سالیان قبل از پیروزی انقلاب، اعتقاد رایج سنتی این بود که اوضاع دنیا رو به وخامت می رود. هر روز بدتر از روز قبل خواهد بود. ورد زبان مردم این ضرب المثل بود که هر چه آید سال نو، گویم دریغ از پارسال. می گفتند کار به جایی می رسد که همه دنیا پر از ظلم و ستم و کفر و بی دینی و فساد خواهد شد و در آن زمان منجی عالم یعنی امام زمان ظهور می کند و ظالمان را از میان برمی دارد و دوباره دنیا را پر از داد و عدالت و خداپرستی می کند. 
هر وقت کسی از اوضاع بد زمانه می گفت، جواب دم دستی مردم این بود که این هم از علائم ظهور است. حتی حوادث ناگوار طبیعی مثل سیل و زلزله هم که پیش می آمد، می گفتند همه از علائم ظهور است.
با این نگاه، وجود ظلم و فقر و بدبختی امری طبیعی، حتمی و پیش بینی شده بود و طبق روال باید اتفاق می افتاد. بدین خاطر،این که ما باید این وضع را اصلاح کنیم، بی معنی بود. تنها کاری که مؤمنان باید در این شرایط می کردند این بود که دعا کنند ظهور امام زمان نزدیک شود. 
معتقد بودند در دوران غیبت، مؤمنان در اقلیت اند و کاری برای اصلاح جامعه نمی توانند بکنند. تنها وظیفه آنان این است که خودشان به سنت های دینی پایبند بمانند. مواظب باشند باد کلاه شان را نبرد.
    در چنین فضا و مناسباتی بود که روحانیون روشن بینی چون: مرحوم طالقانی، مطهری، بهشتی، گلزاده غفوری و در رأس آنها امام خمینی و روشنفکرانی چون شریعتی، دغدغه تغییر نگرش جامعه سنتی را یکی از محورهای اصلی کارشان قرار دادند. هرکدام با زبانی و روشی. برخی روشنفکران در مقابل جریان سنتی، تنها به نفی و طرد و تحقیر آن یا حداقل نادیده گرفتن آن بسنده می کردند. ادبیات آنان برای توده های سنتی قابل فهم نبود و آنها نیز آشنا با عقاید و انگیزه های توده مردم نبودند.
شریعتی به جای نفی یا چشم بستن بر جریان سنتی، تمامی باورها و نگرش های این جریان را با خوانشی جدید به چالش کشید. او تمامی محورهای اعتقادی رایج را با تکیه بر مبانی به نقد کشید. تکانی در جریان سنتی ایجاد کرد و آنها را به واکنش واداشت.  روش برخورد او نه نفی و طرد بود و نه تأیید و تجویز. او زیر پوست جریان سنتی رسوخ کرد و اعتقادات آنها را به بازبینی و بازخوانی کشید. نمونه بارزش مراسم حج بود. شریعتی هم از علی سخن گفت، اما نه آن که در بلند کردن در قلعه خیبر خلاصه می شد. از حسین سخن گفت، اما نه آن حسینی که دربار هم برایش عزا می گرفت. همچنین از زینب سخن گفت و او را به عنوان الگوی یک زن آزاده معرفی کرد. 
و از جمله باورهایی که در جامعه آن روز رایج بود و شریعتی آن را به چالش کشید، مسأله «انتظار موعود» بود. انتظاری که آنها را از هر گونه تحرکی برای اصلاح شرایط مأیوس می کرد. شریعتی کوشید نگاه مردم به این مسأله را که به نوعی در جهت تخدیر آنها و تثبیت وضع موجود بود، تغییر دهد. ۱۸ آبان ۱۳۵۰ در حسینیه ارشاد، عنوان سخنرانی شریعتی «انتظار، مذهب اعتراض» بود. 
در آن زمان در میان روشنفکران و تحصیلکرده ها با توجه به نگاه سنتی و قشری درباره امام زمان، نسبت به این مسأله نگاهی تردیدآمیز وجود داشت. گفته می شد اعتقاد به ظهور منجی موجب تخدیر و بی حرکتی مردم و شانه خالی کردن از مسؤولیت اجتماعی در هر زمانی است. آنها وقتی با توده های مردم از لزوم تغییر و تحرک در برخورد با مسائل سیاسی و اجتماعی سخن می گفتند، با این پاسخ یأس انگیز روبه رو می شدند که تلاش ما بیهوده است، حضرت خودش می آید و اوضاع را سامان می دهد. 
    
 انتظار منفی، انتظار مثبت
 دکتر شریعتی با نگاهی جامعه شناسانه، به بازبینی کارکرد این باور در رفتار اجتماعی معتقدین پرداخت. او در این سخنرانی از دو نوع انتظار منفی و مثبت سخن گفت و انتظار منفی را چنین توصیف کرد: «اعتقاد به غیبت، اعتقاد به انتظار و اعتقاد به نجات بخش غیبی، بزرگترین سلاح برای دفاع از وضع موجود و بزرگترین عامل برای توجیه فسادی است که با یک منحنی تصاعدی، روز به روز بالاتر می رود و همچنین بزرگترین عاملی است که به مردم بباورانند که به ظلم تن دهند و با فساد خوگیرند و به این که زندگی اجتماعی به سراشیبی می رود مؤمن شوند که این ناموس خلقت و طبیعت و مشیت خداوند است تا وقتی که نجات در آخرالزمان پیش بیاید و نه حال، و آن هم به دست او و نه من و تو.»
    او در مقابل این تفکر که در جامعه رواج داشت، از انتظار دیگری سخن گفت که نقش و کارکرد مثبت دارد. شریعتی برای انتظار مثبت چند ویژگی قائل شد:
 ۱- انتظار هم یک اصل فکری اجتماعی و هم یک اصل فطری انسانی است. به این معنی که اساساً انسان موجودی است منتظر... بر اساس همین اصل است که اعتقاد به مسیح (نجات بخش) از ابتدا در جوامع بشری وجود داشته است.
۲- انتظار سنتز میان دو اصل متناقض با هم است: یکی حقیقت و دیگری واقعیت.انتظار یعنی نه گفتن به آنچه هست. کسی که منتظر است، چه کسی است؟ کسی است که در نفس انتظار خود، اعتراض به وضع موجود را پنهان دارد....انتظار ایمان به آینده است و لازمه اش انکار حال. 
 ۳- انتظار جبر تاریخ است. من در این گوشه از زمین و این لحظه از تاریخ منتظرم تا در آینده ای که ممکن است فردا یا هر لحظه دیگر باشد، ناگهان انقلابی در سطح جهانی به نفع حقیقت و عدالت و توده های ستمدیده روی دهد که من نیز در آن باید نقش داشته باشم.
  شریعتی در این بحث کوشید نشان دهد که این ایده نه تنها در مقاطع تاریخی مختلف عامل تخدیر نبوده است، بلکه موجب شده است تبلیغات حاکمان که خود را جاویدان معرفی می کنند، مقبول نیفتد و ظلم و جور موجود موقتی و رفتنی جلوه کند: 
«بنابراین انتظار، مذهب اعتراض و نفی مطلق نظام حاکم و وضع موجود است، در هر شکلی. انتظار نه تنها از انسان سلب مسؤولیت نمی کند، بلکه مسؤولیت او را در سرنوشت خودش و سرنوشت حقیقت و سرنوشت انسان، سنگین، فوری، منطقی و حیاتی می کند.» 
این شیوه برخورد بود که معتقدین سنتی را برمی انگیخت، ساختار فکری آنها را به چالش می کشید و تغییر آغاز می شد. محمدجواد تندگویان یکی از صدها و شاید هزاران نمونه این تحول یافتگان بود. او در بازجویی های خود در ساواک، از این تحول خود سخن گفته است.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی