یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴ - ۱۸:۳۳
نظرات: ۱
۰
-

تحریف عاشورا با جهل مذهبی!

محمدتقی فاضل میبدی
تحریف عاشورا با جهل مذهبی!

در تاریخ برای این که انسان ها به گوهر عاشورا آشنا نگردند، سود جویان و دین ابزاران تلاش بر تحریف آن کرده اند...

محمد تقی فاضل میبدی

عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم 

اگر کسی بگوید رویداد عاشورا از تراژدی‌ترین رخدادهای تاریخ بشر بوده است، سخن صوابی است. حساس‌ترین فراز تاریخ اسلام بی هیچ تامل این رویداد بوده است که به نام دین و برای مقابله با بقای قدرت و موروثی کردن خلافت، اولاد رسول خد را در مسلخ سیاست سر بریدند. در یک کلام می توان گفت عاشورا یعنی تقابل عدل و ظلم و یا عقل و جهل و یا دین حقیقی در برابر دین جهالت و ضلالت. شگفت این که امام حسین (ع) پیش از واقعه عاشورا و در روزگار شکل گیری حکومت امویان طی سخنانی عالمان دین را خطاب قرار داده و سرگذشت آنان را سر گذشت عالمان یهود و مسیحی می داند که در برابر گناهان بزرگ و فساد حاکمان بی تفاوت نشستند. در کتاب تحف العقول در سر آغاز گفتار امام حسین چنین آمده است «فاعتبروا بما وعظ الله به أولیاءه من سوء ثنائه علی الأحبار إذ یقول لولا ینهاهم... »  ای بندگان خدا شما را به تقوای خدا سفارش می کنم و از دنیا و گرایش به نعمت های خیال انگیز و مقام و موقعیت نشاط زای آن که ارزش جایگزینی برای آنچه خدا به عنوان زینت برای (شما) عالمان پسندیده و کرامت و نعمت های آخرت که به (شما) عالمان عطا خواهد کرد، ندارد؛ حذر می دهم چه این که آخرت برای با تقوایان است و حسرت، پشیمانی و عذاب طولانی برای ستمگران. پس از نصیحت های خدا به اولیایش در قالب سرزنش از مجتهدان یهود و نصارا عبرت بگیرید. آنجا که می فرماید؛ چرا دانشمندان نصاری و علمای یهود، آنها را از سخنان گناه‏‌آمیز و خوردن مال حرام، نهی نمی‏‌کنند؟! چه زشت است عملی که انجام می‏دادند! 

تحریف عاشورا با جهل مذهبی!

محکومیت عالمان دینی در یهودیت –که در قرآن آمده - برای این است که فساد  حاکمان جامعه را فرا  گرفته بود و علمای دین سکوت اختیار کرده بودند. در روزگار پس از پیامبر سکوت زهاد و برخی عالمان باعث گشت، جامعه از مسیر عدالت خارج شود. امام حسین(ع) این سکوت را توجیه گر بیداد خلافت می داند. ای کاش گویندگان و مداحان در این روزگار که ستم جوامع اسلامی را فرا گرفته، از میانمار تا حوزه شامات تاریخ درست دین، به ویژه امام حسین را برای مردم درست باز خوانی کنند.

 در تاریخ برای این که انسان ها به گوهر عاشورا آشنا نگردند، سود جویان و دین ابزاران  تلاش بر تحریف آن کرده اند. به تعبیر شهید مطهری،  متاسفانه در طول تاریخ، تحریف هایی چه در انگیزه ها و اهداف، چه در چهره های حماسه ساز و چه در برنامه های مربوط به عاشورا انجام شد، برخی به شکل و برخی به افراد بر می گردد.

جالب تر این که آیت الله شهید مطهری مظلومیت امام حسین را در روز عاشورا و شهادتش به دست افراد سنگدل نمی داند، بلکه مظلومیت او را از فرهنگش می داند و می گوید «برای مصیبت امام حسین (ع) و اهل بیتش (س) به خاطر آن همه زجرهای روحی و جسمی و ضربات شمشیرها نباید گریست، بلکه باید به خاطر مظلومیت و دروغ پردازی هایی گریست که مقام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را متنزل می کند».

می توان گفت نخستین تحریف کنند گان عاشورا امویان و سپس عباسیان بودند. زیرا پیام عاشورا را در تضاد با حکومت های خود کامه خود می دانستند.  از آنجایی که این حادثه جنبه های عاطفی بزرگی دارد و می تواند پیوندی با احساسات مردم داشته باشد، در نتیجه زوایای عقلی و تحلیلی آن مغفول مانده است. شاید علت این که نگذاشته اند حقیقت این پیام برای همگان روشن شود، به این دلیل است که می توان برای آن مدل سازی کرد و حکومت های شبیه حکومت امویان را بااین الگو شناخت  و الگوی مبارزه با حکومت های ستم را از امام حسین ع گرفت. استاد مطهری می گوید: انسان وقتی تاریخ حادثه عاشورا را می خواند، استعدادی برای شبیه سازی در آن می بیند. همان طور که قرآن برای آهنگ پذیری ساخته نشده ولی این طور هست و حادثه کربلا هم برای شبیه سازی ساخته نشده ولی این طور هست. 

راز اینکه این حادثه نمایش پذیر و شبیه پذیر است، این است که تجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامی است. همه اصول و جنبه های اسلامی عملا در این حادثه تجسم پیدا کرده است.

از سوی دیگر، ظلم هایی که در تاریخ بشر صورت گرفته و می گیرد نخست باید ظالمان آن را شناخت و به زمینه های پیدایش آن ظلم پی برد.  یکی از مسایلی که در جریان عاشورا باید باز شناسی شود این است که چرا و چگونه شخصی مانند یزید و پیش از او معاویه توانستند به نام دین بر کرسی پیامبر و خلافت بنشینند. یقینا این  داستان نفرت زا به شکل کودتا نبوده که ناگهان کسی به عنوان حاکم با نیروی نظامی خود را برکشد و بگوید متن خلیفه مسلمین هستم.  رخنه امویان در دستگاه خلافت مسلمین تدریجی بود. پس از رحلت پیامبر(ص) ابوسفیان جریان باز گشت به دوران جاهلیت را دنبال می کرد. خواست با علی(ع) بیعت کند تا از آن راه به اهداف خود دست یابد.

علی علیه السلام، بیعت ابوسفیان را نپذیرفت و به او فرمود «نیازی به نصیحت تو ندارم» و با ردّ این پیشنهاد، نشان داد که در مکتب علوی، برای رسیدن به هدف نباید از هر وسیله ای استفاده کرد. او تردید نداشت که خلافت، حقّ اوست، ولی رسیدن به آن را از هر راهی جایز نمی دانست و لذا با پی بردن به نیت ابوسفیان، صریحاً به وی جواب رد داد. چرا که قصد ابوسفیان، ایجاد اختلاف و فساد و فتنه گری در میان مسلمانان بود. بدین روی، علی علیه السلام از پیشنهاد ابوسفیان، به عنوان «فتنه انگیزی» یاد می نماید. این ها مسایلی است که در تاریخ تکرار شدنی است...

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی