خاورمیانه را می توان استراتژیک ترین نقطه و منطقه کره زمین دانست. بنابراین بسیار طبیعی و واضح است که ابر قدرت های نظام بین المل چشم طمع به این جا که منبع و منشاء نفت دنیا به شمار می روند، داشته باشد.
روزنامه شرق با در گفت و گو با ماشاءالله شمسالواعظین اهداف و ابعاد این مهندسی امنیتی جدید در خاورمیانه مورد بررسی قرار داده است که بخش هایی از این گپوگفت را در زیر می آید:

وقتی عربستان سعودی و برخی کشورهای عربی دیگر، خود کشورهای اروپایی، ایالات متحده آمریکا و بهویژه اسرائیلیها به طور ساعتی، خلع سلاح حزبالله لبنان را پیگیری میکنند و مدام بر دولت جوزف عون و نواف سلام فشار میآورند، نشان میدهد که هدف نهایی مد نظر آنها فراتر از خلع سلاح است. اما مسئلهای که باید مد نظر قرار داد، تناقضی است که در این موضوع وجود دارد.
اگر طبق گفته غربیها و عربیها، حملات اسرائیل باعث نابودی حلقه فرماندهان و تصمیمگیران حزبالله و نابودی توان نظامی آن شده است، پس چرا باید این میزان فشار سیاسی، دیپلماتیک و حتی امنیتی وارد کنند که به هر قیمتی باید حزبالله خلع سلاح شود؟ این نشان میدهد که اتفاقا برخلاف تمام ادعاها، تبلیغات و شعارها، حملات اسرائیل به جنوب لبنان و حتی خود بیروت و همچنین تحولات بعد از ترور فرماندهان و شهادت سیدحسن نصرالله هم باعث نشده است که تهدید حزبالله برای اسرائیل کاهش پیدا کند.
زمانی که شاهد اشغال بخشی از خاک لبنان توسط اسرائیلیها هستیم و کشورهایی مانند آمریکا و اروپا از آن حمایت میکنند، قطعا نمیتوان اجازه داد که معادلات مربوط به مقاومت تغییر کند و بر همین مبناست که حزبالله اساسا منطقی نمیداند در شرایطی که بخشی از خاک لبنان تحت اشغال اسرائیلیهاست، بخواهد سلاح خود را تحویل بدهد. چون در تاریخ ثابت شده که هرگاه اسرائیل دست به اشغال بخشی از سرزمین یک کشور دیگر زده است، هیچگاه بهصورت داوطلبانه آن را تسلیم نکرده و نخواهد کرد، مگر به زور مقاومت. پس قطعا آمریکا، اروپا، کشورهای عربی و اسرائیل نمیتوانند فرمول «تسلیم» را از طریق فشار دولت بیروت به حزبالله تحمیل و دیکته کنند.
اگر واقعا آمریکا تضمین کرده که بعد از خلع سلاح حزبالله، اسرائیل حاضر به خروج از جنوب لبنان خواهد شد، پس چرا الان این کار را نمیکند؟ همه اینها دروغ است. همه اینها ادعا، فریب و تبلیغات است. کی و در کجا، اسرائیل دست به اشغال زد و داوطلبانه از آن عقبنشینی کرده است؟ مگر اکنون که ۸۰۰ کیلومتر از خاک سوریه را اشغال کرده، یک متر آن را پس داده است؟ مگر جنوب لبنان با قدرت مقاومت بازپسگیری نشد؟ آیا خود اسرائیلیها جنوب لبنان را واگذار کرده بودند؟ خیر. اکنون هم که میبینیم، بهصراحت اسرائیلیها از اشغال کرانه باختری و الحاق آن به سرزمینهای اشغالی و همچنین طرح جدی و عملیاتی برای اشغال کل نوار غزه میگویند.
چون آمریکاییها نشان دادند آن چیزی که در میز مذاکره از ایران نتوانستند بگیرند، از طریق بمباران تأسیسات هستهای محقق کردند. کمااینکه اسرائیل هم چنین برنامهای برای کل محور مقاومت در منطقه دارد؛ یا تسلیم محض یا خلع سلاح و محو کامل ایدئولوژی مقاومت. اتفاقا تسلیم محض هم هیچ فرقی با خلع سلاح ندارد.
برخی کشورهای عربی به همراه آمریکا و اسرائیل نیز نظم نوین خود را بعد از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ در قالب تداوم و گسترش پیمان ابراهیم ترسیم کردهاند. این حرف من نیست، بلکه گفته صریح خود دونالد ترامپ است که از این به بعد، کشورهای منطقه هیچ راهی جز پیوستن به پیمان ابراهیم ندارند و هیچ مابازایی هم در برابر آن دریافت نخواهند کرد. یا پیوستن به پیمان ابراهیم و شکلدهی نظم نوین جدید منطقهای یا حذف آنها از معادلات منطقه و انزوای دیپلماتیک در انتظار آنها خواهد بود. در این قالب و نظم نوین مدنظر آمریکا و اسرائیل، هیچ مابازایی به کشورها داده نمیشود؛ فقط و فقط «صلح در برابر صلح».
با توجه به اینکه معادلات منطقهای بهشدت تغییر کرده است، پس از شکست قدرت اسرائیل در سایه پاسخ ایران به تجاوزات ۱۲روزه، کشورهای عربی به این باور رسیدهاند که در صورت اراده، میتوانند معادلات جنگ را علیه اسرائیل تغییر دهند و آن را شکست دهند. در کنار این، اگر به معادلات دیپلماتیک نگاه کنیم، اکنون کشورهای اروپایی از فرانسه و آلمان گرفته تا انگلستان و حتی استرالیا، کانادا، نیوزیلند و هلند، تلاش دارند در نشست پیشرو در سپتامبر، کشور فلسطینی را به رسمیت بشناسند. طبق قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ سازمان ملل که قطعنامههای اولیه پس از تأسیس رژیم صهیونیستی هستند، اکنون یک بار سیاسی، حقوقی و اخلاقی بر دوش لندن سنگینی میکند.
