دکتر محمدرضا مهدیزاده
نماز
اذان ظهر و در میدان، نمازت
و بالاتر ز هر پیمان، نمازت
قنوت تو سقوط دشمنان بود
چو تیری بر دل آنان، نمازت
تقدیم به حضرت ابوالفضل(ع)
برادر
چنان تو ساقی و ساغر ندیدم
به میدانها چنین محشر ندیدم
لب خشکت ننوشید از فرات آب
کسی از تو برادرتر ندیدم
جوانمردانه
عَلَم افراشت، سرو دین نیفتد
به پیشانی لشکر چین نیفتد
جوانمردانه دستش را ستون کرد
که ناگه آسمان پایین نیفتد!
شط
قدم سوی شط مهتاب برداشت
شکوه آسمانها تاب برداشت
فلک! برعکس باشد کار و بارت
ببین، دریا ز رودی آب برداشت
برای دوست
تو دست از روزگار پست شستی
نگاه از هر چه «بود» و «هست» شستی
نماندی، پا به پای عشق رفتی
برای دوست، دست از دست شستی
آبرو
شکوه تاب و تب را از تو آموخت
وفای لب به لب را از تو آموخت
فزودی آبروی عاشقان را
فرات آن روز ادب را از تو آموخت
خوشا
خوشا آن دل که در دست تو باشد
سراندازی که پابست تو باشد
خوشا خورشید معصومی که خندان
شهید چشم سرمست تو باشد
اشاره
دلم خون است از این ماتم دوباره
دوباره سینه از غم پاره پاره
ببین، کافیست حتی یک اشاره
تک و تنها، رقیه، گوشواره
از زبان حضرت ابوالفضل(ع)
تب
شبم شبتر ز شبهای رقیه
تبم تبتر ز تبهای رقیه
دو چشمم پر ز خون شد تا نیفتد
نگاه من به لبهای رقیه
تقدیم به حضرت قاسم بن الحسن(ع)
فرزند خلف
دوبیتی بود و کار صد غزل کرد
که زهر مرگ را همچون عسل کرد
پدر را بس که فرزند خلف بود
سنان و تیر و خنجر را بغل کرد
صبوری
هوای خیمه وقتی غم میآورد
برای زخم، او مرهم میآورد
اگر زینب صبوریها نمیکرد
زمین و آسمان هم کم میآورد
از زبان حضرت زینب(س)
کاش
شهیدانِ سرت را بر سرِ نی
نوای حنجرت را بر سرِ نی
همه دیدم، نمیدیدم، ولی کاش
نگاه اکبرت را بر سرِ نی
جفا کردند
ز نسل نحس شیطان رجیماند
وفاداری و مردی را عقیماند
جفا کردند بر تو، تا قیامت
به دور از لطف رحمان رحیماند
نفرین
خسی بر موج گلگونت نبودند
به جز کرکس به هامونت نبودند
نمک بر زخمهاشان تا قیامت
که مرهم بر دل خونت نبودند
شما چه نظری دارید؟