طه حسینی فراهانی
نادر ابراهیمی، نویسنده، مترجم، فیلمساز و هنرمندی چندوجهی که در ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران متولد شد، نه تنها یکی از چهرههای برجسته ادبیات معاصر ایران بود، بلکه عاشق عمیق و تمامعیار خاک و مردم این سرزمین بود.
این عشق، بارها و بارها در آثارش به چشم میآید. با این حال، جالب است بدانیم که از میان تمام شهرها و کوچهپسکوچههای ایران، کمتر در مورد تهران، زادگاهش، نوشته است و بیشتر به جایجای کشور، از جنوب و شمال گرفته تا کویر و کوهستان پرداخته است.
نادر ابراهیمی از نوادگان ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم کرمان بود و نام خانوادگیاش برگرفته از همین اصل و نسب افتخارآمیز است. او پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی و گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، وارد دانشکده حقوق شد، اما بعد از مدتی آن را رها کرد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی لیسانس گرفت.
با وجود این، تحصیلات رسمی، تنها بخش کوچکی از مسیر او بود؛ چرا که تجربههای زندگیاش گستره بسیار وسیعی داشت: از کارگری در تعمیرگاههای سیّار ترکمن صحرا و چاپخانهها گرفته تا ویراستاری، ایرانشناسی، فیلمسازی، نقاشی روی لباس و روسری، تدریس و مدیریت کتابفروشی. در تمام این سالها اما نویسندگی، حرفه و عشق بیوقفهاش باقی ماند.
نادر ابراهیمی، نویسندهای پرکار بود. از اولین اثرش «خانهای برای شب» در سال ۱۳۴۲ گرفته تا رمان عظیم و هفت جلدی «آتش بدون دود» که بیش از ۱۷۰۰ صفحه دارد و بهعنوان یکی از مهمترین آثار داستانی پس از انقلاب شناخته شده است.
این رمان بلند و داستانهایش، به عنوان میراثی ادبی و فرهنگی، جایزههای معتبر ملی و بینالمللی، از جمله جایزه نخست تعلیم و تربیت یونسکو و جایزه کتاب برگزیده ایران را نصیبش کرد. او همچنین نویسنده تعدادی از مجموعههای تلویزیونی و فیلمنامههای سینمایی نیز بود و در حوزه موسیقی، سرودها و ترانههایی برای آثارش ساخته است. از جمله سرودهایش میتوان به «ای وطن»، «سفر برای وطن»، «هجرت» و «دنبال دل» اشاره کرد که همه بازتابی از دغدغههای عمیق او درباره ایران و مردمش بود.
عشق نادر ابراهیمی به ایران و فرهنگش محدود به کلمات نبود. او خود را در قامت یک ورزشکار نیز به نمایش گذاشت. چنان که از جمله بنیانگذاران گروه کوهنوردی «ابرمرد» بود و تلاش کرد تا کوهنوردی را نه فقط در قالب یک ورزش، بلکه به عنوان یک سبک زندگی و فرهنگی نیکو به جامعه معرفی کند. کوهنوردی برای او فرصتی بود به منظور نزدیک شدن به طبیعت و جان گرفتن از دل کوهستانهایی که همچون قصههایی زنده، هر کدام سرگذشتی داشتند.
آثار نادر ابراهیمی بسیار متنوعاند. از داستانهای بزرگسالان مانند: «آرش در قلمرو تردید»، «بار دیگر شهری که دوست میداشتم»، «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» که دو جلد زندگینامه مفصل او را تشکیل میدهند گرفته تا آثار برجسته و پرمحتوای کودکان و نوجوانان که شامل کتابهایی چون: «کلاغها»، «سنجابها»، «بزی که گم شد»، و مجموعه قصههای انقلاب برای کودکان است.
آثار کودکانه نادر ابراهیمی، بارها جوایز بینالمللی چون جایزه اول جشنواره کتاب کودکان توکیو، جایزه سیب طلایی براتیسلاوا و جایزه تعلیم و تربیت یونسکو را به دست آوردهاند و تأثیر عمیقی بر ادبیات کودک و نوجوان ایران گذاشتهاند.
نادر ابراهیمی همچنین در عرصه نمایشنامه و فیلمنامه نیز - چنان که گفتیم - فعال بود و آثاری چون: «اجازه هست آقای برشت؟» و «صدای صحرا» را خلق کرد. این آثار نشاندهنده تنوع هنری او و تواناییاش در روایت داستان از زبانهای مختلف هنری است.
یکی از بزرگترین ویژگیهای ابراهیمی، نگاه عمیق و فلسفیاش به زندگی و ادبیات بود. مجموعه مقالات آموزشی و پژوهشی او در قالب کتابهایی چون: «لوازم نویسندگی»، «مقدمهای بر فارسینویسی برای کودکان» و «ساختار و مبانی ادبیات داستانی»، بیانگر دغدغهاش برای آموزش و ترویج ادبیات اصیل و پویا در میان نسلهای آینده است. او معتقد بود که ادبیات میتواند آیینه جامعه باشد و همچنین وسیلهای برای رشد فرهنگی و اخلاقی.
در رمان «یک عاشقانه آرام» که شاید بسیاری او را با آن بشناسند، داستان دو شخصیت انقلابی و پرشور، یکی از گیلان و دیگری از آذربایجان را روایت میکند. داستانی که نه تنها عشق را در بطن خود دارد، بلکه نمایانگر روحیه مقاوم و متعهد نسل جوان ایران در دوران انقلاب است. این اثر همواره در میان خوانندگان ایرانی، جایگاه ویژهای داشته و پس از درگذشت ابراهیمی بارها تجدید چاپ شده است. او که در طول زندگیاش همواره در جست وجوی معنا و حقیقت بود، با آثارش نه فقط به ادبیات ایران بلکه به فرهنگ و هویت این سرزمین خدمت کرد.
در میان تمام این موفقیتها، نادر ابراهیمی همیشه دغدغه ایران داشت. شعری که در مراسم بدرقهاش خوانده شد، بهتر از هر چیزی این احساس را بیان میکند:
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس
چه سفرها کردهایم، چه سفرها کردهایم
ما برای بوسیدن خاک سر قلهها
چه خطرها کردهایم، چه خطرها کردهایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم
این خطوط، همانند تمام آثار نادر ابراهیمی، گواهی است از عشق و رنج، پایداری و امیدی که در دل این مرد بزرگ ایران جاری بود. در پایان باید گفت که نادر ابراهیمی فراتر از یک نویسنده صرف بود. او را میتوان هنرمندی جامعالاطراف دانست که در عرصههای مختلف فرهنگی و هنری فعالیت کرد و میراثی گرانبها برای ایران و ادبیات فارسی به جای گذاشت. میراثی که همچنان زنده است و در دل خوانندگان و دوستداران فرهنگ ایرانی جاودانه میماند.
جواد مجابی در مراسم بدرقه نادر ابراهیمی، جملهای پرمعنا و تأثیرگذار گفت که میتوان آن را خلاصهای از همه تلاشها و دغدغههای ابراهیمی دانست: «نادر ابراهیمی رنج برد، آگاهی آفرید و در متن فرهنگ این کشور کوشش کرد.
در خیال ما، او «آتش بدون دود» را قرنها سروده بود و ترانهای ساخت که محمد نوری آن را پرچم روزگار دیگر ساخت.» این جمله، همواره یادآور ارزشهای والای ابراهیمی در عرصه فرهنگ و ادب است. او نه فقط نویسندهای خلاق، که انسانی متعهد و مسئول بود که تمام زندگی خود را وقف آرمانهای بزرگ فرهنگی و اجتماعی کرد.
نادر ابراهیمی سرانجام بر اثر ابتلاء به سرطان مغز و تحمل یک دوره طولانی بیماری آلزایمر، روز پنجشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۷ در سن ۷۲ سالگی درگذشت و یاد و خاطرهاش همچنان در دل دوستداران ادبیات و فرهنگ ایران زنده است.

شما چه نظری دارید؟