سه امام بعد از امام رضا(ع) در موقعیت خاصی به سر می بردند که حکومت وقت کمتر مجالی باقی می گذاشت تا در دسترس عموم باشند و از قضا هر سه نیز جوان از دنیا رفتند که نشان می دهد چه فشاری بر آنها اعمال می شد. از این روی یاران کمتری داشتند و آنچه از ایشان نقل شده است، فراوان نیست؛ اما همین مقدار بسیار مغتنم و آموزنده است. نوشتار حاضر به مناسبت ولادت حضرت امام هادی(ع) تقدیم می شود.
حضرت ابوالحسن علی بن محمد(ع)، دهمین امام است. مشهورترین القاب آن حضرت، «هادی» و «نقی» است. چون پیش از ایشان حضرت امیرالمؤمنین(ع) و امام رضا(ع) نیز کنیه ابوالحسن داشتند، ایشان را «ابوالحسن ثالث» میگویند. تولدش در حوالی مدینه اتفاق افتاد در نیمه ذوالحجه یا رجب سال ۲۱۲ق؛ بعضی هم سال ۲۱۴ق گفتهاند و در ماه و روز تولد نیز روایات دیگری هست. مادرش از مردم مغرب و معروف به «سمانة مغربیه» بود.
امام هادی(ع) به هنگام وفات پدر بزرگوارش، شش سال و پنج ماه داشت و در مدینه بود. سالهای امامت آن حضرت مصادف بود با قسمتی از خلافت معتصم و تمام خلافت متوکل، منتصر، مستعین و در زمان خلافت المعتزبالله شهید شد. ابن شهرآشوب در «مناقب» روایت کرده است که آن حضرت پاکدل ترین و راستگوترین خلق بود. از نزدیک جذاب ترین و ظریف ترین افراد و از دور کامل ترین خلق به چشم میآمد. وقتی خاموش بود، باهیبت و وقار جلوه میکرد و در کلامش خوبی و ملاحت موج میزد و در رفتار و مناظراتش ثابت نمود که عالم ترین، خردمندترین، بردبارترین و کریم ترین مردم زمان است. احادیث، اقوال، مواعظ و حکم، آداب و ادعیة امام هادی(ع) در کتب مختلف مخصوصاً «تحفالعقول»، «الدرّه الباهره»، «اعلامالدین» و «بحارالانوار» ثبت است. همچنین در جواب سؤالات علمی و فقهی که از آن حضرت میشد، نامههای بسیار نوشتهاند که بعضی از آنها باقی است. از سخنان کوتاه آن بزگوار است:
حکمتها
۱ـ از خوبی بهتر، کسی است که خوبی میکند.
۲ـ از زیبایی زیباتر، کسی است که زیبا میگوید.
۳ـ برتر از دانش، دانشمند است، و بدتر از بدی، آورندة آن است، و ترسناکتر از وحشت، ترسوست.
۴ـ خداوند دنیا را سرای امتحان، و آخرت را سرای پاداش قرار داده، و آزمون دنیا را موجب پاداش آخرت ساخته، و پاداش آخرت را در عوض آزمون دنیا قرار داده است.
۵ـ اگر خدا خیر بندهای را بخواهد، هر گاه سرزنش شود، می پذیرد.
۶ـ دانشمند و دانشجو در هدایت، شریکاند.
۷ ـ خودپسندی و غرور، از دانشطلبی بازمیدارد و به تحقیر دیگران و جهل فرا میخواند.
۸ـ خداوند وقتی واجبات را واجب فرمود، از روی حاجت و نیاز نبود، بلکه از سر رحمت و مهرورزی بود تا آلوده را از پاک جدا سازد و نیات درونتان را بیازماید، و آنچه را در دل دارید، خالص و پاک سازد تا در رسیدن به رحمت او بر هم پیشی بگیرید و در بهشت، جایگاه هر کدامتان بر دیگری [با توجه به اعمال،] برتر شود؛ بنابراین حج و عمره و نماز و زکات و روزه و ولایت را واجب فرمود و بر شما دری گشود تا در فهم فرائض از آن یاری طلبید.
۹ـ مردم در دنیا با اموال سر و کار دارند و در آخرت با اعمال.
۱۰ ـ خوشبختی شکرگزاری برای شاکر، بیشتر از خوشبختی او به نعمتی است که موجب شکر شده است؛ زیرا نعمت متاعی [فانی] است، اما شکر، نعمت و عاقبت است.
۱۱ـ لودگی، شوخی نابخردان و پیشة جاهلان است.
۱۲ـ کسی که با خدا انس بگیرد، از مردم کناره میگیرد.
۱۳ـ از کسی که نسبت به او کدورت داری، صفا مجوی. و از کسی که نسبت به او بدگمانی، نصیحت مخواه؛ زیرا دل دیگران همانند قلب تو نسبت به آنهاست.
۱۴ ـ خودبینی مانع تحصیل علم است و شخص را در پستی و نادانی نگه میدارد.
۱۵ـ بخیل بودن بدترین خوست؛ و طمَع خصلتی ناپسند است.
۱۶ـ همنشینی با اشرار نشانة شرارت همنشین است.
۱۷ ـ [مال] حرام رشد ندارد و اگر هم رشد کند، برکتی ندارد. آنچه از آن انفاق شود، بی پاداش است و بازماندهاش توشة [صاحبش برای] دوزخ.
۱۸ ـ حکمت اثری در دلهای فاسد نمیگذارد.
هر کس
۱۹ـ هر که از خودراضی باشد، بدگویانش زیاد خواهند شد.
۲۰ـ هر که خود را سبک شمارَد، از شرش در امان مباش.
۲۱ـ هر کس از خدا بترسد، از او بترسند؛ و چون خدا را فرمان برَد، از او فرمان برند.
۲۲ـ هر که از آفریدگار اطاعت کند، دیگر باکی از خشم آفریدگان نداشته باشد. و هر کس که خدا را به خشم آورَد، بداند که دچار خشم مخلوقان خواهد گردید.
۲۳ ـ هر کس که پروردگارش را بشناسد و بدو آگاه باشد، مصیبت دنیا برایش سبک میشود، هرچند با قیچی بریده شود و با ارّه قطعه قطعه گردد!
۲۴ـ هر که برای خود ارزشی قائل نباشد، از شرّش ایمن مباش.
۲۵ـ مصیبت بر شکیبا یکی است و بر بیتاب دو تا.
۲۶ـ فروتنی آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو آن کنند.
۲۷ـ دانش میراثی است گرامی، و ادب زیوری است زیبا، اندیشه آینهای است صاف [که درون را نشان میدهد].
۲۸ـ کسی را که به تو امید بسته، ناامید مکن، وگرنه خدا بر تو خشم میگیرد و دشمن میشود.
۲۹ـ آزمند آسایش ندارد.
۳۰ـ توانگری کمخواهی است و خشنودی به آنچه برایت کفایت میکند.
۳۱ـ یکی از آن حضرت درباره معنای «حلم و بردباری» پرسید؛ فرمود:
ـ این که در هر حال مالک نفس خود باشی و خشمت را فرو بَری در حالی که توان مقابله داشته باشی.
۳۲ـ خداوند قرآن را برای زمان خاصی و یا طایفهای مخصوص قرار نداده است، به همین جهت همیشه جدید است و تا قیامت برای هر گروهی تازگی دارد.
۳۳ـ افسوسهای ناشی از کوتاهی نمودن در کار را به یاد آر و دوراندیشی را در پیش گیر.
۳۴ـ دنیا، بازاری است که قومی در آن سود بُردند و شماری دیگر، زیان کردند.
پیامبر(ص) و خاندانش
۳۵ـ اگر محمد(ص) و اوصیایش نبودند، سرگردان بودید و واجبات را نمیشناختید.
۳۶ـ خدا پس از پیامبر(ص)، با نصب امامان بر شما منت نهاد و فرمود: الیوم أکملتُ لکم دینکم و أتممتُ علیکم نعمتی و رضیتُ لکم الاسلام دینا (امروز دینتان را به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما پسندیدم ـ مائده، ۳)، حقوقی را برای امامان واجب ساخت و به رعایت آن امر کرد.
۳۷ـ خداوند فرموده: «قل لا أسئلکم علیه أجرا إلا الموده فی القربی: بگو هیچ مزدی از شما نمیخواهم، مگر دوستی درباره خویشان [نزدیکم] ـ شوری، ۲۳). بدانید هر کس [در ادای این حق] دریغ ورزد، به خود بخل ورزیده، و خداوند بینیاز است.
۳۸ ـ خدا را مکانهائی است که دعا نمودن در آنها را دوست دارد و دعای هر کس را در آنجا مستجاب میفرماید، و مزار حسین(ع)از آن جمله است.
۳۹ـ درباره امام رضا(ع): محل قبر او ، قطعهای از خاک بهشت است و هیچ مؤمنی آن را زیارت نمیکند، جز آنکه خداوند او را از آتش دوزخ میرهاند و در سرای جاودانی جایش میدهد.
۴۰ـ ما خاندانی هستیم که بر دوستان خود دلسوزیم، و از [دیدن] احسان و فضل پیاپی خداوند بر آنان، شاد و خرسندیم، و هر نعمتی که خداوند بدیشان میدهد، به شمار میآوریم.
۴۱ـ ابنسِکیت پرسید: «سبب برانگیخته شدن موسی(ع) با عصا، ید بیضا و ابزار سحر، و عیسی(ع) با ابزار طبابت، و محمد(ص) با گفتار و خطابه چیست؟» فرمود:
خدا هنگامی موسی(ع) را برانگیخت که جادو بر مردم عصر او غلبه داشت. از این رو برای آنان از جانب خداوند، معجزه ای آورد که نظیر آن در توان آنان نبود، تا با آن، جادوی ایشان را باطل سازد و حجّت را بر آنان تمام نماید.
و خدا عیسی(ع) را در زمانی به رسالت برانگیخت که در میان مردم، بیماریهای مزمن پدید آمده بود، مردم به طب نیاز داشتند و عیسی(ع) از جانب خداوند، برای آنان معجزه ای آورد که نظیر آن، نزد ایشان وجود نداشت. او مردگان را زنده میکرد و کور مادرزاد و مبتلا به پیسی را با اذن الهی شفا میداد و با این معجزات، حجّت را بر آنان تمام میکرد.
خداوند محمد(ص) را در زمانی به رسالت برانگیخت که خطابه و سخنوری بر مردم عصر غلبه داشت. از این رو، او از جانب خدا برایشان موعظهها و حکمت هایی آورد تا با آنها، ادعای آنان را باطل و حجت را بر ایشان تمام نماید.
۴۲ـ حسن بن مسعود می گوید: خدمت امام هادی(ع) رسیدم در حالی که انگشتم خراشیده و شانهام بر اثر برخورد با راکبی صدمه دیده و در پی ازدحام مردم لباسم پاره شده بود، گفتم: «ای روز، خدا از شرّت نجاتم دهد، چقدر تو شوم بودی!» حضرت(ع) فرمود: «تو هم با اینکه با ما رفت وآمد داری، گناهت را به گردن بیگناهان میاندازی؟ مگر روزها چه گناهی دارند که چون جزای کردار خود را میبینید، آنها را شوم پنداشته و بد میگویید؟ آن [بدگوییها] به شما سودی نمیبخشد، بلکه خدا شما را به سبب مذمت کردن بیگناهان مجازات میکند. دیگر تکرار مکن و برای روزها هیچ تأثیری در فرمان و حکم خداوند قائل مشو!»
هشدار
۴۳ـ ابلیس به نوح(ع) گفت: ما هر گاه فرزند آدم را تنگ نظر یا آزمند یا حسود یا متکبّر و یا شتابکار بیابیم، او را چون گوی میرُباییم، و اگر همة این خصلتها در وجود او برای ما گِرد آید، او را «شیطانِ گردنکش» (شیطان مَرید) مینامیم!
۴۴ ـ مُحِقّ نابردبار، با ناشکیبی خود نور حقانیتش را خاموش می کند.
۴۵ـ نافرمانی والدین، تنگدستی میآورد و به ذلّت میکشاند.
۴۶ـ جدال گری، دوستی دیرپا را نابود میکند و پیمانهای استوار را از هم میگسلد و کمترین نتیجه اش، پیروزی برطرف مقابل است و پیروزی، سبب اصلی جدایی است.
۴۷ـ هر گاه روزگاری بود که عدالت در آن بر ستم غالب باشد، حرام است که به کسی گمان بد ببری، مگر اینکه بدی او بر تو معلوم شود. و هرگاه روزگاری بود که در آن بیداد بر دادگری غالب باشد، هیچ کس نباید به کسی گمان نیک ببرد، مگر اینکه خوبی او بر وی معلوم شود.
۴۸ـ سرزنش کردن بهتر است از کینه به دل گرفتن.
۴۹ـ اگر مردمان هر یک به وادی و درّهای بروند، من در وادی آن مردی قدم میگذارم که خدای یگانه را مخلصانه عبادت میکند.
۵۰ ـ توبه نصوح این است که باطن، همچون ظاهر، و بهتر از آن شود.
۵۱ـ بخل، نکوهیدهترینِ خویهاست.
۵۲ـ توانگری در این است که تمنّایت اندک باشد و به آنچه تو را بسنده میکند، خرسند باشی.
۵۳ـ نادان، اسیر زبان خویش است.
۵۴ـ شب زندهداری، خواب را شیرینتر میکند.
۵۵ـ گرسنگی، غذا را خوشمزگی میافزاید.
۵۶ـ نعمتها را با برخورد درست، باقی نگه دارید و با شکر نعمتها اسباب فزونی آنها را فراهم آورید.
۵۷ـ از نشانههای غرور نسبت به خدا آن است که بنده، استمرار و اصرار بر گناه داشته باشد و در همان حال، آرزومند بخشایش الهی باشد!
۵۸ـ سوار بر مَرکب چموش و خیره سر، اسیرِ جانِ خود است؛ و نادان، اسیرِ زبانِ خود.
۵۹ـ تملّق زیاد سبب بدگمانی است و اگر اطمینان برادر مؤمنت از تو سلب شد، تملقگویی را رها کن و حسن نیّت نشان ده.
۶۰ـ خداوند زیبایی و آراستگی را دوست دارد و ژولیدگی و ژولیده را دوست نمیدارد.
۶۱ـ هر کس بیش از اندازه و حق خودش بخواهد، به محرومیت شایستهتر است.
۶۲ـ حسرت و پشیمانیِ کوتاهی در انجام کارها را به یاد آور و با تصمیم جدی و تدبیر جبران کن.
۶۳ـ حسد، خوبیها را از بین میبرد و خودخواهی، دشمنی و بیزاری میآورد.
۶۴ـ جهل و بخل بدترین صفات اخلاقی است.
۶۵ـ غضب کردن بر کسی که اختیارش با توست، موجب سرزنش و پستی است.
۶۶ـ نیکویی صورت، زیبایی ظاهر است؛ و نیکی خرد، زیبایی باطن است.
۶۷ـ از حسد بپرهیز، چون حسادت تو آشکار میشود و در دشمنت هم تأثیری ندارد.
۷۰ـ حسابرسیها، آنچه را که به ذهنت خطور نمیکند، به تو نشان خواهد داد.
۷۱. به یادآور آن هنگامی را که پیش روی خانوادهات در بستر مرگ افتادهای و نه طبیبی میتواند جلو مردنت را بگیرد و نه دوستی به کارت میآید.
شما چه نظری دارید؟