دومین نشست از سلسله نشست‌های علمی هفتمین جشنواره تئاتر «شهر» با عنوان شهر، آیین و اسطوره با حضور جمعی از استادان نامدار حوزه ادبیات، اسطوره‌شناسی و هنرهای نمایشی در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد. در این نشست ژاله آموزگار، قطب‌الدین صادقی، بهزاد آقاجمالی، کیانوش معتقدی و مهرک علی‌صابونچی، نسبت میان شهر، اسطوره و آیین در فرهنگ ایرانی را بررسی کردند. اجرای برنامه را حامد مهربانی برعهده داشت.
در ابتدای برنامه ژاله آموزگار، اسطوره‌شناس و پژوهشگر برجسته، با تأکید بر ظرفیت گسترده متون اوستایی، پهلوی و مانوی در خلق آثار نمایشی، از کم‌توجهی هنرمندان تئاتر به این منابع انتقاد کرد.
 او یادآور شد: ادبیات فارسی با شاعرانی چون رودکی و فردوسی، ریشه در همین متون دارد و بی‌توجهی به آن‌ها نوعی گسست فرهنگی به شمار می‌رود.
آموزگار با اشاره به نمونه‌هایی از صورت‌های نمایشی در متونی همچون کیکاووس و گاو مرزنما، نبرد ضحاک و ایزد آتش و گرشاسب‌نامه، گفت: این آثار می‌توانند الهام‌بخش نمایش‌هایی نو باشند، اما کمتر در آثار معاصر دیده می‌شوند .
قطب‌الدین صادقی، کارگردان تئاتر و نمایشنامه‌نویس نیز در سخنرانی خود با تبیین جایگاه اسطوره در شکل‌دهی به معرفت انسانی اظهار کرد: اسطوره بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت فرهنگی ماست و از دل آن، تاریخ و آیین‌ها استمرار یافته‌اند. اسطوره مبتنی بر مبالغه و اتصال به ماوراء است و تفاوتش با افسانه را در همین پیوند می‌توان فراطبیعی برشمرد.
وی با طرح این دیدگاه که اسطوره‌ها نوعی تبیین غیرعلمی جهان در دوره‌هایی با محدودیت زبانی بوده‌اند، افزود: کارکرد اصلی اسطوره، ایجاد انسجام جمعی و تجربه‌ای مشترک از جهان است. در واقع شهر، محل تبدیل اسطوره و آیین به خرد است؛ جایی که انسان‌ها درمی‌یابند خود باید سرنوشتشان را رقم بزنند.
صادقی در بخش دیگری از سخنانش اسطوره را در عرصه هنر قابل بهره‌گیری دانست اما در عرصه سیاست و جامعه‌شناسی آن را ارتجاعی و قدرت‌ساز خواند.
او تأکید کرد: در هنر باید به اسطوره‌زدایی و بازآفرینی خلاقانه دست زد. گذشته باید با عقلانیت معاصر پیوند بخورد، وگرنه صرف تکرار اسطوره، ارزش هنری نخواهد داشت. برهمین اساس، مدرنیته زمانی ارزشمند است که بر خردورزی، مسئولیت‌پذیری و کشف معانی پنهان تأکید کند.
سپس کیانوش معتقدی، پژوهشگر در سخنرانی خود به «اساطیر در تهران دوره قاجار» پرداخت و این دوره را زمان «ناهمزمانی‌های همزمان» نامید؛ دوره‌ای که در آن جریان‌های باستان‌گرایی و مذهب به‌طور موازی و گاه تلفیقی پیش می‌رفتند. او با ذکر نمونه‌هایی از رفتار فتحعلی‌شاه در بازنمایی تصویری خود و ساخت کتیبه‌ها و نقش‌برجسته‌هایی شبیه آثار باستانی، توضیح داد که چگونه این سیاست‌ها زمینه‌ساز شکل‌گیری فرم‌های آیینی–نمایشی در دوره ناصری و در تکیه دولت شد.
بهزاد آقاجمالی،نمایشنامه‌نویس نیز با موضوع «شهر و پساآیین»، نسبت میان آیین، اسطوره و ساختار شهری را تعریف کرد. او شهر را مقابل روستا و مبتنی بر نظام عقلانی دانست و تأکید کرد که آیین‌ها از منظر تاریخی ریشه در روستا دارند، اما در شهر به شکل‌های تازه بازتولید می‌شوند.
 آقاجمالی با اشاره به ماهیت «بدن‌محور» آیین گفت: تئاتر و درام اموری پساآیینی‌اند، زیرا با ورود فردیت و سوژه‌مندی، بنیان‌های آیینی را دگرگون می‌کنند. در شهر، خردگرایی اجازه نمی‌دهد آیین‌ها همان شکل اولیه خود را حفظ کنند؛ با این‌ حال آیین‌های تازه‌ای مانند سیاست، بازتعریف می‌شوند که در آن نقش فردیت برجسته است.
در پایان نشست، مهرک علی‌صابونچی با بررسی جایگاه «شهر دیوان» در افسانه‌های ایرانی توضیح داد که چرا این شهرها در دوردست‌ترین نقاط تصور شده‌اند. او ریشه این نگاه را در جهان‌بینی باستانی ایرانی دانست که ایران را مرکز عالم و قلمرو پهلوانان می‌دید؛ بنابراین هرچه بیرون از این مرکز قرار می‌گرفت، به دیوان و نیروهای بیگانه نسبت داده می‌شد. همچنین در برخی متون، ساخت چند شهر بر عهده دیوان بوده‌است.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی