اطلاعات نوشت: کاربرد کلاه به عنوان جزیی جداییناپذیر از لباس، شاید به اندازه تاریخ زندگی بشر در اردبیل قدمت داشت ولی در گذر زمان دیگر نه از مردانی که کلاه شاپو بر حشمت آنها میافزود، خبری هست و نه راسته کلاهدوزان بازار تاریخی این شهر رونق سابق را دارد، گویا سرهای صنعتگران این حرفه بیکلاه مانده است.
در فرهنگ عامه مردم آذربایجان و اردبیل، فردی که کلاه بر سر داشت، باید حرمت کلاه را مراعات میکرد؛ به قول استاد شهریار که در مصرعی از غزل شیرین "بلالی باش" میفرماید: "بؤرکو باشا قویان گرک بؤرکونه ده بیر یاراشا" یعنی کسی که کلاه بر سر میگذارد باید شایستگی آن را هم داشته باشد.
رونق خرید و فروش کلاه در سدههای قبل در اردبیل به حدی بود که کلاهدوزی به مثابه حرفه و صنعتی مشخص شناخته میشد و وجود راسته کلاهدوزان (بورکچی بازار) در بازار سنتی و تاریخی اردبیل مؤید این نکته است.
وحید ضیایی نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و ادبیات اردبیل در این باره میگوید: کلاه و کلاهداری و منزلتی که از کلاه عاید صاحب آن میشده است ، در فرهنگ عامه مردم استانهای آذربایجان و اردبیل، گاه به طور ضربالمثلهایی بر زبانها جاری میشود.
وی می افزاید: هدف از کلاه به سر داشتن، صرفا محافظت از سرما یا گرما نبوده بلکه در آذربایجان و به ویژه در اردبیل نداشتن کلاه، نوعی بیادبی محسوب میشده است و سری که کلاه نداشته، در حقیقت حرمت نداشته است.
این نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و ادبیات اردبیل درباره انواع و اشکال کلاه در اردبیل می گوید: قدیمیترین شکل کلاه که در اردبیل از پارچههای کهنه ساخته و اغلب توسط عشایر زحمتکش منطقه استفاده میشده است، کلاه «تاساکی» نام داشته و برگرفته از کلاههای زمان شیخ صفیالدین اردبیلی بوده است.
وی ادامه می دهد: نوع دیگر کلاه در اردبیل قدیم، "باشلیق" نام داشته که از قدیمیترین انواع کلاههای رایج بوده و به گنبد شباهت داشته است.این کلاه آستر نداشته و به طور معمول از پشم حیوانات ساخته میشده است و عموم مردم در دوره قاجار از این کلاه استفاده میکردند.
اظهارات تنها کلاهدوز اردبیل
تنها کلاهدوز باقیمانده از صنعتگران و تولیدکنندگان کلاه در اردبیل هم می گوید: نوع دیگر کلاه در اردبیل و آذربایجان کلاه ترکمنی «تلپک »بوده که از پوست بره یا از نژاد قره گل دوخته میشد و از انواع کلاههای شهری دیگر اردبیل که امروزه به "کلاه بازاریها" معروف است نوعی کلاه وستوری به عنوان نماد کلاههای اردبیل است.
استاد لطفعلی مقدم می افزاید: شباهت کلاه وستوری به کلاه افغانیها در شکل نوک تیز آن در کلاه افغانی است، در حالی که در کلاه وستوری اردبیلی، استوانه بالای آن تا حدودی حفظ میشود؛ این کلاه در رنگهای قهوه ای، مشکی و جو گندمی بوده و از کلاههای پر استفاده ایام سرد اردبیل محسوب میشد.
علیرضا دباغ عبداللهی از کارشناسان صنایع دستی و مستندنگار صنعت کلاهدوزی در اردبیل هم تاکید می کند: حرفه کلاهدوزی متاسفانه رو به فراموشی است و نبود تقاضا، تولید آن را از رونق سابق انداخته و کلاهدوزی را به خاطرهها سپرده است.
ضیایی نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و ادبیات اردبیل هم می گوید: از هنرمندان کلاهدوز اردبیلی میتوان مرحومین شیرمحمدی، صفر جعفرزاده و ناصری را نام برد و اکنون فقط استاد لطفعلی مقدم و فرزندش جواد که عصای دست او در این حرفه است، تنها کلاهدوزان باقیمانده از نسلهای هنرمند پیشین به این صنعت مشغول هستند.