سه‌شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۸
نظرات: ۰
۰
-
نقد فیلم «ناتور دشت»| وقتی ساختارهای رسمی کارآیی ندارند

این فیلم نشان می‌دهد که چگونه در شرایط بحرانی، ساختارهای رسمی(پلیس، شورا، نهادهای محلی)، کارایی لازم را ندارند و در عوض، حس انسانی و جمعیِ همدلی می‌تواند نیروی نجات‌بخش باشد.

منوچهر دین پرست - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| فیلم «ناتور دشت»، تازه‌ترین اثر سیدمحمدرضا خردمندان، یکی از فیلم‌های شاخص و بحث‌برانگیز سینمای ایران در سال ۱۴۰۴ است. اثری در ژانر درام اجتماعی با بُعدی معمایی که بر اساس واقعه‌ای واقعی ساخته شده و در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. خردمندان که پیش‌تر با فیلم‌های انسانی و اخلاق‌محورش شناخته می‌شد، در این اثر نیز سراغ روایتی ریشه‌دار در واقعیت و جامعه رفته است. داستانی که در ظاهر از گم‌شدن یک کودک آغاز می‌شود، اما در عمق خود از گم‌شدنِ آرامش، اعتماد و هویت در یک زیست‌بوم روستایی سخن می‌گوید.

داستان از گم‌شدن دختربچه‌ای به نام «یسنا» در مزرعه‌ای روستایی آغاز می‌شود. حادثه‌ای ساده اما سرشار از التهاب که مثل جرقه‌ای فضای ساکت و آرام روستا را درهم می‌ریزد. خانواده، همسایه‌ها و نیروهای محلی در جست‌وجوی کودک برمی‌آیند، اما هرچه زمان می‌گذرد، اضطراب و شکاف در روابط میان مردم بیشتر می‌شود. در ظاهر، همه دنبال دخترند، اما فیلم به‌تدریج نشان می‌دهد که هر کس چیزی را در این جست‌وجو گم کرده است: ایمان، اعتماد، عشق، یا آرامش خویش را. همین لایه‌های چندگانه است که «ناتور دشت» را از یک روایت صرفاً حادثه‌ای به اثری اجتماعی و فلسفی تبدیل می‌کند.

زیبایی‌شناسی فیلم بر سادگی، واقع‌گرایی و پیوند با طبیعت استوار است. خردمندان با انتخاب لوکیشن روستایی و استفاده از نور طبیعی، جهانی خلق کرده که در آن طبیعت نه پس‌زمینه، بلکه شخصیت زنده‌ای است. مزرعه، زمین و آفتاب در هر قاب حضور دارند. همان‌گونه که خاک و عرق و باد بخشی از روح آدم‌های فیلم‌اند. قاب‌بندی‌های باز، چشم‌اندازهای گسترده و استفاده از سکوت‌های طولانی، حس گمشدگی و خلأ را تشدید می‌کنند. سکوت در «ناتور دشت» معنا دارد؛ گاهی صدای نسیم، جای گفت‌وگو را می‌گیرد و دوربین به جای کلام، اضطراب را در چهره‌ها ثبت می‌کند. این زیبایی‌شناسی مینی مال و درعین حال شاعرانه، یادآور رویکردی است که سینمای ایران از دهه هفتاد در آثار نئورئالیستی‌اش تجربه کرده بود.

از منظر اجتماعی، فیلم به شکلی هوشمندانه به لایه‌های گوناگون جامعه روستایی می‌پردازد. گم شدن یک کودک، بهانه‌ای است برای آشکار شدن روابط میان مردم. روابطی که ترکیبی از همدلی، سوءظن، خرافه و ناتوانی نهادی است. در این جامعه کوچک، بحران باعث می‌شود که ارزش‌های اخلاقی در معرض آزمایش قرار گیرند. فیلم نشان می‌دهد که چگونه در شرایط بحرانی، ساختارهای رسمی(پلیس، شورا، نهادهای محلی)، کارایی لازم را ندارند و در عوض، حس انسانی و جمعیِ همدلی می‌تواند نیروی نجات‌بخش باشد. در دل همین تضادها، «ناتور دشت» تصویری از ایرانِ امروز ارائه می‌دهد: جامعه‌ای میان مدرن شدن و ماندن در گذشته، میان اعتماد و تردید، میان فردگرایی و جمع‌گرایی.

خردمندان در کارگردانی این اثر نشان داده که به ریتم درونی روایت وفادار است. او شتاب‌زده نیست و از ملودرام‌های پرهیاهو پرهیز می‌کند. ریتم فیلم آرام اما پیوسته است؛ گویی زمان در آن همچون رودخانه‌ای می‌گذرد و هر موجش، اضطراب تازه‌ای می‌آورد. تدوینِ دقیق و نگاهِ دوربینِ صبور، موجب می‌شود تماشاگر همراه با خانواده یسنا، اضطراب و امید را توأمان تجربه کند. در عین حال، استفاده از پلان‌های بلند و نگاه‌های ممتد به چهره‌ها، بیننده را درگیر جهان درونی شخصیت‌ها می‌سازد.

از نظر اجرا، «ناتور دشت» فیلمی است با بازی‌های یکدست و کنترل‌شده.«هادی حجازی‌فر» در نقشی متفاوت از آثار پیشینش، حضوری آرام و درونی دارد. بازی‌یی که بر احساس پدرانه، خستگی و ناامیدی استوار است و از اغراق به‌دور مانده. «میرسعید مولویان» با چهره‌ای پر از تردید و تأثر، نقش شخصیتی را ایفا می‌کند که در مرز میان عقل و احساس گرفتار است. «علی صالحی» نیز با حضور کوتاه اما تأثیرگذار خود، حس انسان ساده و صادقی را منتقل می‌کند که با درد جمعی همدرد است. نکته قابل توجه در بازیگری فیلم این است که هیچ‌کدام از نقش‌ها «بازی نمی‌کنند»؛ همه طبیعی‌اند و در فضای بومی خود تنفس می‌کنند.

یکی از نقاط برجسته فیلم، طراحی لوکیشن آن است. لوکیشن روستایی، نه‌تنها به واقع‌گرایی اثر می‌افزاید، بلکه از نظر تماتیک نیز با مضمون فیلم پیوند دارد. مزرعه به‌مثابه نمادی از زندگی، کار و زمین، در اینجا بدل به محلِ بحران و گمشدگی می‌شود. کودکی که در مزرعه گم می‌شود، در واقع نمادی است از ازدست‌رفتنِ ریشه‌ها و پاکی در جهان پرآشوبِ امروز. لوکیشن طبیعی با رنگ‌های خاکی و آفتاب‌خورده‌اش، بسترِ بصریِ زیبایی فراهم کرده که هم احساس آرامش دارد و هم حس ناامنی.

از حیث ریتم درونی و تنش دراماتیک، فیلم در سراسر مسیر خود، تعلیق را حفظ می‌کند. تماشاگر همواره در انتظار یافتن کودک است، اما در مسیر جست‌وجو، با پرسش‌های اخلاقی عمیق‌تری روبه‌رو می‌شود: مسؤولیت ما در برابر دیگری چیست؟ جامعه چگونه در بحران معنا پیدا می‌کند؟ و چه چیزی در ما زنده می‌ماند وقتی امید در حال فروریختن است؟ این پرسش‌هاست که «ناتور دشت» را از یک فیلم حادثه‌ای به اثری تفکرانگیز و انسانی تبدیل می‌کند.

در بعد زیبایی‌شناسی، فیلم به تعادلی میان واقع‌گرایی و شاعرانگی دست یافته است. استفاده از نور طبیعی، موسیقی حداقلی و تأکید بر سکوت، فضایی می‌سازد که به بیننده اجازه می‌دهد حس کند در بطن رویداد حضور دارد. موسیقی یا صدای محیط در خدمت حس است نه هیجان؛ و در همین سادگی است که اثر عاطفی فیلم شکل می‌گیرد.
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی