
علی زمانیان در یادداشتی در ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت:به عنوان کاربرِ عمومی زبان فارسی، از واژهی اختلاف، در دو موقعیت متفاوت استفاده میکنیم:
الف) گاهی این واژه را در موقعیتهای عاری از هرگونه ارزشداوری، در حالت خنثی و صرفا برای توصیف چیزی و یا مقایسهی میان دو رخداد و واقعیتی به کار میبریم. مثلا وقتی به اختلاف دو سطح و یا اختلاف طول شب و روز اشاره میکنیم، در حقیقت، واژهی اختلاف را به نحو خنثی به کار بردهایم و نسبت به هر یک از طرفین مورد مقایسه، جهتگیری ارزشی و عاطفی خاصی نداشتهایم.
ب) اما گاهی نسبت به واژهی اختلاف ، سوگیری عاطفی و ارزشداوری منفی داریم و از این مفهوم، معنا و برداشتی پاتولوژیک به دست میدهیم. به تعبیری دیگر، اختلاف را امری مرضی و غیرطبیعی تلقی کرده و تلاش میکنیم آن را از میان برداریم. مانند وقتی که از اختلاف میان زن و شوهر و یا اختلاف دو برادر و یا دو دوست، و یا در سطح کلان، اختلاف میان دو دولت سخن میگوییم، در واقع، از مفهوم اختلاف ، برای بیان وضعیتی منفی استفاده کردهایم. وضعیتی که نباید باشد. اما هست. شرایطی بیمارگون که باید درمان گردد.
وقتی با اختلاف نظر مواجه میشویم، آن را در کدام یک از دو مقولهی پیشین صورتبندی میکنیم؟ آیا رویکرد ما صرفا توصیفی خنثی و بدون جهتگیری منفی است و یا از این مفهوم، برداشتی منفی داریم که باید آن را رفع کنیم؟
گرچه از اختلاف نظر در هر دو موقعیت خنثی و یا جهتگیری منفی میتوان استفاده کرد، اما به نظر میرسد که اکثر ما کاربران عمومی زبان فارسی، نسبت به این لفظ، ارزشداوری منفی و درکی پاتولوژیک داریم. به همین علت است که نگران اختلافِ نظر میان افراد هستیم. و درست به همین علت است که عموما تلاش میکنیم اختلاف نظرمان را با دیگران عیان نکنیم و با سکوت از کنارش بگذریم تا مبادا به سوتفاهم و یا دشمنی تبدیل شود. در این برداشت، اختلاف نظر ، یک امر غیر طبیعی، مرضی و نگران کننده تعریف میشود. چیزی که باید حل و فصل گردد.
برداشت منفی از مفهومِ اختلاف نظر ، و تلقی غیرطبیعی داشتن از آن، عموما ناشی از دو عامل است:
اولا، امکان حذف اختلاف در نظر و ساخت دوبارهی عالم واقع
ثانیا، مطلوب بودن حذف تکثر در نظرها و گوناگونی در باورها
کسانی که همبستگی، انسجام، سازگاری و وحدت در جامعه را یک نیاز بنیادین میدانند و نگران اختلافنظر هستند، حذف تکثر و اختلاف در نظرها را امری مطلوب قلمداد میکنند. در چنین دیدگاهی، اختلاف در نظر، به نزاع و کشمکش در عمل منجر میشود و از این رو آن را عنصری مخرب میدانند.
ارزش بسیار بالا قائل شدن برای وحدت و یکرنگی جامعه، ارثیهی فرهنگی و تاریخی به جا مانده از جوامع پیشین است. بقایای ذهنی جوامعی که هر گونه تفاوت در ساحت اعتقادات، باورها، رفتارها، سبک زندگی را سرکوب و با آن به شدیدترین حالت ممکن برخورد میکردند.
در آن جوامع، وحدت و شباهت ، ارزش بنیادین اجتماعی محسوب میشده است. بنابراین با هرگونه دگراندیشی و اختلاف نظر برخوردی خشونتآمیز داشتند. به نظر میرسد که ضرورت وحدت کلمه و نگرانی از اختلافنظر نزد ساکنان جوامع پیشین، محصول احساس خطری بوده که بقا و هستیشان را تهدید میکرده است. به همین علت، تفاوت و تکثر در نگرش، نظر، باور و در سبک زندگی را تحمل نمیکردند.
با افزایش احساس خطر ، تحمل و مدارای اجتماعی کاهش مییابد. احساس خطر ، تکثر اجتماعی را از یک تفاوت طبیعی به پدیدهای پاتولوژیک تبدیل میکند.
در یک کلام، آنچه تفاوت در نظر و تکثر در سبک زندگی را به خطری برای بقا تبدیل میکند احساس خطر است. احساس خطر و ناامنی تاریخی که در جان و دل ساکنان این سرزمین رخنه کرده است، مانع اساسی و پنهانِ زیستِ مسالمتآمیز اندیشهها و باورها و نظرهای متفاوت است.
اگر بخواهیم مدارای اجتماعی را گسترش دهیم، اگر بخواهیم اختلافنظر را نه امری پاتولوژیک که واقعیتی طبیعی تلقی کنیم، و اگر بخواهیم اختلاف نظر را نه بهعنوان یک خطر، بلکه به منزلهی تفاوت نظر فهم کنیم، بیش و پیش از هر چیزی باید درد تاریخیِ احساس خطرِ بجا مانده از اجدادمان را در ذهن و ضمیر و فرهنگمان معالجه کنیم.