۳۸ سال پیش در چنین روزهایی، هواپیمای شهید عباس بابایی هنگام بازگشت از یک عملیات برون مرزی، هدف قرار گرفت و ایشان پس از سالها آرزوی شهادت، به آن مقام الهی نائل شد.در میان شهدای انقلاب اسلامی، کمتر عزیزی را می توان یافت که زندگی اش آکنده از رویداد های شگفت انگیز و تامل برانگیزی باشد، همچون آنچه در زندگی شهید بابایی مشاهده می کنیم.پیروزی انقلاب اسلامی و اهداف والایی که از دل این تحول برخاست، بستری فراهم آورد تا برخی افراد در سطوح مختلف جامعه، خود را مکلف به تحقق آن آرمانها بدانند. شهید بابایی از جمله کسانی بود که از نخستین روزهای پیروزی انقلاب، خود را مسئول تحقق این اهداف میدانست.
پیمودن این مسیر، آسان نبود. در گام نخست، نیاز به خودسازی و آمادگی روحی داشت؛ در گام دوم، باید شرایط خانوادگی را با این مسیر هماهنگ میکرد و در نهایت، نیاز به همراهسازی همکاران، ایجاد تحول در ساختار سازمانی و مبارزه با قوانین و مقررات بازمانده از رژیم پیشین داشت.
شاید دیدگاه شهید بابایی در خدمت خالصانه به انقلاب اسلامی که آن را پدیده ای الهی می دانست، بدون مبارزه با نفس، آنچنان که بایسته و شایسته بود تحقق پیدا نمی کرد.
نگاه شهید بابایی به خدمت صادقانه برای انقلاب اسلامی ، بدون مجاهده با نفس و ریاضتهای فردی محقق نمیشد. روزهداری مستمر چه در زمان پروازهای متعدد و چه در زندگی روزمره، سادهزیستی، کمخوابی، کمحرفی و پرهیز از اسراف در خورد وخوراک، خدمت بدون خستگی در شرایط دشوار؛ اینها جلوههایی از روح مجاهد و عارف او بودند. بدون شک، خلوتهای معنوی و شبزندهداریهای عارفانه، او را در این راه یاری میکردند.
سرهنگ خلیل صراف از همکاران نزدیک شهید بابایی، خاطره ای از آن بزرگوار نقل کرده است که جنبه ای از جوانب مختلف روحی ایشان را آشکار می کند: «به عنوان مسئول حفاظت قرارگاه رعد، به سربازان دستور داده بودم تا شب ها پس از خاموشی، برای ورود و خروج افراد به قرارگاه، ایست شبانه بدهند. یکی از شب ها نگهبان پاس دو که نوبت پاسداری اش از ساعت دو شب الی چهار صبح بود، سراسیمه مرا از خواب بیدار کرد و گفت: «در ضلع جنوبی قرارگاه شخصی است که فکر می کنم برایش مشکلی پیش آمده.» پرسیدم: «مگر چه کار می کند؟» گفت: «او خودش را روی خاک ها انداخته و پیوسته گریه می کند.» من بی درنگ لباس پوشیدم و همراه سرباز به طرف محلی که او نشان می داد راه افتادم. به او گفتم: «تو همین جا بمان.» سپس آهسته به طرف صدا نزدیک شدم.
صدا به نظرم آشنا آمد. نزدیکتر که رفتم، او را شناختم. تیمسار بابایی، فرمانده قرارگاه بود. او به بیابان خشک پناه برده بود و در دل شب آنچنان غرق در مناجات و راز و نیاز به درگاه خداوند بود که به اطراف خود توجهی نداشت.
من به خودم اجازه ندادم که خلوت عاشقانه او را به هم بزنم. از همان جا برگشتم و به سرباز نگهبان گفتم: «ایشان را می شناسم. با او کاری نداشته باش و این موضوع را هم برای کسی بازگو نکن.» (پرواز تا بی نهایت ص ۲۳۳)
خانواده همراه با مرام شهید
شواهد نشان می دهد که حرکت اعضای خانواده در مسیری بود که شهید ترسیم کرده بود. قرارگرفتن در کنار پایین ترین طبقات اجتماعی از نظر رفاهی، عدم استفاده از تسهیلاتی که مقررات سازمانی برای چنین مقاماتی تعیین کرده بود، فراهم کردن زمینه ای که دسترسی کارکنان در رده های مختلف به ویژه محرومین و مستضعفین به ایشان میسر شود، سد کردن تمامی مسیرهایی که به نحوی امکان صدمه زدن به بیت المال از آنها استنباط می شد و ... بنابراین فقط شخص شهید بابایی نبود که خود را فدای انقلاب کرده بود، بلکه اعضای خانواده ایشان هم با هدایت و مدیریت او در این مسیر قرار گرفته بودند.
آقای دوشن، از دوستان نزدیک شهید بابایی در خاطرات خود در همین زمینه گفته است: «یک روز آمدم دیدم مبل ها هم نیست. گفتم: «عباس، مبل ها چی شد؟» گفت: «حالا یه طوری شده، آخه تو چه کار داری این قدر فضولی می کنی؟» گفتم: «باید بدونم.» خانمش از آن طرف گفت: «عباس همه رو بخشید! می بره زینبیه، یه جایی رو پیدا کرده که به دخترها جهیزیه می دن.
با اجازه من می بره به اون ها می ده. اون ها هم می دن به دخترهایی که جهیزیه آنچنانی ندارن. من هم راضی ام.» گفتم: «یعنی شما ناراحت نمی شی؟ هیچی بهش نمیگی؟!» گفت: «نه، چی بگم؟ وقتی این کار رو دوست داره، خب بکنه، چه اشکالی داره؟ عباس اینجوری راضیه. من هم راضی ام.» گفتم: «خب جهیزیه ای هست که مادر شما داده.» گفت: «به اونها ربطی پیدا نمی کنه، مال من و عباس بود.» گفتم: «ملیحه خانم چقدر تو بزرگواری! بارک الله، آفرین!» (من و عباس بابایی ص ۴۸)
مبارزه با میراث شا هی
بدون شک قوانین و مقررات حاکم برارتش شا هی که توسط مستشاران آمریکایی، ساماندهی شده بود، بسیار حسابشده و محکم بود. ایجاد تحول و دگرگونی در چنین سازمانی اولا به اعتقادی قوی برای این کار و ثانیا به برنامه ریزی بر اساس بینش و شناخت درست از سازمان نیاز داشت. خوشبختانه شهید بابایی از این دو ویژگی برخوردار بود و توان انجام چنین کاری را در خود می دید.
مشکل عمده ای که شهید بابایی با آن مواجه بود، نبود چنین اعتقاد و شناختی در رده های بالای ارتش بود، به نحوی که فرماندهان بالادست در قضیه اقدام ایشان برای تعمیر ترمز هواپیمای اف-۱۴، او را تهدید به تحویل به سازمان قضایی نیروهای مسلح و محاکمه کردند! گرچه فرماندهان ستادی از تحولاتی که ایشان در اداره امور پایگاه هشتم شکاری به عمل آورده بودند، اخبار دقیقی در اختیار نداشتند اما تاثیر آن را در بالا بردن فرایند عملیات به خوبی حس می کردند. برای ایشان شگفت آور بود که سرهنگ بابایی دست به چه تحولاتی زده و چگونه توانسته است این میزان آمادگی عملیاتی داشته باشد.
بعضی از مدیران حتی رفتار متواضعانه او با کارمندان رده پایین را تحمل نمی کردند؛ حتی به دلیل ساده پوشی و عدم استفاده ایشان از علائم و درجات نظامی معترض بودند .
تاسیس دانشکده خلبانی
اگرچه بعضی از مسئولان کشور و مقامات روحانی به ایشان توصیه می کردند که در عملیات برون مرزی مشارکت نداشته باشد، اما او این پیشنهاد ها را نمی پذیرفت؛ چرا که بر این باور بود اگر در پرواز های خطرناک داخلی و برون مرزی پیشتاز نباشد، نمی تواند خلبان ها را برای انجام چنین پروازهایی توصیه و تحریک کند. در عین حال اعتقادی راسخ داشت به اینکه ما خودمان می توانیم در داخل کشور، خلبان تربیت کنیم و به همین دلیل، با امکانات موجود، اقدام به تاسیس دانشکده خلبانی کرد.
همچنین برای جلوگیری ازحملات هواپیماهای عراقی به جزیره خارک ومحل بارگیری نفتکش ها، طرحی را مطرح کرد که مورد قبول مسئولان کشوری قرار گرفت. بر اساس طرح مذبور قرار شد تعدادی هواپیماهای اف-۱۴ با تمام تشکیلات و خلبان از پایگاه اصفهان به پایگاه بوشهر که پایگاه هواپیماهای اف-۴ بود، منتقل شوند.
با اجرای چنین طرحی جزیره خارک و نفتکش ها از حملات هواپیماهای عراقی در امان ماندند.
توانایی های شهید بابایی در انجام عملیات با هواپیماهای شکاری اف-۴، اف-۵ و اف-۱۴، قابل انکار نبود. بسیاری از طرح های عملیاتی وی با موفقیت همراه بود و برخی تخصص های او در نیروی هوایی منحصر به فرد محسوب می شد.
یکی از همکاران خلبان ایشان در خاطره ای از او گفته است: «قبل از انقلاب، اولین کسی که در نیروی هوایی با هواپیماهای اف-۱۴ سوختگیری شبانه انجام داد، شهید بابایی بود.
آن زمان قرار بود که ما عمل سوختگیری هواپیمای اف-۱۴ را از نظر سیستم روشنایی در شب بررسی کنیم، ولی چون صاحبان «شرکت گرومن» که سازنده اف-۱۴ بودند، در نظر داشتند مبلغ فراوانی برای تعمیرات سیستم روشنایی هواپیما دریافت کنند، اظهار داشته بودند که بدون تغییرات روشنایی، عمل سوختگیری شبانه کار بسیار خطرناکی است و احتمال سقوط هواپیما در شب وجود دارد. با این حال تا قبل از جنگ، این موضوع به فراموشی سپرده شده بود.
با شروع جنگ تحمیلی و نیاز به هواپیمای اف-۱۴ که در طول شبانه روز ماموریت های مختلفی را عهده دار بود، به ناچار همه خلبان ها مجبور بودند سوختگیری شبانه انجام دهند.
با توجه به اینکه شهید بابایی اولین کسی بود که قبلا عمل سوختگیری شبانه را انجام داده بود، به همین خاطر، فرمانده پایگاه در مورد وضع سوختگیری در شب و اینکه آیا بدون تغییر در سیستم روشنایی، امکان سوختگیری وجود دارد یا خیر، از شهید بابایی سئوال کرد. شهید بابایی گفتند: «بله، البته با مقداری قدرت و شجاعت.» بابایی یک بار دیگر در این امر پیشگام شد و خلبانان با گذراندن آموزش کوتاهی، یکی پس از دیگری توانستند عمل سوختگیری شبانه را انجام دهند. (پرواز تا بی نهایت ص ۱۰۵)
شهادت بر بال فرشتگان
در پایان بحث بهتر است همان جمله اول را مقاله را تکرار کنیم: «در میان شهدای انقلاب اسلامی کمتر عزیزی پیدا می شود که زندگی اش مملو از حوادث شگفت انگیز و تامل برانگیز باشد همچون زندگی شهید بابایی» از جمله نکات برجسته و چشمگیر شخصیت شهید بابایی این بود که آن بزرگوار یا اغلب روزه دار بود یا بسیار کم غذا می خورد. از این خصلت در معارف اسلامی بسیار تکریم و تمجید شده است؛ خصلتی که منشا تحولات عظیم روحی و روانی انسان می شود.
حضرت آیت الله جوادی آملی می فرماید: «روزه بهترین راه برای رسیدن به باطن عالم و مشاهده ملکوت آن و تبعیت از ابراهیم خلیل الله (ع) است که خدای سبحان درباره اش فرموده است: «بدین سان ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم بنمایانیم تا از اهل یقین گردد.» (سوره انعام، آیه ۷۵)
کم خوری و رعایت اعتدال از بهترین راه های طی مسیر کمال است، چنانچه پرخوری از بزرگترین موانع کمال به شمار می آید. ممکن نیست انسان به صرف درس خواندن و پرداختن به یک سلسله الفاظ و نقوض مکتوب و امواج ملفوظ، به نورانیت علم که امری ماورای طبیعی و مجرد است راه یابد، زیرا محال است امری مادی موجب پیدایش امری مجرد شود. معلم حقیقی نه کتاب نویس است، نه گوینده. کتاب و استاد و درس، همگی معدّات و مقدمات خوبی برای تحقق یافتن علم هستند. عمده سالک بودن، کم خوری و دوری از پرخوری و بدخوری است که انسان را به مشاهده ملکوت عالم می رساند. بر همین اساس، برخی از بزرگان قفه فرموده اند: «در فضیلت روزه همین بس که انسان روزه دار شبیه فرشتگان شود و غذای او چون فرشتگان جز تسبیح و تحمید حضرت حق تعالی چیز دیگری نیست.» (تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج ۹، ص ۲۹۶)
با این توضیحات می توان اظهار داشت شهید بابایی در میان ما اهل زمین، همچون فرشتگان زندگی کرد و بال در بال فرشتگان به جایگاه قرب الهی پرواز کرد. یادش زنده و راهش پر رهرو باد.
*مهدی نوروزی
شما چه نظری دارید؟