استاد حسین انصاریان

همواره یکی از بهترین راههای شناخت بزرگان دین، سخنانی است که معصومان(ع) درباره شان گفته‌اند و از آن جمله است زیارتنامه های معتبری که درباره هر یک از ایشان وارد شده است. مرتبت والای حضرت عباس(ع) بر آگاهان پوشیده نیست و  دلبستگی بسیار زیاد مردم به آن بزرگمرد، ممکن است ایشان را به مسیری بکشاند که خوشایند و پسندیدة  آن بزرگواران نباشد. پس چه بهتر که آنها را آن گونه شناخت و ستود که زیبنده شان و بر پایة رهنمود اولیا باشد. متن زیر با اندک تصرف و تلخیص، ترجمه استاد انصاریان از زیارت حضرت عباس(ع) است که مرحوم محدث قمی با توجه به اسناد معتبر ذکر کرده است:
از حضرت سجادعلیه‌السلام روایت شده: «خداوند رحمت کند عباس را که نسبت به برادر خود ایثار کرد و جانش را فدای آن حضرت نمود تا اینکه در راه یاری او، دو دستش را از تن جدا کردند و خدا به جای دو دستش، دو بال به آن حضرت عنایت فرمود که مانند جعفر بن ابی‌طالب با  آن، همراه فرشتگان در بهشت پرواز می‌کند. و برای عباس در قیامت، نزد خدا مقامی است که همه شهیدان آرزوی مقام او را دارند.»
امام صادق(ع) فرمود: هر گاه قصد کردی که قبر عباس بن علی را زیارت کنی، بر در روضه ‌بایست و ‌بگو:
ـ سلام خدا و سلام فرشتگان مقرّب و پیامبرانِ مرسل و بندگان شایسته‌ و همة شهیدان، درست‌کرداران و راستگویان و درودهای پاک و پاکیزه بر تو باد ای فرزند امیر مؤمنان! 
گواهی می‌دهم که نسبت به یادگار پیامبر(ص) و فرزندزادة برگزیده و راهنمای دانا و جانشین تبلیغ‌کننده و ستمدیدة غارت‌زده، اهل تسلیم و تصدیق و وفا و خیرخواهی بودی. 
خدا از سوی پیامبر، امیر مؤمنان، حسن و حسین برترین جزایت دهد که صبر کردی و کار خویش را تنها به حساب خدا گذاشتی و یاری نمودی؛ چه نیکو سرانجامی است خانه آخرت!
ـ دورباشِ رحمت خدا بر کسی که شهیدت کرد و کسی که حقت را نشناخت و حرمتت را سبک شمرد! و لعنت خدا بر او که بین تو و آب فرات فاصله افکند. گواهی می‌دهم که مظلومانه کشته شدی و خدا به وعده‌ای که به شما داده است، وفا می‌کند.
ـ به سوی تو آمدم ای پسرِ امیر مؤمنان، وارد به محضر شما شدم، در حالی که دلم تسلیم شماست و خود نیز پیرو شمایم. یاری‌ام برای شما مهیاست تا خدا حکم کند و او بهترین حکم‌کنندگان است. من فقط با شما هستم ؛ من به شما و بازگشت تان مؤمنم و با آنان‌که با شما مخالفت کردند ، دشمنم. خدا بکشد امّتی را که شما را با دست‌و زبانشان کشتند!
ـ سلام بر تو ای بنده شایستة فرمانبردار خدا و پیامبرش، امیر مؤمنان، حسن و حسین. سلام و رحمت خدا و برکات و مغفرت و رضوانش بر تو و بر روان و تن تو باد! 
ـ گواهی می‌دهم و خدا را شاهد می‌گیرم که تو به همان مسیری رفتی که «اهل بَدر» رفتند و در آن راه، از دنیا گذشتند، آن مجاهدان فی سبیل الله و خیرخواهان برای خدا، در مبارزه با دشمنان خدا و تلاشگر در یاری اولیای او، آن دفاع‌کنندگان از عاشقانش. 
خدا پاداشت دهد به برترین و بیشترین و کامل‌ترین و وفاکننده‌ترین پاداش آنان‌که به بیعت او وفا کردند و دعوتش را اجابت نمودند و از والیان امر اطاعت کردند.
ـ گواهی می‌دهم که در خیرخواهی کوشیدی و نهایت تلاش خود را کردی. خدا تو را در زمره شهیدان برانگیزد و روحت را در کنار ارواح نیکبختان قرار دهد و  فراخ ترین منزل بهشت خود را به تو عطا کند و برترین غرفه‌ها را ارزانی نماید و نامت را در بالاترین درجات قرار دهد و با پیامبران و درست‌کرداران و راستگویان و شهدا و شایستگان محشور نماید، آنان که خوب رفیقانی هستند. 
ـ گواهی می‌دهم که تو سستی نورزیدی و بازنایستادی و  آگاه از کردارت از دنیا رفتی، در حال پیروی از شایستگان و پیروی از پیامبران. خدا  ما و رسول و اولیایش را در جایگاه‌ فروتنان گرد آورَد که او مهربان‌ترین مهربانان است.
ـ سلام بر تو ای ابوالفضل عباس، فرزند امیر مؤمنان. سلام بر تو ای فرزند سرور جانشینان، سلام بر تو ای فرزند اولین شخص امت در اسلام آوردن، و پیشترینشان در ایمان، و استوارترینشان در پایبندی به دین خدا، و نزدیک و هوشیارترینشان بر اسلام.
ـ گواهی می‌دهم که تو برای خدا و رسولش و برادرت خیرخواهی نمودی. وه چه خوب برادر همدردی بودی! 
ـ خدا لعنت کند امتی را که تو را کشت؛ و لعنت کند امتی را که به تو ستم روا داشت؛ و لعنت کند امتی را که حرمت تو را پاس نداشت و پرده احترام اسلام را درید. 
ـ وه که تو چه نیکو شکیبا، جهادگر، حامی، یاور و برادر دفاع‌کننده ای از برادرت بودی و پاسخ‌دهندة طاعت پروردگار و علاقه‌مند به آنچه دیگران به آن بی‌رغبت شدند که همان پاداش بزرگ و ستایش زیباست و خدا تو را به درجه پدرانت، در بهشت‌های پرنعمت ملحق کرد.
ـ خدایا، من توجه خود را به زیارت اولیایت معطوف داشتم، به خاطر رغبت در پاداشت و امید به آمرزشَت و احسان فراوانت. از تو می‌خواهم که بر محمد و خاندان پاکش درود فرستی و روزی‌ام را به خاطر ایشان زیاد کنی، و زندگی‌ام را به خاطر آنان برقرار داری، و زیارتم را به حق آنان بپذیری، و حیاتم را دلپسند فرمایی، و مرا با گروه اهل کرامت همراه کنی، و از کسانی قرار دهی که از زیارت مزار عاشقانت رستگار و کامیاب بازمی‌گردند، درحالی‌که مستوجب آمرزش گناهان و پوشیدن عیبها و برطرف شدن ناراحتی‌ها و غصه‌ها شده باشد.
ـ به خدا و رسول و کتابش و به آنچه پیامبر از پیش خدا آورد، ایمان آوردیم.  خدایا، ما را با گواهانِ این حقایق بنویس. 
خدایا، این را آخرین عهد من از زیارت قبر فرزند برادر رسولت(ص) قرار مده و زیارتش را همواره تا زنده‌ام می‌داری، روزی من فرما و مرا با او و با پدرانش در بهشت محشور گردان و میان من و او و رسول و اولیایت شناسایی ایجاد کن. 
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا بمیران بر پایة ایمان به خود و باور نسبت به پیامبرت و ولایت امیر مؤمنان و امامان از فرزندانش و بیزاری از دشمنانش.‌ من ای پروردگار، به این امر خشنودم. و درود خدا بر محمد و خاندان محمّد.

سوگواری مادر حضرت عباس(ع)
روایت شده که قمر بنی‌هاشم به هنگام شهادت سی‌وچهار ساله بود و جناب ام البنین ـ مادر آن حضرت ـ در ماتم او و سه برادر دیگرش به بقیع می‌رفت و چنان ندبه و گریه می‌کرد که هر کس از آنجا می‌گذشت، گریان می‌شد. گریستن دوستان عجیب نیست، مروان بن حکم که از بزرگ‌ترین دشمنان خاندان نبوت بود، چون از کنار ام البنین می گذشت، از گریه او به گریه می افتاد! این اشعار از ام البنین در مرثیه پسرانش روایت شده است:
یا مَنْ رَأَی العبَّاسَ کَرَّ عَلی جَمَاهِیرِ النَّقَد
و وَراهُ مِن أَبنَاءِ حَیدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَد...
ای که عباس را دیدی حمله می‌کرد بر توده‌های فرومایه/ و از فرزندان حیدر هر شیر یالداری دنبال او بود؛ خبردار شده‌ام که به سر فرزندم ضربت وارد شده/ در حالی‌که بریده دست بود!
وای بر من بر شیربچه‌ام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد/ اگر شمشیرت در دستت بود، کسی نمی‌توانست به تو نزدیک شود!
لا تَدْعُوِنِّی وَیکِ أمَّ البَنِین                       تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ العَرِینِ...
وای بر تو! مرا دیگر «ام البنین» (مادر پسران) مخوان/ که مرا به یاد شیران بیشه‌ام می‌اندازی +  مرا پسرانی بود که به آنان خوانده می‌شدم؛/ اما امروز پسری ندارم. + چهار پسر مانند کرکسان بلندی‌ها داشتم/ که با بریده شدن رگ حیات، یکی پس از دیگری به مرگ پیوستند.+  نیزه‌ها بر پیکرشان ستیزه داشتند،/ همگی با تن مجروح به خاک افتادند.+  ای کاش می‌دانستم همان گونه است که خبر داده اند:/ دست عباس بریده شده بود!
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی