریخت و با پیچیدن نخی به دورش، آن را تحویل مشتری میداد.
شوربختانه باید گفت که تعادل دخل و خرج قشر عظیمی از مردم بر هم خورده است و آن دریافتی که از حاصل زحمتشان به دست میآورند به هیچ روی کفاف یک زندگی معمولی را نمیدهد. لازم به گفتن است که قشر کاسب، بخصوص صنفی که در مواد خوراکی فعالیت دارند؛ خیلی زودتر از دستاندرکاران حکومتی به کاستیها و مشکلات مردم پی میبرند، زیرا روزانه با آنها نشست و برخاست دارند؛ و مانند دماسنجی، وضعیت جامعه را اندازهگیری میکنند:
دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن
میشناسد دل من بوی دل سوخته را
از این رو میتوان هشدار داد که فروغلتیدن کثیری از مردم به وضعیت اقتصادی ۶۰ سال پیش، که مایحتاج خود را در حد گذران روز خرید کنند، روی داده است؛ و این منصفانه نیست که شکرزار سفرههای ملت بزرگ ایران را به شورهزار بدل کنیم:
در شکرزاری که موران کامرانی میکنند
نیست از انصاف، محروم از شکر کردن مرا
صائب تبریزی
شما چه نظری دارید؟